🔴مفلوکترین؛ اول از آخر
✍الهام خوشناموند
🔹غربیهای کشور، به طرزی باورنکردنی بدبختند؛ درست مثل شرقیها و ما در این اندوه ویرانگر، همدردیم.
تکرار مکررات، ملالآور است.
اینکه سرزمین ما غرق ثروت باشد، اینکه مرزدارانِ از #شرق تا #غرب کشور، غنیترین و داراترین جغرافیای آناند و این که چرا با وجود این داشتهها تقریباً همه غرق در سیاهروزی بیپایان، روزگار میگذرانند؛ از فرط گفتن، نخنما و مبتذل شدهاند؛ اما حقیقت این است که هست و با چشم غیر مسلح هم کاملاً دیده میشود.
#فلاکت، خیلی از بدبختی هم غلیظتر است آنقدر غلیظ که میشود در آن، آمار بیکاران، معتادان، فقیران مطلق و خودکشیهای وحشتناک را حل کرد و آب هم از آب تکان نخورد.
گفتم آب یادم آمد که رودخانههای غرب، غارت میشوند رو به بالا و مرکز و کشاورزی، طبیعت و محیط زیست و گردشگری لاغر و کمجانِ خودش رو به موت!
آنچه البته به جایی نرسید و نرسد فریاد است.
🔹ذکر آمار دولتی برای مصداقی کردن مبحث، دیگر کاری عبث است.
درد، درد دیدهها و بر سررفتههاست.
مثل #جوانانی که در بدترین شرایط اقتصادی و رفاهی، مدارج بالای علمی را طی کردهاند اکنون اما، افسرده و بیچشمانداز آینده در گوشهی خانهها خاک میخورند که، یا باید توشهی کارگری را بسته و روانهی کلانشهرها شوند یا در دود افیون، داد خود را از جان عزیزشان بستانند به انتقام؛
#پیران عزتمندی که آبروی ایل بودند اینک هیمنهی سترگشان در پشت بساط دستفروشی جلوی ایستگاههای مترو یا در لباسهای کارگری مچاله در گونیهای برنج، دور میدانها به تاراج رفته است؛
#زنان ایل، - این خدایان صبر و مدارا - اکنون که مردهایشان بیغرور و فرزندانشان ناچار و بیپناهاند، سکوت برمیگزینند برای گفتن و دانههای غم را در نجابت گلونی چال میکنند!
و #عشقها - امان از عشقها که دستگیرههای امید و دلخوشی بودند روزگاری-!
قبرستانهای لرستان و ایلام و کرمانشاه و کردستان و دیشموک کهگیلویه شهادت میدهند به عشقهای نارس و امیدهای کال که به دست زمختِ نداری در سینههایشان چال شدهاند.
🔹#فقر، کبریتِ آتشها و رجرجِ طنابهایی است که جانهای عزیز بسیاری را به نابودی میکشاند و ماندگان را در ناتوانی تغییر، خوار میکند.
مگر ما چه کردهایم؟ چه باید میکردیم که نکردهایم تا اینگونه با چاقوی فلاکت سربریده نشویم و با تبر بیتدبیری مسئولانمان - که بسیاریشان نماد #خیانتاند نه تنها در حق ما که در حقِ بودنِ خودشان - تکهتکه غارت نشویم؟!
با هزاران طرحی که در هنگامهی لابیگریها و التماسهای حقارتبار حضرات مسئول ما به وزیر و وکیل بر سر جابهجایی یک مدیر دونپایه در راهروهای وزارتخانهها و مجلس با دستهای چانهزنی و ذکاوت نمایندگان مناطق کاملا برخوردار، قاپیده میشوند و ما میمانیم در برهوتی از نداشتنها با همه پیامدهایی که ذکرش رفت و منجر به وضع کنونیمان شده است.
🔹"کاش" هم نمیگویم که "کاش" برای ابراز آرزوییست که امیدی به برآوردنش باشد، نه "حقوقی" که فقط در قانون اساسی، روی کاغذ آورده شدهاند و طبق آنها ما هم شهروند ایران به حساب میآییم مثل تهرانیها، البرزیها، اصفهان و یزد و سمنانیها.
🔹بله! ما در قانون "همشهروندیم" اما در دنیای واقع مجموعهای از حقوق و مطالبات هستیم که سالهاست مسکوت مانده و نادیده گرفتهشدهاند.
