حرف اضافه
320 subscribers
187 photos
20 videos
6 files
44 links
گل و گیاهان زینتی خوانده‌ام.
ارتباطات می‌خوانم.
می‌نویسم هم.
و به زبان لکی حرف می‌زنم.
#کلمه_بازی
Download Telegram
شکار ماهر :)

سنگ قبر توی بناب آذربایجان شرقیه.
که فاطمه برام فرستاده.



#اسم_فامیل_بازی
🤝1💘1
ازش پرسیدم پیری خوبه؟
گفت نه. باعث زحمت بقیه می‌شی.
گفتم پس این‌که نوه و نتیجه‌هات رو می‌بینی چی؟
گفت آره اوناش خیلی خوبه. و بازم تکرار کرد ولی باعث زحمت بقیه می‌شی خوب نیست.
گفتم تو فقط دو ماهه که مریض شدی. یادته اوایل دانشجوییم یه بار اومدم خونه گفتم دو سه روز پیش توی سلف دانشگاه کباب خوردم و انگاری گیر کرده روی سینه‌م. بعد که برگشتم کرمانشاه وقتی دیدم خوب نمی‌شم رفتم پیش یه دکتر عمومی و برام شربت معده نوشت و یه قاشق خوردم و تمام. بعداً بهم گفتی سه روز برات روزه نذر کردم تا خوب بشی.
تو سکوت کردی.
من ادامه دادم. گفتم این فقط یه مثالشه که برای هر ده‌تامون تو چقدر از این لحظات رو تجربه کردی. چرا فکر می‌کنی این دو ماه مراقبت زیاده. زحمته.
اشک‌ و لرزش صدا نگذاشت ادامه دهم. وگرنه هزارتا قصه داشتم از مراقبت‌هایش.



#دا
20😭7👍1
گوشت‌خورشتی‌ها را دانه دانه می‌اندازم توی پیازهای تفت خورده و با خودم می‌گویم این آخرین گوشت‌هایی است که دا خرد کرده. یعنی دوباره چنین روزهایی برمی‌گردد؟
آه. دنیا چه حسرت‌هایی برای آدم به جا می‌گذارد.


#دا
😢8😭3🙏1
توی کانال ساختمان نوشته‌ بودند برق از ساعت ۱۱:۳۰ می‌رود تا ۱۳. و من خوشحال که این ساعت را خانه نیستم.
دیروز وقتی ساعت پنج و نیم رسیدم خانه برق رفته بود. پرسیدم مگه صبح هم نرفته؟ گفتند چرا.
همان موقع یکی از آشناها آمده بود برایم کتاب‌خانه‌ام قفسهٔ جدید اضافه کند که با این اوضاع برگشت.
الان هم که ساعت ده قطع شد.
بدبختی این کشور نبود مدیریت است و برنامه‌ریزی‌ که نیست. که نیست. که نیست.
👾4
نوشته برای تکمیل پروژهٔ بازی و یادگیری هفته‌ای یک‌ساعت در یکی از مراکز پیش دبستانی با بچه‌ها بازی می‌کنم. فکر می‌کنید بچه‌ها چی صدام می‌کنند؟
خانمِ بازی.

#کلمه_بازی
🥰6😍21🤣1
اشکان شریعت نوشته توی زبان سمنانی به آغوش می‌گن کَش.


#کلمه_بازی
👌1
حرف اضافه
اشکان شریعت نوشته توی زبان سمنانی به آغوش می‌گن کَش. #کلمه_بازی
آقای جعفریان این شعر حافظ‌‌ رو گذاشتند:
می به زیر کَش و سجادهٔ زهدم بر دوش
آه اگر خلق شوند آگه از این تزویرم
و دیدم کَش در دهخدا هم به معنای بغل اومده.
و بهتره بگیم سمنانی‌ها هنوز این کلمه‌ رو حفظ کردند.


