📝 #نئولیبرالیسم چیست؟ / همۀ ما نئولیبرال هستیم
نئولیبرالیسم چنان فراگیر شده است که حتی بهندرت وجه ایدئولوژیک آن را متوجه میشویم...
✍ جورج مانبیو
ترجمۀ: محمد معماریان / مرجع: #Guardian
@IranSociology
⚠️ بیکاریِ ساختاریافته را بیخیال شوید: بیکاریتان بهخاطر این است که کارآفرین نبودهاید. هزینههای سرسامآور خانهداری را بیخیال شوید: اگر اعتبار کارت اعتباریتان تمام شده است، لابد ضعیف و بیاحتیاط بودهاید. بیخیال اینکه مدرسۀ کودکانتان زمین بازی ندارد: اگر چاق شوند، تقصیر شما است. در دنیایی که رقابت حکمرانی میکند، آنکه عقب میماند، از دید دیگران و حتی خودش، بازنده حساب میشود. این است آن دنیایی که نئولیبرالیسم بر آن حکمرانی میکند.
⚠️ نئولیبرالیسم، رقابت را مشخصۀ تعریفکنندۀ روابط بشری میبیند. شهروندان را مصرفکنندگانی بازتعریف میکنند که بهترین ابزار انتخابگری دمکراتیکشان خریدوفروش است: فرایندی که به شایستگان پاداش میدهد و ناکارآمدی را تنبیه میکند. این فلسفه میگوید «بازار» مزایایی برای ما حاصل میکند که از طریق برنامهریزی هرگز به دست نمیآیند.
‼️ تلاش برای محدودسازی رقابت، خصومت با آزادی تلقی میشود. مالیات و مقررات باید به حداقل برسند و خدمات عمومی باید خصوصیسازی شوند. سازماندهی بازار کار و چانهزنی دستهجمعی از طریق اتحادیههای کارگری بهمثابۀ انحرافی در بازار ترسیم میشوند که مسیر ایجاد سلسلهمراتب طبیعیِ برندگان و بازندگان را سد میکند. نابرابری بهمثابۀ نوعی فضیلت تصویر میشود؛ بهمثابه پاداشی برای سودمندبودن و تولیدکنندۀ ثروتی که آثار مثبت آن بهتدریج به طبقات پایینتر هم نشت میکند تا همه ثروتمند شوند. تلاش برای خلق جامعهای برابرتر، نهتنها ضدتولید، بلکه نوعی تباهی اخلاقی است. بازار تضمین میکند هرکس به آنچه استحقاقش را دارد، برسد.
‼️ما باورهای این ایدئولوژی را درونی کرده و بازتولید میکنیم. ثروتمندان خود را متقاعد میکنند که ثروتشان محصول شایستگی است؛ اما بر مزیتهای خود از قبیل تحصیلات، ارث و طبقه که شاید نقشی در کسب این ثروت بازی کردهاند، بهکلی چشم میپوشند. فقرا حتی اگر دستشان برای تغییر وضعیت بسته باشد، خود را مقصر شکستهایشان میدانند.
⚠️ پارادوکس دیگر نئولیبرالیسم آن است که رقابت جهانگستر بر پایۀ رقمها و مقایسههای جهانگستر است. نتیجه آنکه کارگران، آنها که در جستوجوی شغلاند و همۀ انواع خدمات عمومی، درگیر گونهای طاقتفرسا و پُرمشاجره از نظامهای ارزیابی و نظارت میشوند که برای شناسایی برندگان و تنبیه بازندگان طراحی شده است. دکترین فونمیزس که وعدۀ رهاییمان از شر آن کابوس دیوانسالارانه، یعنی «برنامهریزی متمرکز» را میداد، خود درعوض کابوسی دیگر از همان جنس آفریده است.
⚠️نطفۀ نئولیبرالیسم با خودخواهی بسته نشد؛ اما خودخواهی بهسرعت در تاروپود آن جای گرفت. در دورۀ نئولیبرال، از سال ۱۹۸۰ در بریتانیا و ایالات متحده، رشد اقتصادی کُندتر از دهههای پیشین بوده است؛ اما نه برای اَبَرثروتمندان. نابرابری در توزیع درآمد و ثروت، پس از شصت سال کاهش مُدام، در این دوره افزایش یافت که علت آن را باید در سرکوب اتحادیههای کارگری، کاهش مالیاتها، افزایش اجارهبها، خصوصیسازی و مقرراتزدایی جستوجو کرد.
متن کامل را در پیوند زیر بخوانید:
http://tarjomaan.com/vdcc.mq4a2bqxela82.html
✅کانال جامعه شناسی
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPve1xfOrGDB4Eg
.