فقر بد است؛ فلاکت خیلی بدتر و ما در اوجِ "بدتریم".
البته که این به نفع هیچکس نیست و قطعاً بیشتر به ضرر آنها که نادیده میگیرند.
نمیشود در بحبوحهی جنگ، در گاهِ تحریم، پای صندوقهای رای، سلحشور بود اما در هنگام تقسیم منابع، برادری به حساب آمد که میشود با هیچانگاشتن، تحقیرش کرد و حقش را به چربزبانی و تقلب به دیگران بذل!
🔹از فلاکت #لرستان و #کردستان و #ایلام تا #سیستان_بلوچستان فاصله آن قدر نیست و آهِ نداری ما همه به یک شکل از سینه بیرون میآید.
این آتشیست زیر خاکستر.
آتشی که اگر شعلهور شود دیگر مردن از گرسنگی، ارجی بر مردن با گلوله نخواهد داشت.
دلمان میخواهد آنان که تصمیمگیرند، هوشیار باشند و لااقل به زجههای عریانی که آمارهای خودشان میکشند گوش دهند؛ پیش از آنکه فاجعهای رخ دهد که همه را در خود بسوزاند.
فقیر بودن، خیلی حقارتبار است و هیچ افتخاری هم ندارد که ما را به آن مفتخر کنند.
این را از کپرهای سیستان و اتاقکهای دود زدهی مفلوک لرستان و آتشگاه زینب ۱۱ ساله در ایلام خبر گرفتهایم.
نمیشود بر روی دریا دریا نفت #مسجد_سلیمان و #پلدختر و #بوشهر بود اما شبها گرسنه خوابید.
سرباز مرز -که ما مرزنشینان باشیم- برهنه نمیتواند باشد و این ظلم آشکار با هیچ منطقی پذیرفتنی نیست.
واگویهی ما، گلایه نیست؛ #هشدار است!
قبل از آنکه جنگل بسوزد و خشک و تر با هم؛ کاری باید کرد، کاری باید بکنند.
ما مستحق "مفلوکترینبودن" نیستیم!
🆔 @kasenfi
✍الهام خوشناموند
🔹غربیهای کشور، به طرزی باورنکردنی بدبختند؛ درست مثل شرقیها و ما در این اندوه ویرانگر، همدردیم.
تکرار مکررات، ملالآور است.
اینکه سرزمین ما غرق ثروت باشد، اینکه مرزدارانِ از #شرق تا #غرب کشور، غنیترین و داراترین جغرافیای آناند و این که چرا با وجود این داشتهها تقریباً همه غرق در سیاهروزی بیپایان، روزگار میگذرانند؛ از فرط گفتن، نخنما و مبتذل شدهاند؛ اما حقیقت این است که هست و با چشم غیر مسلح هم کاملاً دیده میشود.
#فلاکت، خیلی از بدبختی هم غلیظتر است آنقدر غلیظ که میشود در آن، آمار بیکاران، معتادان، فقیران مطلق و خودکشیهای وحشتناک را حل کرد و آب هم از آب تکان نخورد.
گفتم آب یادم آمد که رودخانههای غرب، غارت میشوند رو به بالا و مرکز و کشاورزی، طبیعت و محیط زیست و گردشگری لاغر و کمجانِ خودش رو به موت!
آنچه البته به جایی نرسید و نرسد فریاد است.
🔹ذکر آمار دولتی برای مصداقی کردن مبحث، دیگر کاری عبث است.
درد، درد دیدهها و بر سررفتههاست.
مثل #جوانانی که در بدترین شرایط اقتصادی و رفاهی، مدارج بالای علمی را طی کردهاند اکنون اما، افسرده و بیچشمانداز آینده در گوشهی خانهها خاک میخورند که، یا باید توشهی کارگری را بسته و روانهی کلانشهرها شوند یا در دود افیون، داد خود را از جان عزیزشان بستانند به انتقام؛
#پیران عزتمندی که آبروی ایل بودند اینک هیمنهی سترگشان در پشت بساط دستفروشی جلوی ایستگاههای مترو یا در لباسهای کارگری مچاله در گونیهای برنج، دور میدانها به تاراج رفته است؛
#زنان ایل، - این خدایان صبر و مدارا - اکنون که مردهایشان بیغرور و فرزندانشان ناچار و بیپناهاند، سکوت برمیگزینند برای گفتن و دانههای غم را در نجابت گلونی چال میکنند!
