کانال صنفی معلمان ایران
6.32K subscribers
18K photos
2.65K videos
411 files
8.35K links
#این_کانال_مستقل_است

حقوق دانش آموزان و معلمان
قوانین اداری
بخشنامه ها
یادداشت های صنفی و آموزشی
پلی بین معلمان و فعالان صنفی.
شعر ، داستان ، یادداشت خود را از طریق آی دی زیر برای ما ارسال نمایید.
@Ertebat_ba_kasenfe
Download Telegram
💠 سه نکته از زندگی رشدیه

محمدتقی فلاحی- معلم

« به مناسبت ۲۱ آذر سالگرد درگذشت
میرزاحسن رشدیه بنیانگذار مدارس نوین در ایران»

🔹 از میان شاید صدها نکته‌ای که در زندگی سراسر تلاش میرزا حسن رشدیه می‌توان یافت، سه نکته بیش از همه قابل توجه است؛

اول این که میرزاحسن رشدیه مسیر خود را #آگاهانه انتخاب نموده بود.
میرزا حسن از ابتدا وجود یک کاستی بزرگ در جامعه را به خوبی درک کرد؛ بیسوادی و نا آگاهی اکثریت مردم را.
بنابراین پس از #کسب_دانش_لازم، برای رفع این نقصِ بزرگ تلاشی بی وقفه را آغاز نمود؛
#تاسیس_مدارس_جدید_برای_آموزش به شیوه نوین در آن مدرسه ها.
بی تردید رشدیه به اهمیت
- روش در آموزش آگاهی داشت و به اهمیت
- آموزش در گسترش آگاهی، مومن بود.
چرا که بدون آگاهی و بدون #ایمان_به_درستی_راه( دومین نکته)
🔹 سومین نکته بارز در کار رشدیه یعنی #تداوم، شکل نمی گرفت. در شرح زندگی او می خوانیم در اغلب سال های فعالیت نه تنها حمایت نشد، بلکه از همان ابتدای کار و تا سال ها، مورد هجوم جاهلان و منفعت طلبان با پشتیبانی آشکار و پنهان عوامل استبداد که هر نوع نوآوری در جامعه گرفتار در چنبره جهل و رکود را با منافع کوته بینانه خود در تضاد می دیدند، واقع شد؛

- جان عزیز کودکانی معصوم گرفته شد.
- مدرسه هایی که می ساخت تخریب گردید.
- خود او آسیب ها دید؛ اما
هربار بدون لحظه ای تردید در اولین فرصت ممکن، کار را با اراده ای قوی تر، از نو پیگیری کرد.

🔹 آن چه از رشدیه می توان آموخت؛
 آگاهی، ایمان به هدف و مداومت در کار است.
او بدون ادعا و با #درک_درست_زمانه_خویش، بذری را افشاند که حاصل آن را شاید بتوان به وضوح در #انقلاب_مشروطه مشاهده کرد.
روحش شاد و یادش گرامی🌹

🔹🔹🔹
📌 https://tttttt.me/jpgoo/34
📌 توضیح تصویر؛
جمعه ۲۳ آذر ماه، جمعی از دوستداران و اعضای کانون صنفی معلمان، بر مزار رشدیه واقع در شهر قم، گرد هم آمده و یاد ایشان را گرامی داشتند.
در این برنامه با پخش گزیده ای از زندگی و فعالیت های رشدیه، درباره لزوم شناخت و معرفی بزرگان تاثیرگذار، بویژه در عرصه آموزش و پرورش تاکید شد.
🔻🔻🔻
کانال صنفی معلمان

🆔 @kasenfi
#معلم_نوشت

🍃 نگاهم را ببین و ... با من بخوان 🍃

 علیرغم تمام علائم و نشانه هایی که در تعریف اتیسم بیان می شود؛ از ضعف شدید در برقراری ارتباط با دیگران و ارتباط حسی تا گوشه گیری و ...-
اما
 من اعتراف میکنم
این کودکان اتیسم بودند که به من ابراز احساسات، عشق ورزیدن، دوست داشتن، و مهم تر از همه؛ #درک کردن را - آن هم فقط با #نگاه آموختند.

به من آموختند؛
فهمیدن را، دوست داشتن را،
و غنیمت شمردن کوچکترین فرصت ها را برای پیوند با یکدیگر.

آموزگار صبوری بودند.
یادم دادند ساعت ها، ساعت ها و ساعت ها ... در انتظار نشستن، برای شنیدن یک واژه از زبان او چه لذّتی دارد.
و به چه شوقی آمیخته است.

آن هم در زمانهٔ ازدحام تکرارهای مداومِ تیک ها و واژه های عادت گونه و تهی از معنی دیگران.
و
نشانم دادند
سراسر لذّت است و آموزنده #همراهی_کودکان_اتیسم

#آسیه_سپهری
۱۴ فروردین ۱۳۹۹
۲ آوریل ۲۰۲۰
#روز_جهانی_اتیسم
----------------------------------
🔹🔹🔹🔹
🆔 @kasenfi
از طریق لینک زیر عضو #کانال_صنفی_معلمان شوید و اخبار صنفی و آموزشی را دنبال نمایید :
https://tttttt.me/kasenfi

🔻🔻🔻🔻
💠 سه نکته از زندگی رشدیه

محمدتقی فلاحی

🔹 از میان شاید صدها نکته‌ای که در زندگی سراسر تلاش میرزا حسن رشدیه می‌توان یافت، سه نکته بیش از همه قابل توجه است؛

اول این که میرزاحسن رشدیه مسیر خود را #آگاهانه انتخاب نموده بود.
میرزا حسن از ابتدا وجود یک کاستی بزرگ در جامعه را به خوبی درک کرد؛ بیسوادی و نا آگاهی اکثریت مردم را.
بنابراین پس از #کسب_دانش_لازم، برای رفع این نقصِ بزرگ تلاشی بی وقفه را آغاز نمود؛
#تاسیس_مدارس_جدید_برای_آموزش به شیوه نوین در آن مدرسه ها.
بی تردید رشدیه به اهمیت
- روش در آموزش آگاهی داشت و به اهمیت
- آموزش در گسترش آگاهی، مومن بود.
چرا که بدون آگاهی و بدون #ایمان_به_درستی_راه( دومین نکته)
🔹 سومین نکته بارز در کار رشدیه یعنی #تداوم، شکل نمی گرفت. در شرح زندگی او می خوانیم در اغلب سال های فعالیت نه تنها حمایت نشد، بلکه از همان ابتدای کار و تا سال ها، مورد هجوم جاهلان و منفعت طلبان با پشتیبانی آشکار و پنهان عوامل استبداد که هر نوع نوآوری در جامعه گرفتار در چنبره جهل و رکود را با منافع کوته بینانه خود در تضاد می دیدند، واقع شد؛

- جان عزیز کودکانی معصوم گرفته شد.
- مدرسه هایی که می ساخت تخریب گردید.
- خود او آسیب ها دید؛ اما
هربار بدون لحظه ای تردید در اولین فرصت ممکن، کار را با اراده ای قوی تر، از نو پیگیری کرد.

🔹 آن چه از رشدیه می توان آموخت؛
 آگاهی، ایمان به هدف و مداومت در کار است.
او بدون ادعا و با #درک_درست_زمانه_خویش، بذری را افشاند که حاصل آن را شاید بتوان به وضوح در #انقلاب_مشروطه مشاهده کرد.
روحش شاد و یادش گرامی🌹

🔹🔹🔹

📎https://tttttt.me/ksmtehran1/8

📌 توضیح تصویر؛
آذر ماه سال ۹۷، جمعی از دوستداران و اعضای کانون صنفی معلمان، بر مزار رشدیه واقع در شهر قم، گرد هم آمده و یاد ایشان را گرامی داشتند.
در این مراسم که یکی از نوادگان رشدیه نیز حضور داشتند با پخش گزیده ای از زندگی و فعالیت های رشدیه، درباره لزوم شناخت و معرفی بزرگان تاثیرگذار، بویژه در عرصه آموزش و پرورش تاکید شد.

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران

🆔 @KSMtehran
#داستانک

تا کمر میانه تنور خم شده بود که صدای ناله لولای بی رمق در بلند شد.
نان را به دیواره چسباند و برگشت.
موهای خیس چسبیده به صورتش را کنار زد.
مردمکان سیاهش میان چشم های به خون نشسته از حرارت تنور، به دالان منتهی به حیاط دوخته شد که می دانست، دقایقی دیگر جانش از آنجا رد خواهد شد.
و او مثل همیشه چشمانش را بست تا بهتر ببیند.
 صدای کشیدن پاها در طی کردن دالان، سر کمی خم شده به راست و انگشتانی که گویی همیشه در پی چیزی، بی قرار بودند.
 موهای رنگ باخته کمی مجعد، که تا همین چندسال پیش مشکی مشکی بودند و او با عشق انگشتانش را درونش به باد می داد.
و کتف هایش که چند سالی می شد در دردهای عظیم ریخته بر تنش فرو رفته بود.

همه اینها را که دید؛
چشمانش به لبخند همیشگی مرد باز شد.
و نگاهی که سلام و دردت به جانم متقابل بود.

مرد بقچه مچاله شده در دستش را مچاله تر کرد. روی پله اول نشست و مستاصل که ...

زری همه این ها را می دید و منتظر بود.
چند روزی می شد که از غم و بغض چشمان مردش خوانده بود که دوباره قصه تکراری بیکاری است.
و صبح زود بیرون زدن ها به امید یافتن کاری جدید و شکستن ها و فرو ریختن های مدام بر جان جانش.
 و شرم مردش، از دستان پینه بسته و زخمی زن. زنی که حاضر بود جانش را برایش بدهد.

شیر سماور را که بست، استکان پررنگ چایی در دستانش گرم تر شدند.
چای را روی پله دوم گذاشت.
مرد به استکان نگاه کرد که قندی پهلویش نبود!
چشم دوخت به چشمان زری که اینک به تمامی، گرمای نفسش را روی صورتش حس می کرد.
چشمانش را بست، دهانش را باز کرد،
و مزه شیرین قند آب شده در دلش را با لبان زری قسمت کرد.

آسیه سپهری

#کارگر
#بیگاری
#بیکاری
#عشق
#زن
#درک
#همراهی
#رهایی


📌 ۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر


🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان

🆔 @kasenfi