حرف اضافه
323 subscribers
187 photos
20 videos
6 files
45 links
گل و گیاهان زینتی خوانده‌ام.
ارتباطات می‌خوانم.
می‌نویسم هم.
و به زبان لکی حرف می‌زنم.
#کلمه_بازی
Download Telegram
حرف اضافه
جیمز کری پدر علم ارتباطات در آمریکا کتابی دارد به اسم Comunicatation as culture ارتباطات به مثابهٔ فرهنگ، که متأسفانه در ایران ترجمه شده به ارتباطات و فرهنگ. او در این کتاب می‌گوید ارتباطات دارای دو نظریه، مکتب یا الگوست. الگوی انتقالی و الگوی آیینی. در…
هیئت تمام شده بود. زن‌های مانده در مسجد منتظر همسران‌شان بودند. از جایی رفتم تو که زن جوانی داشت به زن روبه‌رویی هم‌سن و سال خودش می‌گفت شب علی اکبر مگه می‌شه نری چیذر؟ حتماً برو. سروصدای بچه‌ها حواسم را ازشان پرت کرد وقتی دوباره صدایشان به گوشم رسید که زن داشت می‌گفت این‌قدر بدم میاد از هیئتای شهرستان. نگاه فرودستانه‌اش به خارج از مرکزها را کاری نداشتم، تعبیر بد آمدن برایم بسیار عجیب بود. وقتی اصل آیین یکی است آیا مقایسهٔ خرده آیین‌ها با مگاهیئت‌هایی که شکل سازمانی پیدا کرده‌اند مقایسهٔ درستی است؟
آدم‌ها مخیرند به حضور در هرکدام. یکی هیئت‌های کلان‌ و معروف را می‌پسندد دیگری واحدهای کوچک، خانگی، گمنام و شاید سنتی را. می‌توانیم نقاط ضعف و قوت هرکدام را از منظری بیان کنیم اما کاربرد تعبیر بد آمدن از زبان یک عزادار را در هیچ کدام از این دسته‌بندی‌ها نمی‌فهمم. انگار روح فرادستانهٔ پایتخت‌نشینی در ارزیابی معنایی آیین‌ها رسوخ کرده باشد و هر مراسمی خارج از تهران را در دستهٔ بدها قرار دهد.
👍94💔3
توی مجلس روضه نشستم. آقای فلاح زاده داره سؤالات شرعی رو که مردم روی کاغذ نوشتند جواب می‌ده. یکی نوشته من شوتی هستم و دربارهٔ شرعی بودن درآمدش پرسیده. از دوستم می‌پرسم شوتی یعنی چی؟ می‌گه قاچاقچی. جستجو می‌کنم. نوشتند: کلمه‌ از این‌جا اومده که کالای قاچاق رو از ماشین‌های‌ سنگین به ماشین‌های سبک انتقال می‌دادند و در اصل شوت می‌کردند. شوتی‌ها خودروهایی هستند که در جاده‌ها با سرعت خیلی زیاد، از کنارمون می‌گذرند. الان «شوتی بودن» از یک شغل فراتر رفته و به یک سبک زندگی تبدیل شده و به کسی که تصمیم‌های با ریسک بالا هم می‌گیره می‌شه گفت شوتی.
یعنی واژه که ساخته شده یه پیوست فرهنگی هم خود‌ به خود دنبالش اومده که در حال بسط و به روز رسانیه. مثلا آهنگ‌های فلان خواننده کرد
بین شوتی‌سواران پرطرفداره.


#کلمه_بازی@HarfeHEzafeH
👌2
می‌گن یه روز مرحوم آخوند كاشی داشته وضو‌ می‌گرفته كه یه نفر با عجله میاد، وضو می‌گیره و می‌ره توی یکی از حجره‌ها. تا مرحوم آخوند وضوش تموم بشه اون بنده خدا نماز ظهر و عصرش رو هم خونده. وقتی می‌خواد بره آقای کاشی ازش می‌پرسه چی كار می‌كردی؟ می‌گه: هيچ.
می‌گه: تو هيچ كار نمی‌كردی؟ جواب می‌ده: نه! چون می‌دونسته اگه بگه نماز می‌خوندم‌، كار بيخ پيدا می‌کنه.
آقا بهش می‌گه: من خودم ديدم داشتی نماز می‌خوندی. می‌گه: نه آقا اشتباه ديدی. فقط اومده بودم بگم من ياغی نيستم.
این‌ روزا من این جمله رو‌ خیلی تکرار می‌کنم به خصوص وقت روضه رفتن. فقط می‌خوام بگم من با شما هستم نه با دشمنانتون.
7👍6👌2
ظهر یه روز تابستونی، وایسادی توی یه ایستگاه تاکسی بی سایه. یه آقای میانسال نگه می‌داره که برسوندت. می‌گه در حالت عادیش هم اینا نیستن چه برسه به ظهر جمعه.
ما به جای در حالت عادی می‌گیم روژِ روژان. روزان جمع روزه.