#کلمه_بازی
حرف اضافه
در زندگی لحظاتی هست که ‌توی یک کارتت ۲۶ تومان داری و توی کارت دیگرت نُه هزارتومان قابل برداشت است. باید وی پی‌ان بخری چهل هزارتومان. چندم برج است؟ ۲۷ام. تصمیم می‌گیری بی خیال دور زدن صیانت شوی یا بروی یکی از آن رایگان‌های کج‌دار و مریز را نصب کنی که یادت…
در زندگی لحظاتی هست که ‌توی یک کارتت ۴۷ تومان داری و توی کارت دیگرت پانزده هزارتومان قابل برداشت است. ۴۲ هزارتومان هم نقد داری. صبح باید بروی کلاس. سرد است. با اسنپ دست کم باید شصت تومان بدهی. بی‌خیالش می‌شوی. با دو کورس تاکسی می‌روی و پنجاه دقیقه بعد می‌رسی. آن‌هم وقتی بسم‌الله بسم‌الله از روی پل هوایی یخ‌زده راه می‌روی که سر نخوری و کم مانده بزنی زیر گریه و می‌گویی اگر اسنپ گرفته بودم آن‌ور خیابان پیاده می‌شدم. ۲۵ تومان این‌جوری خرج می‌شود.
دلت می‌خواهد برای اولین‌ روزه قضایی که گرفته‌ای افطار خرما بخوری. با حلیم هم شیرهٔ انگور. هر دو توی خانه تمام شده‌اند.
چندم برج است؟ ۲۸ام.
به خریدن پنج تافتون داغ سبوس‌دار قناعت می‌کنی. آب‌جوش را با یک تکه کیک می‌خوری و حلیم را با کمی شکر و دارچین.
ناراحتی از چنین وضعیتی؟ بله.
اما خوشحالی که توانسته‌ای روزه بگیری. چون بعد از مریضی دا خودت جوری مریض شده بودی که این‌ روز برایت رؤیا بود.
پس زنده باد سلامتی.
👌12🎉2
حرف اضافه
و همین که می‌رسی خانه و زیر کتری را روشن می‌کنی پیامک واریز می‌آید:)
چندبار خواستم خرده مبلغ واریزی را منتقل کنم به کارت دیگری ولی فراموشم شد. نیمه شب دیدم‌ ای دل غافل پول را بانک‌ جای قسط برداشت. و الان با ۲۹ تومان موجودی خیره به درِ واریز حقوقم:)
😁3😱1😢1🙈1
حرف اضافه
چندبار خواستم خرده مبلغ واریزی را منتقل کنم به کارت دیگری ولی فراموشم شد. نیمه شب دیدم‌ ای دل غافل پول را بانک‌ جای قسط برداشت. و الان با ۲۹ تومان موجودی خیره به درِ واریز حقوقم:)
بعد از اداره با یکی از همکارانم در مسیر خانه‌اش، رفتم حرم. بعد از زیارت مختصری پیاده رفتم راه آهن. تا تهران با قطار رفتم و تا خانه هم با مترو می‌روم. می‌ماند ده تومن کرایه تاکسی تکه آخر مسیر که شکر خدا آن را دارم.
حقوق؟ هنوز خبری نیست:)
👍1
نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم
دریچه آه می‌کشد
تو از کدام راه می‌رسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی‌ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
نیامدی و …
دیر شد …


+هوشنگ ابتهاج
💔3👍1
تاجیکی‌ها به لاغر می‌گن خراب.
همین کارا رو کردند زن استاندارد در نظر مردان زن رو به چاقه:)


#کلمه_بازی
👌1
داره‌ می‌گه هواشناسی گفته قراره امشب و فردا برف و بارون بیاد. خدا کنه بارون خیرومندی باشه.


#دا
#زبان_لکی
#کلمه_بازی
4🙏1
من یه خاله داشتم در کودکی همیشه برامون قصه می‌گفت. زمستون‌ها قصه‌هاش این‌جوری شروع می‌شد: برادر بد ندیده شوگار زمستون به حرف کوتاه کن.
شب‌های بلند پاییز و زمستون همیشه یادشم:)


#کلمه_بازی
1
برای هر کدوممون می‌خواست تفال بزنه، یه فاتحه برای حافظ ‌خوند و گفت ای خدا مراد دلشون حاصل بشه.


#دا
10
می‌گم اون موقع‌ها روز مادر بود اصن؟
می‌گه حروم بو. یعنی حرام باد.
بعد می‌گه خدا رحمتشون کنه و براشون فاتحه می‌فرسته. برای مادرش و مادربزرگم که زن‌داییش بوده.
ما وقتی که بخوایم چیزی وجود نداشته می‌گیم حرام باد. اون چیز ممکنه یه رسم باشه یا یه رفتار.



#دا
#زبان_لکی
#کلمه_بازی
👌2
Channel photo updated
ظهر خریدها را که خالی کردم گفت ببینم یکی از اون نارنگیا رو. منظورش نارنگی یافا بود. شستم و‌ با کارد و بشقاب دادم دستش و گفتم چه عجب تو یه بار طلب یه چیزی کردی اونم خوردنی.


#دا
10
خوشبختی گاهی در همان لحظه‌ای از غروب پنجم دیماه است که سفرهٔ دو نفره وسط قالی توی هال پهن و دو سه تکه نان تافتون وسطش است. یک لایه از سفره روی نان‌هاست تا خشک نشوند. دو خورش‌خوری چینی گل مشکی، دو قاشق و یک ملاقهٔ چوبی یک گوشه‌اش و یک فنجان آب‌جوش و سه تا خرما توی نعلبکی شیشه‌ای پَر دیگر سفره. تو منتظری اذان را بگویند و مادرت رفته توی آشپزخانه زیر قابلمهٔ سوپ را خاموش کند.


#دا
16👌1