Hassan kashavarz
65 subscribers
2.9K photos
88 videos
3.59K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

ما اختیار خویش به صهبا گذاشتیم

سر بر خط پیاله چو مینا گذاشتیم

آمد چو موج، دامن ساحل به دست ما

تا اختیار خویش به دریا گذاشتیم

از جبهه گشاده گرانی رود ز دل

چون کوه سر به دامن صحرا گذاشتیم

چون سیل، گرد کلفت ما هر قدم فزود

تا پای در خرابه دنیا گذاشتیم

از دست رفت دل به نظر باز کردنی

این طفل را عبث به تماشا گذاشتیم

صائب بهشت نقد درین نشاه یافتیم

تا دست رد به سینه دنیا گذاشتیم


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۲۹

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ما خنده را به مردم بی غم گذاشتیم

گل را به شوخ چشمی شبنم گذاشتیم

قانع به تلخ و شور شدیم از جهان خاک

چون کعبه دل به چشمه زمزم گذاشتیم

مردم به یادگار اثرها گذاشتند

ما دست رد به سینه عالم گذاشتیم

#چیزی_به_روی_هم_ننهادیم_در_جهان

#جز_دست_اختیار_که_بر_هم_گذاشتیم

دادند اگر عنان دو عالم به دست ما

از بیخودی ز دست همان دم گذاشتیم

بی حاصلی نگر که حضور بهشت را

از بهر یک دو دانه چو آدم گذاشتیم

صائب فضای چرخ مقام نشاط نیست

بیهوده پا به حلقه ماتم گذاشتیم


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۳۰

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
#ما_درد_را_به_ذوق_می_ناب_می_کشیم

#از_آه_سر_منت_مهتاب_می_کشیم

از حیف و میل، پله میزان ما تهی است

از سنگ، ناز گوهر سیراب می کشیم

پاکی است شرط صحبت پاکیزه گوهران

پیش از پیاله دست و دهن آب می کشیم!

بر خاک تشنه جرعه فشانی عبادت است

ما باده را به گوشه محراب می کشیم

ترسانده است دولت بیدار، چشم ما

از بخت خفته ناز شکر خواب می کشیم

صائب به زور گریه بی اختیار، ما

در گوش بحر حلقه گرداب می کشیم


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۴۲

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

گردباد دامن صحرای بی سامانیم

هیچ کس را دل نمی سوزد به سرگردانیم

چون فلاخن سنگ باشد شهپر پرواز من

هست در وقت گرانبها سبک جولانیم

#راز_پنهانی_که_دارم_در_دل_روشن_چو_آب

#بی_تامل_می_توان_خواند_از_خط_پیشانیم

هر کجا باشم بغیر از گوشه دل در جهان

گر همه پیراهن یوسف بود، زندانیم

در غریبی می توان گل چید از افکار من

در صفاهان بو ندارم، سیب اصفاهانیم

در چنین وقتی که می باید گزیدن دست و لب

از خجالت مهر لب گردیده بی دندانیم

دامنم پاک است چون صبح از غبار آرزو

می دهد خورشید تابان بوسه بر پیشانیم

می کند بی برگی از آفت سپرداری مرا

وحشت شمشیر دارد رهزن از عریانیم

بر سر گنج است پای من چو دیوار یتیم

می شود معمور صائب هر که گردد بانیم


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۴۴

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ما کنج دل به روضه رضوان نمی دهیم

این گوشه را به ملک سلیمان نمی دهیم

خاک مراد ماست دل خاکسار ما

تصدیع آستان بزرگان نمی دهیم

بی آبرو، حیات ابد زهر قاتل است

ما آبرو به چشمه حیوان نمی دهیم

از مفسلی، کفایت ما چون ده خراب

این بس، که باج و خرج به سلطان نمی دهیم

یوسف به سیم قلب فروشی نه کار ماست

از دست، نقد وقت خود آسان نمی دهیم

بی پرده عیبهای خود اظهار می کنیم

فرصت به عیبجویی یاران نمی دهیم

باشد سبکتر از همه ایام، درد ما

روزی که درد سر به طبیبان نمی دهیم

در کاروان ما جرس قال و قیل نیست

راه سخن به هرزه درایان نمی دهیم

در بزم اهل حال، لب از حرف بسته ایم

جام تهی به باده پرستان نمی دهیم

صائب گهر به سنگ زدن بی بصیرتی است

عرض سخن به مردم نادان نمی دهیم


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۴۷

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
تا از خودی خود نبریدند عزیزان

چون نی به مقامی نرسیدند عزیزان

چون عمر سبکسیر ازین عالم پرشور

رفتند و به دنبال ندیدند عزیزان

دادند به معشوق حقیقی دل و جان را

یوسف به زر قلب خریدند عزیزان

دیدند که در روی زمین نیست پناهی

در کنج دل خویش خزیدند عزیزان

خارست نصیب تو ز گلزار، وگرنه

از خار چه گلهاکه نچیدند عزیزان

فقری که تو امروز به هیچش نستانی

با سلطنت بلخ خریدند عزیزان

درقید فرنگ آن که نیفتاده، چه داند

کز جسم گرانجان چه کشیدند عزیزان

صائب نرسیدند به سر منزل مقصود

تا پای به دامن نکشیدند عزیزان


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۴۸

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

موج دریا را نباشد اختیار خویشتن

دست بردار از عنان گیر و دار خویشتن

زهد خشک از خاطرم هرگز غباری برنداشت

مرکب نی بار باشد بر سوار خویشتن

خار دیوار گلستانم که از بی حاصلی

می کشم خجلت ز اوج اعتبار خویشتن

خلوتی چون خانه آیینه داری پیش دست

بهره ای بردار از بوس و کنار خویشتن

#می_توانی_آتش_شوق_مرا_خاموش_کرد

#گر_دلت_خواهد_به_لعل_آبدار_خویشتن

#دیدن_آیینه_را_موقوف_خواهی_داشتن

#گر_بدانی_حال_من_در_انتظار_خویشتن

بس که چون آیینه صائب دیده ام نادیدنی

می شمارم زنگ کلفت را بهار خویشتن


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۴۹

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

بوی گل و نسیم صبا می توان شدن

گر بگذری ز خویش، چها می توان شدن

شبنم به آفتاب رسید از فتادگی

بنگر که از کجا به کجا می توان شدن

چوگان مشو که از تو خورد زخم بر دلی

تا همچو گوی بی سر و پا می توان شدن

زنهار تا گره نشوی بر جبین خاک

درفرصتی که عقده گشا می توان شدن

#دوری_ز_دوستان_سبکروح_مشکل_است

ورنه ز هر چه هست جدا می توان شدن

صائب در بهشت گرفتم گشاده شد

از آستان عشق کجا می توان شدن؟


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۵۱ - بوی گل و نسیم صبا می توان شدن...

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
مکن منع تماشایی ز دیدن

که این گل کم نمی گردد به چیدن

چو ابروی بتان محراب خود کن

کمانی را که نتوانی کشیدن

مرا از خرمن افلاک، چون چشم

پر کاهی است حاصل از پریدن

نگردد قطع راه عشق، بی شوق

به پای خفته نتوان ره بریدن

به از جوش سخای چشمه سارست

جواب تلخ از دریا شنیدن

مزن زنهار لاف حق شناسی

چو نتوانی به کنه خود رسیدن

پس از چندین کشاکش، دام خود را

تهی می باید از دریا کشیدن

کم از کشور گشایی نیست صائب

گریبانی به دست خود دریدن


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۵۲

🔷 @manotanhaih
درود

بامداد خوش

#عاشق_سلسله_زلف_گرهگیرم_من

#روزگاری_است_که_دیوانه_زنجیرم_من

نکنم چشم به هر نقش سبکسیر سیاه

محو یک نقش چو آیینه تصویرم من

مرغ بی پر به چه امید قفس را شکند؟

ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من

نشود دیده من باز چو بادام به سنگ

بس که از دیدن اوضاع جهان سیرم من

هست با مردم دیوانه سر و کار مرا

دل همان طفل مزاج است اگر پیرم من

بهر آزادی من شب همه شب می نالد

بس که از بیگنهی بار به زنجیرم من

گر چه صائب شود از من گره عالم باز

عاجز قوت سرپنجه تقدیرم من


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۵۸

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
#زمین_به_لرزه_درآید_ز_دل_تپیدن_من