#زبان_لکی
#کلمه_بازی
👌1
آقایی به نام مصطفی یگانه‌ خواننده و آهنگسازه. اسم پسرش رو گذاشته هنر. هنر یگانه.


#اسم_فامیل_بازی
😁4🤷2😐1
از هیئت که برگشتم رفتم بیدارش کنم چای بخورد و وضو بگیرد برای نماز ظهر. به عرض دراز کشیده بود روی تخت و پتوی نازکی روش بود. از حجم کوچک بدنش جا خوردم. تا صورتش را ندیدم باور نشد اوست. زن بلندبالایی که در اوج قدکشیدن نوجوانی‌ام آرزو داشتم چادرش اندازه‌ام شود، حالا به نازکی و خردی کودکی شده. عمر آدم به چه غم‌هایی که قد نمی‌دهد.


#دا
💔18
حرف اضافه
از هیئت که برگشتم رفتم بیدارش کنم چای بخورد و وضو بگیرد برای نماز ظهر. به عرض دراز کشیده بود روی تخت و پتوی نازکی روش بود. از حجم کوچک بدنش جا خوردم. تا صورتش را ندیدم باور نشد اوست. زن بلندبالایی که در اوج قدکشیدن نوجوانی‌ام آرزو داشتم چادرش اندازه‌ام شود،…
از ماشین که پیاده شدیم رفت سمت پسرک نه ده‌سالهٔ انتظامات. ازش پرسید پلیس شدی؟ پسر گفت نه.
پرسید ببوسمت؟ پسر چند قدم رفت عقب، خندید و گفت نه.
بهش گفتم مادربزرگ‌ها به همه محرمند. سرش را انداخت پایین، با شرم گفت نه.


#دا
8
حرف اضافه
از ماشین که پیاده شدیم رفت سمت پسرک نه ده‌سالهٔ انتظامات. ازش پرسید پلیس شدی؟ پسر گفت نه. پرسید ببوسمت؟ پسر چند قدم رفت عقب، خندید و گفت نه. بهش گفتم مادربزرگ‌ها به همه محرمند. سرش را انداخت پایین، با شرم گفت نه. #دا
دستش رو گرفته بودم و می‌رفتیم طرف آسانسور. کمی قوز کرده راه می‌ره. بهش گفتم فعلا زوده برای کوک زدن. می‌تونی صاف وایسی؟ وایساد و خندید. گفت الان وقت وقتشه. بعد یاد اون پیرزنی افتاد که توی حرم امام رضا دیده بود. همون که کوکَه کوک راه می‌رفت. کوکَه کوک یعنی کمر دوتا شده و احتمالاً همراه با کمی لنگ زدن.


#دا
#زبان_لکی
#کلمه_بازی@HarfeHEzafeH
9
زیارت‌نامهٔ حضرت عباس این‌طوری است که بعد از سلام و ثنا و قربان صدقه رفتن پسر امیرالمؤمنین، لعنت کردن آن‌هایی که آب را بر ایشان بستند و وصف صفات والای حضرت ابالفضل که به عهد خود وفا کرد و بصیر بود، می‌خوانی:
فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ أَنْ تَجْعَلَ رِزْقِی بِهِمْ دَارّاً وَ عَیْشِی بِهِمْ قَارّاً
پس از تو درخواستم این است که درود فرستی بر محمد و آلش و به واسطهٔ آن‌ها همیشه روزی مرا وسیع و زندگانی‌ام را پایدار و خوش بگردانی.
مامان‌جونم همیشه این تکه‌اش را تکرار می‌کرد: رِزْقِی بِهِمْ دَارّاً وَ عَیْشِی بِهِمْ قَارّاً.
هم زندگی خوبی داشت هم رزق و روزی خوبی.



+این‌ها را فرزانه سادات می‌گفت.
💘8👌5👍21😭1
حرف اضافه
داریم با برادرزاده‌م درباره اسم بچه حرف می‌زنیم. اسم پسر و دختری که بهش پیشنهاد می‌ده ماه و آفتابه. و بعد می‌پرسه ماه همون ماهانه دیگه؟ #دا #اسم_فامیل_بازی
اون موقع نمی‌دونستیم بارداره بعد که فهمیدیم و جنسیت بچه هنوز معلوم نبود، همچنان تأکید داشت پسر ماه و دختر آفتاب یا خورشید.
قبل از جنگ بازم می‌گفت اسم پسرتون رو بذارید ماه. آقا ماه. ماه روشنه. خوبه.


#دا
#اسم_فامیل_بازی
7
حرف اضافه
توی منطقهٔ ما دوبیشتر اسم‌های مردانهٔ قدیمی ترکیبی است که یک بخش آن علی است. مثل: محمدعلی، حسن‌علی، حسین‌علی، جعفرعلی، رضاعلی، عباس‌علی، محب‌علی، امیدعلی، دوست‌علی، نجات‌علی، جان‌علی، مِهرعلی، نادعلی، کرم‌علی، برات‌علی، حمزه‌علی، شمس‌علی، همت‌علی، خاص‌علی،…
اسم یکی از نتیجه‌هاش امیرعلیه. می‌گه دوست دارم شیش تا بچه بشن. سه تا پسر و‌ سه تا دختر. پسرها امیرعلی، عزیزعلی و کَس‌علی. دخترها هم آسنا و آتنا. آسنا رو از یوسف پیامبر شنیده. اسم سومی رو هرچی فکر کرد یادش نیومد. تا دیشب قبل از خواب. دراز کشیده بود تو جا که صدام کرد و با خنده گفت اسم سومی رو هم پیدا کردم: نیکا.

#دا
#اسم_فامیل_بازی
🥰63🤗1
بروجردی‌ها در دههٔ اول محرم بخشی یا تمام خانه‌هایشان را سیاه‌پوش یا سبزپوش می‌کنند که بهش می‌گویند سقاخانه. بیرون خانه را هم پرچم یا بیرقی را به نشانهٔ عزا می‌زنند. هر کس ساعتی از روز یا شب در خانه‌اش را باز می‌گذارد تا خانم‌ها برای عزاداری بیایند. تا روز هشتم روضه‌های خانگی مخصوص خانم‌هاست. در یک خانه ممکن است خانم‌ها خودشان زیارت عاشورا بخوانند یا روضه‌خوان‌ و‌ مداح دعوت کنند. هر کس به شیوهٔ خودش عزا می‌گیرد. روزهای تاسوعا و عاشورا اما آیین‌های دیگری اضافه می‌شوند. تاسوعا مخصوص خانم‌ها و عاشورا مال آقایان است. در این‌ دو‌ روز زنان و مردان در روز مخصوص خود برای روضه به چهل خانه می‌روند و با خود شمع می‌برند. گوشهٔ حیاط یا داخل هر خانه در روضه‌ای شرکت و شمعی روشن می‌کنند به نیت گرفتن حاجتی خاص. بعد می‌روند منزل آیت الله بروجردی که معروف است به خانهٔ آقا. آن‌جا توی حیاطش حوضی هست که‌ داخلش استکان ریخته‌اند. هر کس استکانی را به امانت می‌برد. وقتی حاجت گرفت همان استکان‌ را به علاوهٔ یک دست استکان دیگر برمی‌گرداند.
در گذار از این چهل خانه هر چه آدم‌ها کمتر با هم حرف بزنند بهتر است. بعضی‌ها حتی صورت خود را هم می‌پوشانند.
آئین سقاخانه بروجرد در دیماه ۱۳۹۱ در فهرست میراث معنوی کشور به ثبت ملی رسیده.
13
دوساعتی که باشگاه بودم به حز دو سه دقیقه که آهنگی پخش شد به سکوت گذشت. نمی‌دانم ابلاغیه است که به خاطر محرم این کار انجام نشود یا دلی این کار را کردند یا نه، عرف شهر چنین رسمی را نمی‌پذیرد. هر چه هست پدیدهٔ تازه‌ای است برایم. باید درباره‌اش پرس و جو کنم.


