ما گر چه در بلندی فطرت یگانه ایم
صد پله خاکسارتر از آستانه ایم
#درگلشنی_که_خرمن_گل_می_رود_به_باد
#در_فکر_جمع_خار_و_خس_آشیانه_ایم
از ما مپرس حاصل مرگ و حیات را
در زندگی، به خواب و به مردن، فسانه ایم
چون صبح، زیر خیمه دلگیر آسمان
در آرزوی یک نفس بی غمانه ایم
چون زلف، هر که را که فتد کار در گره
با دست خشک، عقده گشا همچو شانه ایم
آنجاست ادمی که دلش سیر می کند
ما در میان خلق همان بر کرانه ایم
ما را زبان شکوه ز بیداد یار نیست
هر چند آتشیم، ولی بی زبانه ایم
گر تو گل همیشه بهاری زمانه را
ما بلبل همیشه بهار زمانه ایم
صائب گرفته ایم کناری ز مردمان
آسوده از کشاکش اهل زمانه ایم
📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۲۶
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
صد پله خاکسارتر از آستانه ایم
#درگلشنی_که_خرمن_گل_می_رود_به_باد
#در_فکر_جمع_خار_و_خس_آشیانه_ایم
از ما مپرس حاصل مرگ و حیات را
در زندگی، به خواب و به مردن، فسانه ایم
چون صبح، زیر خیمه دلگیر آسمان
در آرزوی یک نفس بی غمانه ایم
چون زلف، هر که را که فتد کار در گره
با دست خشک، عقده گشا همچو شانه ایم
آنجاست ادمی که دلش سیر می کند
ما در میان خلق همان بر کرانه ایم
ما را زبان شکوه ز بیداد یار نیست
هر چند آتشیم، ولی بی زبانه ایم
گر تو گل همیشه بهاری زمانه را
ما بلبل همیشه بهار زمانه ایم
صائب گرفته ایم کناری ز مردمان
آسوده از کشاکش اهل زمانه ایم
📚 #صائب تبریزی - گزیده اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۲۶
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih