#شوپنهاور و #تولستوی
لئون تولستوی بین فیلسوفان بزرگ آلمانی بیش از همه شوپنهاور را تحسین میکرد. به خصوص در بحث جبر و اختیار دیدگاههای این دو بسیار بهم نزدیک است.
شوپنهاور معتقد بود ارادهای کور بر تمام هستی و جهان حاکم است. تولستوی نیز در مشهورترین اثر خود " جنگ و صلح " رویکردی مشابه دارد. از دید وی اگر جنگی رخ میدهد به این دلیل است که رخ دادن آن ناگزیر بوده. جنگهایی که ناپلئون در اروپا راه انداخت و نبرد او با روسیه، محصول جبر تاریخ است. حتی رهبران به ظاهر قدرتمندی نظیر ناپلئون بردهی جبر تاریخ هستند. ما جزئی از یک نقشهی کلی هستیم.
این، هم برای شوپنهاور و هم برای تولستوی ، درد اصلی زندگی است : " ای کاش مردمان میدانستند که زیرکترین و با استعدادترینشان تا چه اندازه بیاختیارند، و از میان عوامل بیشماری که حرکت منظم تاریخ جهان را پدید میآورند چه حصهی ناچیزی در ظرف دانش آنها میگنجد؛ و بالاتر از همه اینکه چه یاوه و خیرسرانه است دعوی اینکه ما نظمی را تشخیص میدهیم ، فقط بر این اساس که در کمال نومیدی اعتقاد داریم چنین نظمی باید وجود داشته باشد، و حال آن که آنچه در واقع میتوان تشخیص داد چیزی جز آشوب بی معنی نیست-آشوبی که هرگاه بالا می گیرد ، هرگاه آشفتگی زندگی انسانی با وضوح تمام در آن منعکس میشود، به صورت جنگ در میآید."
* * برلین، آیزایا ."متفکران روس". ترجمه نجف دریابندری. انتشارات خوارزمی. چاپ اول ۱۳۶۱.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
لئون تولستوی بین فیلسوفان بزرگ آلمانی بیش از همه شوپنهاور را تحسین میکرد. به خصوص در بحث جبر و اختیار دیدگاههای این دو بسیار بهم نزدیک است.
شوپنهاور معتقد بود ارادهای کور بر تمام هستی و جهان حاکم است. تولستوی نیز در مشهورترین اثر خود " جنگ و صلح " رویکردی مشابه دارد. از دید وی اگر جنگی رخ میدهد به این دلیل است که رخ دادن آن ناگزیر بوده. جنگهایی که ناپلئون در اروپا راه انداخت و نبرد او با روسیه، محصول جبر تاریخ است. حتی رهبران به ظاهر قدرتمندی نظیر ناپلئون بردهی جبر تاریخ هستند. ما جزئی از یک نقشهی کلی هستیم.
این، هم برای شوپنهاور و هم برای تولستوی ، درد اصلی زندگی است : " ای کاش مردمان میدانستند که زیرکترین و با استعدادترینشان تا چه اندازه بیاختیارند، و از میان عوامل بیشماری که حرکت منظم تاریخ جهان را پدید میآورند چه حصهی ناچیزی در ظرف دانش آنها میگنجد؛ و بالاتر از همه اینکه چه یاوه و خیرسرانه است دعوی اینکه ما نظمی را تشخیص میدهیم ، فقط بر این اساس که در کمال نومیدی اعتقاد داریم چنین نظمی باید وجود داشته باشد، و حال آن که آنچه در واقع میتوان تشخیص داد چیزی جز آشوب بی معنی نیست-آشوبی که هرگاه بالا می گیرد ، هرگاه آشفتگی زندگی انسانی با وضوح تمام در آن منعکس میشود، به صورت جنگ در میآید."
* * برلین، آیزایا ."متفکران روس". ترجمه نجف دریابندری. انتشارات خوارزمی. چاپ اول ۱۳۶۱.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from بِـــهـرَوان
📌تأثیر فکر کردن به مرگ شاید این باشد که ما را به سوی هرچه برایمان مهمترین است هدایت کند، خواه نوشیدن در سواحل نیل باشد، نوشتن کتاب باشد یا پول درآوردن. این مقوله همزمان ما را ترغیب میکند که احتمالاً کمتر به قضاوت و برداشتهای دیگران توجه کنیم. هرچه باشد آنها قرار نیست به جای ما بمیرند. شاید اگر دورنمایی از نابودی و نیستی خودمان داشته باشیم، به طرف سبکی از زندگی سوق پیدا کنیم که از صمیم قلب برایمان ارزشمند است. در همین رابطه «#تولستوی» در رمان کوتاه «مرگ ایوان ایلیچ» نشان میدهد که چگونه فکر #مرگ میتواند اولویتهای ما را از مادیات به سمت معنویات، و از ورقبازی و ضیافتهای شام به طرف حقیقت و عشقورزی سوق دهد.