هفدهم تیر ۱۴۰۴
👌1
ما باید آمار کارگران افغانی شاغل در واحدهای تولیدی رو جمع‌آوری کنیم. امروز که زنگ زده بودم به یکی‌شون، اسم کارگرش رو که گفت پرسیدم اسم پدرش چیه؟ گفت پدر فلانی، مادر آدینه.


#اسم_فامیل_بازی
👌4
روال کاری ما این است که خیلی از کشاورزان نمونه‌های بیمار یا آفت زده از باغ یا مزارع‌شان را می‌آورند اداره تا کارشناس گیاه‌پزشک بعد از تشخیص، برایشان نسخه بنویسد. ممکن است کارشناس همان لحظه فرصت کند و جواب بدهد و ممکن است جواب بیفتد به روز دیگری. در این صورت او شماره تماسش را می‌گذارد تا کارشناس باهاش تماس بگیرد. چند روز پیش یک نفر نمونهٔ برگ انجیر آورده بود. همکارم مأموریت بود. بعد که برگشت چندین بار تماس گرفت اما صاحب نمونه جواب نداد. امروز اول صبح خودش آمد. همکارم ماجرای تماس تلفنی را که بهش گفت جواب داد: ئه! اون شماره ناشناسه شما بودید؟ والا این‌قدر به ما گفتن تلفن ناشناس جواب ندید ما هم جواب ندادیم.
نمی‌دانم اصل هشدار امنیتی چه بوده اما اگر قرار باشد همهٔ پیام‌های ناشناس مشکوک تلقی شوند بعضی کارها لنگ می‌مانند. یکیش همین که گفتم.
😁5
اینستا بهم یه پستی رو نشون داد امروز. یه خانمی با همسر، سه دختر و پسرکوچولوش که ساکن آمریکا بودند. اسم خودش ریحانه بود، دخترهاش رؤیا سادات، نور سادات، سما سادات و پسرش سید دین. اسم دین رو اولین باره می‌شنوم. وقتی با خودم تکرارش کردم دیدم آوای قشنگی داره.


#اسم_فامیل_بازی
3👌1
حرف اضافه
روی سنگ مزار پدرش نوشته بود فرهنگ دینیار نوشادی. پرسیدم دینیار جزو فامیلی‌توته؟ گفت نه. اسم پدربزرگمه. ما زرتشتی‌ها رسممونه اسم پدر رو کنار اسم فرد می‌نویسیم. #اسم_فامیل_بازی
شنیدن اسم دین سبب خیر شد که برم دربارهٔ این واژه جستجو کنم.
من همیشه فکر می‌کردم دین یه کلمهٔ عربیه و الان فهمیدم که در زبان فارسی خودمون هم داریمش.

دهخدا می‌گه دین نام فرشته‌ایه که به محافظت از قلم مأموره. همچنین از ایزدان آئین زرتشتیه و نگهبانی روز بیست و چهارم ماه به ایزد دین سپرده شده. به همین خاطر اونا باور داشتند که «نیک است در این روز فرزند به مکتب فرستادن و نکاح کردن.»

از طرفی در سانسکریت و گات‌ها و بخش‌های دیگهٔ اوستا مکرر واژهٔ «دئنا» اومده که دین از اون ریشه گرفته. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن می‌رسه. در اوستا واژهٔ دئنا به معنی دین و نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شده‌. در زبان اوستایی و پارسی میانه به
همکردها (ترکیب‌ها)ی گوناگونی از این واژه برمی‌خوریم مانند: دین‌آگاهی، دین‌بُرداری (نمایش دینی)، دین‌کرد (کردار دینی)، دین‌یشت (نام شانزدهمین یَشت از یشت‌های بیست و یک‌گانه اوستا) و جز اینها.

دین در گات‌ها به معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و وجدان به‌کار رفته‌ که در معنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانهٔ باطن انسانه.

دهخدا در یه جمع‌بندی به نقل از دایرة المعارف اسلامی می‌گه که: علماء فقه اللغه اسلامی برای دین معانی مختلفی ذکر کردند که اساس تمام اونا در سه معنی خلاصه می‌شه:
الف: از اصل آرامی عبری به معنای حساب که به استعاره از اون اخذ شده.
ب: عربی خالص و معنای اون عادت یا «استعمال»ه که هر دو از یک اصلند.
ج: یه کلمهٔ فارسیه به معنای دیانت.


#کلمه_بازی
6👍2