و #عشقها - امان از عشقها که دستگیرههای امید و دلخوشی بودند روزگاری-!
قبرستانهای لرستان و ایلام و کرمانشاه و کردستان و دیشموک کهگیلویه شهادت میدهند به عشقهای نارس و امیدهای کال که به دست زمختِ نداری در سینههایشان چال شدهاند.
🔹#فقر، کبریتِ آتشها و رجرجِ طنابهایی است که جانهای عزیز بسیاری را به نابودی میکشاند و ماندگان را در ناتوانی تغییر، خوار میکند.
مگر ما چه کردهایم؟ چه باید میکردیم که نکردهایم تا اینگونه با چاقوی فلاکت سربریده نشویم و با تبر بیتدبیری مسئولانمان - که بسیاریشان نماد #خیانتاند نه تنها در حق ما که در حقِ بودنِ خودشان - تکهتکه غارت نشویم؟!
با هزاران طرحی که در هنگامهی لابیگریها و التماسهای حقارتبار حضرات مسئول ما به وزیر و وکیل بر سر جابهجایی یک مدیر دونپایه در راهروهای وزارتخانهها و مجلس با دستهای چانهزنی و ذکاوت نمایندگان مناطق کاملا برخوردار، قاپیده میشوند و ما میمانیم در برهوتی از نداشتنها با همه پیامدهایی که ذکرش رفت و منجر به وضع کنونیمان شده است.
🔹"کاش" هم نمیگویم که "کاش" برای ابراز آرزوییست که امیدی به برآوردنش باشد، نه "حقوقی" که فقط در قانون اساسی، روی کاغذ آورده شدهاند و طبق آنها ما هم شهروند ایران به حساب میآییم مثل تهرانیها، البرزیها، اصفهان و یزد و سمنانیها.
🔹بله! ما در قانون "همشهروندیم" اما در دنیای واقع مجموعهای از حقوق و مطالبات هستیم که سالهاست مسکوت مانده و نادیده گرفتهشدهاند.
فقر بد است؛ فلاکت خیلی بدتر و ما در اوجِ "بدتریم".
البته که این به نفع هیچکس نیست و قطعاً بیشتر به ضرر آنها که نادیده میگیرند.
نمیشود در بحبوحهی جنگ، در گاهِ تحریم، پای صندوقهای رای، سلحشور بود اما در هنگام تقسیم منابع، برادری به حساب آمد که میشود با هیچانگاشتن، تحقیرش کرد و حقش را به چربزبانی و تقلب به دیگران بذل!
🔹از فلاکت #لرستان و #کردستان و #ایلام تا #سیستان_بلوچستان فاصله آن قدر نیست و آهِ نداری ما همه به یک شکل از سینه بیرون میآید.
این آتشیست زیر خاکستر.
آتشی که اگر شعلهور شود دیگر مردن از گرسنگی، ارجی بر مردن با گلوله نخواهد داشت.
دلمان میخواهد آنان که تصمیمگیرند، هوشیار باشند و لااقل به زجههای عریانی که آمارهای خودشان میکشند گوش دهند؛ پیش از آنکه فاجعهای رخ دهد که همه را در خود بسوزاند.
فقیر بودن، خیلی حقارتبار است و هیچ افتخاری هم ندارد که ما را به آن مفتخر کنند.
این را از کپرهای سیستان و اتاقکهای دود زدهی مفلوک لرستان و آتشگاه زینب ۱۱ ساله در ایلام خبر گرفتهایم.
نمیشود بر روی دریا دریا نفت #مسجد_سلیمان و #پلدختر و #بوشهر بود اما شبها گرسنه خوابید.
سرباز مرز -که ما مرزنشینان باشیم- برهنه نمیتواند باشد و این ظلم آشکار با هیچ منطقی پذیرفتنی نیست.
واگویهی ما، گلایه نیست؛ #هشدار است!
قبل از آنکه جنگل بسوزد و خشک و تر با هم؛ کاری باید کرد، کاری باید بکنند.
ما مستحق "مفلوکترینبودن" نیستیم!
🆔 @kasenfi