📚#بهروان ماهنامه روانشناختی با نگاه بینرشتهای
@behravanmag
📚#بهروان ماهنامه روانشناختی با نگاه بینرشتهای
@behravanmag
#شوپنهاور و #تولستوی
لئون تولستوی بین فیلسوفان بزرگ آلمانی بیش از همه شوپنهاور را تحسین میکرد. به خصوص در بحث جبر و اختیار دیدگاههای این دو بسیار بهم نزدیک است.
شوپنهاور معتقد بود ارادهای کور بر تمام هستی و جهان حاکم است. تولستوی نیز در مشهورترین اثر خود " جنگ و صلح " رویکردی مشابه دارد. از دید وی اگر جنگی رخ میدهد به این دلیل است که رخ دادن آن ناگزیر بوده. جنگهایی که ناپلئون در اروپا راه انداخت و نبرد او با روسیه، محصول جبر تاریخ است. حتی رهبران به ظاهر قدرتمندی نظیر ناپلئون بردهی جبر تاریخ هستند. ما جزئی از یک نقشهی کلی هستیم.
این، هم برای شوپنهاور و هم برای تولستوی ، درد اصلی زندگی است : " ای کاش مردمان میدانستند که زیرکترین و با استعدادترینشان تا چه اندازه بیاختیارند، و از میان عوامل بیشماری که حرکت منظم تاریخ جهان را پدید میآورند چه حصهی ناچیزی در ظرف دانش آنها میگنجد؛ و بالاتر از همه اینکه چه یاوه و خیرسرانه است دعوی اینکه ما نظمی را تشخیص میدهیم ، فقط بر این اساس که در کمال نومیدی اعتقاد داریم چنین نظمی باید وجود داشته باشد، و حال آن که آنچه در واقع میتوان تشخیص داد چیزی جز آشوب بی معنی نیست-آشوبی که هرگاه بالا می گیرد ، هرگاه آشفتگی زندگی انسانی با وضوح تمام در آن منعکس میشود، به صورت جنگ در میآید."
* * برلین، آیزایا ."متفکران روس". ترجمه نجف دریابندری. انتشارات خوارزمی. چاپ اول ۱۳۶۱.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
لئون تولستوی بین فیلسوفان بزرگ آلمانی بیش از همه شوپنهاور را تحسین میکرد. به خصوص در بحث جبر و اختیار دیدگاههای این دو بسیار بهم نزدیک است.
شوپنهاور معتقد بود ارادهای کور بر تمام هستی و جهان حاکم است. تولستوی نیز در مشهورترین اثر خود " جنگ و صلح " رویکردی مشابه دارد. از دید وی اگر جنگی رخ میدهد به این دلیل است که رخ دادن آن ناگزیر بوده. جنگهایی که ناپلئون در اروپا راه انداخت و نبرد او با روسیه، محصول جبر تاریخ است. حتی رهبران به ظاهر قدرتمندی نظیر ناپلئون بردهی جبر تاریخ هستند. ما جزئی از یک نقشهی کلی هستیم.
این، هم برای شوپنهاور و هم برای تولستوی ، درد اصلی زندگی است : " ای کاش مردمان میدانستند که زیرکترین و با استعدادترینشان تا چه اندازه بیاختیارند، و از میان عوامل بیشماری که حرکت منظم تاریخ جهان را پدید میآورند چه حصهی ناچیزی در ظرف دانش آنها میگنجد؛ و بالاتر از همه اینکه چه یاوه و خیرسرانه است دعوی اینکه ما نظمی را تشخیص میدهیم ، فقط بر این اساس که در کمال نومیدی اعتقاد داریم چنین نظمی باید وجود داشته باشد، و حال آن که آنچه در واقع میتوان تشخیص داد چیزی جز آشوب بی معنی نیست-آشوبی که هرگاه بالا می گیرد ، هرگاه آشفتگی زندگی انسانی با وضوح تمام در آن منعکس میشود، به صورت جنگ در میآید."
* * برلین، آیزایا ."متفکران روس". ترجمه نجف دریابندری. انتشارات خوارزمی. چاپ اول ۱۳۶۱.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY