داریم با برادرزادهم درباره اسم بچه حرف میزنیم. اسم پسر و دختری که بهش پیشنهاد میده ماه و آفتابه. و بعد میپرسه ماه همون ماهانه دیگه؟
#دا
#اسم_فامیل_بازی
#دا
#اسم_فامیل_بازی
❤2
حرف اضافه
داریم با برادرزادهم درباره اسم بچه حرف میزنیم. اسم پسر و دختری که بهش پیشنهاد میده ماه و آفتابه. و بعد میپرسه ماه همون ماهانه دیگه؟ #دا #اسم_فامیل_بازی
دوست ارومیهایم نوشته یه افسانه دارند به نام سونای یا سونآی (son ay) به معنی آخر ماه. که در اون خورشید و ماه که عاشق هم هستند به هم نمیرسند مگر در غروب آخر شهریور که همون لحظه ماه و خورشید برای لحظات کوتاهی به هم میرسند.
ولی مشخص نیست کدوم زنه کدوم مرد.
اسم دخترانهٔ سونای یا سونا هم از این افسانه اومده انگار.
#اسم_فامیل_بازی
ولی مشخص نیست کدوم زنه کدوم مرد.
اسم دخترانهٔ سونای یا سونا هم از این افسانه اومده انگار.
#اسم_فامیل_بازی
❤3
با تمام حقوق یک سالم میتونم یا دو تا تمام سکه بخرم یا یه آیفون شونزده پرومکس. زیباست.
😢5👻1
شاطر یه وی آی پی بده و منظورش سنگک دو رو کنجد است.
اگر تهرانیها هستند همین اصطلاح را رایج میکنند در تمام ایران و هر کی هم به کارش نبرد دچار شرم میشود.
#کلمه_بازی
اگر تهرانیها هستند همین اصطلاح را رایج میکنند در تمام ایران و هر کی هم به کارش نبرد دچار شرم میشود.
#کلمه_بازی
👎1
حرف اضافه
برگ تر خشک میشود به زمان برگ چشمان ما همیشه تر است +سعدی
از شعر خوشش نمیآمد. برایم عجیب بود و است که کسی خودش را نویسنده بداند و شعر را مسخره بنامد. وقتی من از علاقهام به شعر میگفتم یا توی متنی شعر مینوشتم بهم پوزخند میزد و آن را نشانهٔ بی کیفیت بودن متن میدانست. پس ناخودآگاهم برای ممانعت از سرکوب دست به اجتناب میزد. همراهی او مرا از شعر جدا میکرد.
چرا یادش افتادم؟
چون یکی از دوستان توی کامنتها گفته شما که کتابخونی، بیا و شبی یه بیت از #سعدیِجان مهمونمون کن.
چرا یادش افتادم؟
چون یکی از دوستان توی کامنتها گفته شما که کتابخونی، بیا و شبی یه بیت از #سعدیِجان مهمونمون کن.
❤6
پاکستانیاند. اسم دختر سومش رو گذاشته کساء فاطمه. اسم خودش سمیه فاطمه و مادرش تسنیم فاطمه.
#اسم_فامیل_بازی
#اسم_فامیل_بازی
😍6❤1
شاید تو آمدی و به یمن تو خندهها…
در باغها دوباره صدای پرندهها…
شاید به احترام تو آن ساعت عزیز
ساکت شدند از حرکت، چرخدندهها
بیهمزبانی و غم بیهمزبانی و…
شاید مرا گرفتی از این خونمکندهها
نزدیکتر شدی به من آن گونه که خدا
نزدیکتر به گرمی رگهای بندهها…
در بیشههای چشم تو شیر آرمیده است
رام تو میشوند درونم، درّندهها
با من بمان که عشق به دنیا بیاوریم
دنیا به ما… به عشقپدیدآورندهها
+مژگان عباسلو
در باغها دوباره صدای پرندهها…
شاید به احترام تو آن ساعت عزیز
ساکت شدند از حرکت، چرخدندهها
بیهمزبانی و غم بیهمزبانی و…
شاید مرا گرفتی از این خونمکندهها
نزدیکتر شدی به من آن گونه که خدا
نزدیکتر به گرمی رگهای بندهها…
در بیشههای چشم تو شیر آرمیده است
رام تو میشوند درونم، درّندهها
با من بمان که عشق به دنیا بیاوریم
دنیا به ما… به عشقپدیدآورندهها
+مژگان عباسلو
❤9
حرف اضافه
شاید تو آمدی و به یمن تو خندهها… در باغها دوباره صدای پرندهها… شاید به احترام تو آن ساعت عزیز ساکت شدند از حرکت، چرخدندهها بیهمزبانی و غم بیهمزبانی و… شاید مرا گرفتی از این خونمکندهها نزدیکتر شدی به من آن گونه که خدا نزدیکتر به گرمی رگهای…
کمتر شعر معاصری هست که باهاش انس داشته باشم یا زمزمهش کنم اما این شعر رو سالهاست دوست دارم، برام امیدبخشه و جزو زمزمههامه.
❤3
حرف اضافه
چند ساعت مدام با دخترک بازی کردم. دوتایی روی جدولهای حاشیهٔ باغچه راه رختیم و اختادیم و از ته دل به هم خندیدیم. از شنیدن خ به جای بعضی فها و کها هزار بار قند توی دلم آب شد. با ماشینش سفر کردیم به مشهد و کربلا. جاهایی که رؤیای سفرم شدهاند و هربار پرسید…
امشب شب توپ بازی و گرختمش گرختمش و از ته دل خندیدن است.
خستهام؟ خیلی.
ولی کجا دیگر چنین شبی پیدا میشود که من شادی جهان را در برق دو چشم سیاه دخترک ببینم؟
#از_دخترک
خستهام؟ خیلی.
ولی کجا دیگر چنین شبی پیدا میشود که من شادی جهان را در برق دو چشم سیاه دخترک ببینم؟
#از_دخترک
💔2💘2
حرف اضافه
آهنگ رسیده بود به من میخوام مست بمیرم من الان اردبیلم. خانم کناریام با پوزخند گفت اردبیلم افتخار کردن داره؟ گفتم آره. و مکث کردم. او هم مکث کرد. شاید خیال کرد ترکم. با لبخند ادامه دادم برای کسایی که دوسش دارن، آره. لبخند از روی صورتش رفت و نگاه ازم برگرداند.
آهنگ رسیده بود به مثل تموم عالم حال منم خرابه خرابه خرابه. یکی از خانمها آرام باهاش همخوانی میکرد و آن یکی قر آمده بود توی کمرش. سه تایی با هم خندیدیم. گفتم کجای دنیا با مضمون چنین ترانهای میرقصن؟
خانم قری جواب داد ایران. بیشتر خندیدیم.
خانم قری جواب داد ایران. بیشتر خندیدیم.
😁10
منوچهر والیزاده گویندهٔ یکی از قسمتهای مستند محلهٔ ما در دهه هشتاد بوده.
توی تیتراژش نوشته بود اینفوگرافی: سروناز سهی.
کجا اسم و فامیل آدم میتونه اینقدر شعر باشه آخه؟
#اسم_فامیل_بازی
توی تیتراژش نوشته بود اینفوگرافی: سروناز سهی.
کجا اسم و فامیل آدم میتونه اینقدر شعر باشه آخه؟
#اسم_فامیل_بازی
👌5
وسط هجوم مسافران به سمت در قطار، مادری داشت میگفت پیش برو پیش برو. آنقدر شلوغ بود که فقط توانستم نیمرخ پسر نه ده سالهای را ببینم.
حیف ندانستم کجایی هستند.
#کلمه_بازی
حیف ندانستم کجایی هستند.
#کلمه_بازی
❤5💘1
حرف اضافه
با تمام حقوق یک سالم میتونم یا دو تا تمام سکه بخرم یا یه آیفون شونزده پرومکس. زیباست.
ولی چهارصدتومن، حدودا دو سال و نیم حقوق منه.