.
.
نئولیبرالیسم چنان فراگیر شده است که حتی بهندرت وجه ایدئولوژیک آن را متوجه میشویم...
✍ جورج مانبیو
ترجمۀ: محمد معماریان / مرجع: #Guardian
@IranSociology
⚠️ بیکاریِ ساختاریافته را بیخیال شوید: بیکاریتان بهخاطر این است که کارآفرین نبودهاید. هزینههای سرسامآور خانهداری را بیخیال شوید: اگر اعتبار کارت اعتباریتان تمام شده است، لابد ضعیف و بیاحتیاط بودهاید. بیخیال اینکه مدرسۀ کودکانتان زمین بازی ندارد: اگر چاق شوند، تقصیر شما است. در دنیایی که رقابت حکمرانی میکند، آنکه عقب میماند، از دید دیگران و حتی خودش، بازنده حساب میشود. این است آن دنیایی که نئولیبرالیسم بر آن حکمرانی میکند.
⚠️ نئولیبرالیسم، رقابت را مشخصۀ تعریفکنندۀ روابط بشری میبیند. شهروندان را مصرفکنندگانی بازتعریف میکنند که بهترین ابزار انتخابگری دمکراتیکشان خریدوفروش است: فرایندی که به شایستگان پاداش میدهد و ناکارآمدی را تنبیه میکند. این فلسفه میگوید «بازار» مزایایی برای ما حاصل میکند که از طریق برنامهریزی هرگز به دست نمیآیند.
‼️ تلاش برای محدودسازی رقابت، خصومت با آزادی تلقی میشود. مالیات و مقررات باید به حداقل برسند و خدمات عمومی باید خصوصیسازی شوند. سازماندهی بازار کار و چانهزنی دستهجمعی از طریق اتحادیههای کارگری بهمثابۀ انحرافی در بازار ترسیم میشوند که مسیر ایجاد سلسلهمراتب طبیعیِ برندگان و بازندگان را سد میکند. نابرابری بهمثابۀ نوعی فضیلت تصویر میشود؛ بهمثابه پاداشی برای سودمندبودن و تولیدکنندۀ ثروتی که آثار مثبت آن بهتدریج به طبقات پایینتر هم نشت میکند تا همه ثروتمند شوند. تلاش برای خلق جامعهای برابرتر، نهتنها ضدتولید، بلکه نوعی تباهی اخلاقی است. بازار تضمین میکند هرکس به آنچه استحقاقش را دارد، برسد.
‼️ما باورهای این ایدئولوژی را درونی کرده و بازتولید میکنیم. ثروتمندان خود را متقاعد میکنند که ثروتشان محصول شایستگی است؛ اما بر مزیتهای خود از قبیل تحصیلات، ارث و طبقه که شاید نقشی در کسب این ثروت بازی کردهاند، بهکلی چشم میپوشند. فقرا حتی اگر دستشان برای تغییر وضعیت بسته باشد، خود را مقصر شکستهایشان میدانند.
⚠️ پارادوکس دیگر نئولیبرالیسم آن است که رقابت جهانگستر بر پایۀ رقمها و مقایسههای جهانگستر است. نتیجه آنکه کارگران، آنها که در جستوجوی شغلاند و همۀ انواع خدمات عمومی، درگیر گونهای طاقتفرسا و پُرمشاجره از نظامهای ارزیابی و نظارت میشوند که برای شناسایی برندگان و تنبیه بازندگان طراحی شده است. دکترین فونمیزس که وعدۀ رهاییمان از شر آن کابوس دیوانسالارانه، یعنی «برنامهریزی متمرکز» را میداد، خود درعوض کابوسی دیگر از همان جنس آفریده است.
⚠️نطفۀ نئولیبرالیسم با خودخواهی بسته نشد؛ اما خودخواهی بهسرعت در تاروپود آن جای گرفت. در دورۀ نئولیبرال، از سال ۱۹۸۰ در بریتانیا و ایالات متحده، رشد اقتصادی کُندتر از دهههای پیشین بوده است؛ اما نه برای اَبَرثروتمندان. نابرابری در توزیع درآمد و ثروت، پس از شصت سال کاهش مُدام، در این دوره افزایش یافت که علت آن را باید در سرکوب اتحادیههای کارگری، کاهش مالیاتها، افزایش اجارهبها، خصوصیسازی و مقرراتزدایی جستوجو کرد.
متن کامل را در پیوند زیر بخوانید:
http://tarjomaan.com/vdcc.mq4a2bqxela82.html
✅کانال جامعه شناسی
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPve1xfOrGDB4Eg
.
.
.