#شود_سپهر_زمین_گیر_از_آرمیدن_من

هزار مرحله را چون جرس دل شبها

توان برید به آواز دل تپیدن من

مرا چو آبله بگذار تا شوم پامال

نمی رسد چو به کس فیضی از رسیدن من

فغان که زیر فلک نیست آنقدر میدان

که داد وحشت خاطر دهد رمیدن من

هزار فتنه خوابیده چون شراب کهن

نهفته است در آغوش آرمیدن من

درین ریاض، چو چشم آن ضعیف پروازم

که برگ کاه شود مانع پریدن من

مرا چون صبح به دست دعا نگه دارید

که روشن است جهان از نفس کشیدن من

حیات من به تماشای گلعذاران است

ز راه چشم چو شبنم بود چریدن من

عیار آن لب شیرین و ساعد سیمین

توان گرفتن از دست و لب گزیدن من

ز بس که تلخی دوران کشیده ام صائب

دهان مار شود تلخ از گزیدن من!



📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۵۹

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
ز گل فزود مرا خارخار خنده تو

که نیست خنده گل در شمار خنده تو

مرا ز سیر گلستان نصیب خمیازه است

که نشکند قدح گل، خمار خنده تو

شده است گل عبث از برگ سر بسر ناخن

گرهگشایی دلهاست کار خنده تو

گشود لب به شکر خنده غنچه تصویر

نشد که گل کند از لب، بهار خنده تو

#در_آی_از_درم_ای_صبح_آرزومندان

#که_سوخت_شمع_من_از_انتظار_خنده_تو

#دهان_غنچه_به_لب_مهر_دارد_از_شبنم

#ز_بس_خجل_شده_در_روزگار_خنده_تو


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۶۱

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

به ساغر نقل کرد از خم، شراب آهسته آهسته

برآمد از پس کوه آفتاب آهسته آهسته

فریب روی آتشناک او خوردم، ندانستم

که خواهد خورد خونم چون کباب آهسته آهسته

#ز_بس_در_پرده_افسانه_با_او_حال_خود_گفتم

#گران_گشتم_به_چشمش_همچو_خواب_آهسته_آهسته

سرایی را که صاحب نیست، ویرانی است معمارش

دل بی عشق، می گردد خراب آهسته آهسته

به این خرسندم از نسیان روزافزون پیریها

که از دل می برد یاد شباب آهسته آهسته

دلی نگذاشت در من وعده های پوچ او صائب

شکست این کشتی از موج سراب آهسته آهسته


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۶۴

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده

چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

هر سر موی حواس من به راهی می رود

این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده

در دل تنگم ز داغ عشق شمعی برفروز

خانه تن را چراغی از دل بیدار ده

نشاه پا در رکاب می ندارد اعتبار

مستی دنباله داری همچو چشم یار ده

برنمی آید به حفظ جام، دست رعشه دار

قوت بازوی توفیقی مرا در کار ده

مدتی گفتار بی کردار کردی مرحمت

روزگاری هم به من کردار بی گفتار ده

چند چون مرکز گره باشد کسی در یک مقام؟

پایی از آهن به این سرگشته، چون پرگار ده

شیوه ارباب همت نیست جود ناتمام

#رخصت_دیدار_دادی_طاقت_دیدار_ده

بیش ازین مپسند صائب را به زندان خرد

از بیابان ملک و تخت از دامن کهسار ده


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۶۵

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
در کدامین چمن ای سرو به بار آمده ای؟

که رباینده تر از خواب بهار آمده ای

با گل روی عرقناک، که چشمش مرساد!

خانه پردازتر از سیل بهار آمده ای

چشم بد دور، که چون جام و صراحی ز ازل

در خور بوس و سزاوار کنار آمده ای

#آنقدر_باش_که_اشکی_بدود_بر_مژگان

گر به دلجویی دلهای فگار آمده ای

بارها کاسه خورشید پر از خون دیدی

تو به این خانه به دریوزه چه کار آمده ای؟

نوشداروی امان در گره حنظل نیست

به چه امید به این سبز حصار آمده ای؟

تازه کن خاطر ما را به حدیثی صائب

تو که از خامه رگ ابر بهار آمده ای


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۶۹

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

#دلربایانه_دگر_بر_سر_ناز_آمده_ای

#از_دل_من_چه_به_جا_مانده_که_باز_آمده_ای

در بغل شیشه و در دست قدح، در بر چنگ

چشم بد دور که بسیار بساز آمده ای

بگذر از ناز و برون آی ز پیراهن شرم

که عجب تنگ در آغوش نیاز آمده ای

می بده، می بستان، دست بزن پای بکوب

به خرابات نه از بهر نماز آمده ای

#آنقدر_باش_که_من_از_سر_جان_برخیزم

#چون_به_غمخانه_ام_ای_بنده_نواز_آمده_ای

چون نفس سوختگان می رسی ای باد صبا

می توان یافت کزان زلف دراز آمده ای

چون نگردد دل صائب ز تماشای تو آب؟

که به رخساره آیینه گداز آمده ای


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۷۰

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
#ای_جهانی_محو_رویت_محو_سیمای_که_ای؟

#ای_تماشاگاه_عالم_در_تماشای_که_ای؟

عالمی را روی دل در قبله ابروی توست

تو چنین حیران ابروی دلارای که ای؟

شمع و گل چون بلبل و پروانه شیدای تواند

ای بهار زندگی آخر تو شیدای که ای؟

چون دل عاشق نداری یک نفس یک جا قرار

سر به صحرا داده زلف چلیپای که ای؟

چشم می پوشی ز گلگشت خیابان بهشت

در کمین جلوه سرو دلارای که ای؟

نشکنی از چشمه کوثر خمار خویش را

از خمار آلودگان جام صهبای که ای؟


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۷۱

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
ای شمع طور از آتش حسنت زبانه ای

عالم به دور زلف تو زنجیر خانه ای

شد سبز و خوشه کرد و به خرمن کشید رخت

زین بیشتر چگونه کند سعی، دانه ای؟

از هر ستاره، چشم بدی در کمین ماست

با صد هزار تیر چه سازد نشانه ای؟

چون باد صبح، رزق من از بوی گل بود

مرغ قفس نیم که بسازم به دانه ای

#ناف_مرا_به_نغمه_عشرت_بریده_اند

#چون_نی_نمی_زنم_نفس_بی_ترانه_ای

صائب فسرده ایم، بیا در میان فکن

از قول مولوی غزل عاشقانه ای./ M


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۷۲

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
زهی رویت بهار زندگانی

به لعلت زنده، نام بی نشانی

دو روزی شوق اگر از پا نشیند

شود ارزان متاع سرگرانی

بدآموز هوس عاشق نگردد

نمی آید ز گلچین باغبانی

تجلی سنگ را نومید نگذاشت

مترس از دور باش لن ترانی

#شراب_کهنه_و_یار_کهن_را

#غنیمت_دان_چو_ایام_جوانی

اگر عاشق نمی بودیم صائب

چه می کردیم با این زندگانی؟ /M


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۷۹

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
#پرده_شرم_است_مانع_در_میان_ما_و_دوست

#شمع_را_فانوس_از_پروانه_می_سازد_جدا


📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - تکبیتهای برگزیده - تک بیت شماره ۲

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih