دغدغه ایران
58.4K subscribers
914 photos
226 videos
134 files
1.94K links
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشته‌های محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشته‌هایم ندارم.
Download Telegram
Forwarded from شبکه توسعه
🔳⭕️ گردش نخبگان و مین‌روبی تاریخ

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

⭕️ تجربه هر خریدار
مشتریان فروشگاه‌ها هزاران بار خرید کالای باکیفیت از یک فروشگاه یا برخورد صحیح فروشنده آن‌را به یاد نمی‌آورند ولی یک بار خرید کالای بی‌کیفیت یا برخورد بد فروشنده کافی است تا ده‌ها مشتری دیگر را از خرید کردن از آن فروشگاه بازدارند و آن‌را به یاد بسپرند. ما خاطرات بد از فروشنده‌ها، مغازه‌ها و شرکت‌ها را برای همیشه به خاطر می‌سپریم.

این حکایت برای هر سیاست‌مدار و سیاست‌گذاری هم صادق است. مردم به حق، کار مؤثر، ایده درست، سلامت و اثربخشی سیاست‌مدار و سیاست‌گذار را وظیفه او می‌دانند و خطاهایش را هم – حتی اندک – بزرگ و گاه نابخشودنی تصویر می‌کنند،‌ وای به حال خطایی که خودش هم به‌واقع بزرگ باشد.

⭕️ سیاست و مین‌گذاری تاریخ
اوضاع جوری شده که هر اتفاق مثبتی که می‌افتد، هر ایده نو و خوبی که طرح می‌شود، هر کار جدیدی خوبی که شروع می‌کنی/می‌شود،‌ از همان لحظه اول یک لکه‌هایی بر دامن آن می‌نشانند، آیه یأس می‌خوانند و عباراتی شبیه به این‌که «این هم بازی و نمایش است» شروع می‌شود. یکی از آن عباراتی که در این گونه مواقع خیلی به چشم می‌آید این است: «فلانی که این کار را کرده کسی نیست که اون سال همان کار نادرست/بد را کرد؟» جواب که مثبت باشد، اعتماد به کل ایده و کار نو و درست از بین می‌رود.

هر سیاست‌گذار و سیاستمداری، ردیفی از سخنان و اقدامات دارد که گروه‌های مهمی از جامعه آن‌ها را نادرست و نابخشودنی تلقی می‌کنند. این برای سیاستمداران و سیاست‌گذاران جهان در همه اعصار صادق است، استثنا هم ندارد. مردم همواره خطاها و کردارهای نادرست را به یاد می‌آورند و به ایده، حرف و کار درست جدیدی که خطاکاران پیشین شروع کنند اعتماد نمی‌کنند یا به‌سختی اعتماد می‌کنند.

سخنان، تصمیمات و کارهای نادرست/بد سیاست‌مداران و سیاست‌گذاران مین‌هایی است که آن‌ها در تاریخ زندگی خودشان و عرصه سیاست کار می‌گذارند. مسیر زندگی هر سیاست‌مدار و سیاست‌گذاری یک یا چند مین دارد که محصول پیچیدگی‌های سیاست/سیاست‌گذاری، خطاهای شخصی ناخواسته، خطاهای سیستمی یا خطاهای عمدی و ناشی از فساد و منافع شخصی و گروهی است. سیاست‌مداران به این ترتیب تاریخ زندگی خود و دوران زمامداری‌شان را مین‌گذاری می‌کنند.

⭕️ اهمیت گردش نخبگان
مین خودبه‌خود منفجر نمی‌شود مگر این‌که کسی از روی آن عبور کند. اگر جریان سیاست دائم از مسیر زندگی سیاست‌مداران و سیاست‌گذاران تکراری بگذرد، عین گذر چندباره از مسیری است که آن‌ها با سخنان و کردارهای سابق خود مین‌گذاری کرده‌اند. آن‌ها حتی وقتی تصمیم بگیرند مسیر تازه‌ای بروند، تصمیم جدیدی بگیرند و سخن نوینی بگویند، مردم همه آن خاطرات بد را به یاد می‌آورند. مردم به اجبار یا ناخودآگاه از مسیر مین‌گذاری شده زندگی همان نخبگان سیاسی عبور می‌کنند و خاطره اشتباهات مثل مین در ذهن‌شان منفجر می‌شود.

مردم در شرایط فقدان #گردش_نخبگان و بروز #رسوب_نخبگان، وقتی یکی از نخبگان رسوب‌کرده یا کسی که منتسب به آن‌هاست، حرف، ایده یا کردار جدیدی را پیش می‌کشد، مین‌های گذشته در ذهن‌شان منفجر می‌شود. عده‌ای می‌روند فیلم و عکس مین‌ها را پیدا کرده و منفجر می‌کنند و هر ایده جدید قربانی بی‌اعتمادی حاصل از انفجار مین‌هایی در گذشته می‌شود. #رسوب_نخبگان به این ترتیب، تاریخ سیاست‌/سیاست‌گذاری را به میدان مین تبدیل می‌کند و اصلی‌ترین قربانی این مین‌ها، اعتماد، همبستگی، انسجام و امید اجتماعی است.

گردش نخبگان سبب می‌شود هر آدمی با همه دست‌آوردها و البته مین‌هایی که در تاریخ زندگی خودش و سیاست کار گذاشته است، برود و به تاریخ بپیوندد. فرصت پیدا می‌شود تا آدم‌های جدید بیایند و بدون خطر رفتن روی مین‌های کار گذاشته‌شده در تاریخ، حرف، ایده و کار جدید مطرح کنند و اعتماد زمینه شکل‌گیری پیدا کند.

#رسوب_نخبگان در راهروهای سیاست عمومی، عین رسوب چربی در رگ‌های بدن، باعث سفتی رگ‌های سیاست می‌شود و خون‌رسانی – خلق و جذب ایده‌های جدید – را مختل می‌سازد؛ و جامعه عین بیماران قلبی-عروقی، تنگی نفس می‌گیرد، رنگش کبود می‌شود، از طراوت و تازگی می‌افتد، کار سنگین نمی‌کند و به روزمرگی و زوال می‌افتد.

☑️ تجویز راهبردی
#گردش_نخبگان واقعی، راهی به سوی دمیدن خون تازه، اعتمادسازی و ممانعت از قربانی شدن هر ایده نوینی است؛ نخبگانی تازه که در نظر اکثریت جامعه حامل اکسیژن، نه دی‌اکسید کربن، هستند. #گردش_نخبگان واقعی راه مؤثر مین‌روبی از تاریخ سیاست‌ و سیاست‌گذاری، خلق، بسط و تعمیق امید اجتماعی است.

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)

شبکه توسعه:
@I_D_Network
دغدغه ایران:
@fazeli_mohammad
اینجی کُلِّش واس ماس

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

#مهران_مدیری و نویسندگان آثارش شاید مهم‌ترین خالقان آثار طنز تلویزیونی دو دهه اخیر ایران بوده‌اند. آن‌ها در #شب‌های_برره اقتصادی تک‌محصولی (نخود)، اعتیاد به این اقتصاد (گَرد نخود)، توهم ناشی از آن (دیدن خُرزو خان)، منازعات بی‌حاصل و بی‌مبنای جناح‌های سیاسی، افتتاح مضحک برخی طرح‌های عمرانی، محوریت یافتن پول (عبارت پول وَدِه) ... و از همه بیشتر «تنهایی و در تبعید بودن عقل» (کیانوش استقرارزاده، روزنامه‌نگار تبعیدی) را به تصویر کشیدند. تولید و پخش اثر از مهر تا بهمن 1384 نیز تصادفی نبود.

مدیری و نویسندگانش در «#مرد_هزار_چهره» و «#مرد_دو_هزار_چهره» نیز آدمی را به تصویر کشیدند که اشتباهی بود و نماد همه آدم‌های اشتباهی است که اصلاً قرار نبوده یا نمی‌شده مهم باشند اما شده‌اند. مدیری و نویسندگانش حتی نام فامیل قهرمان داستان - مسعود شصت‌چی - را هم دقیق و هدفمند انتخاب کرده بودند.

مدیری و نویسندگانش در «قهوه تلخ» (پخش از 23 شهریور 1389) قجری شدن دولت‌داری و حکمرانی را به طنز درآوردند. «نیما زند کریمی» که به گمان من همان کیانوش استقرارزاده، «عقل تنها و در تبعید» شب‌های برره است این بار با خوردن #قهوه_تلخ به پنج سال تاریخ گمشده ایران می‌رود. این پنج سال هیچ پنج سال مشخصی نیست و می‌تواند نماد هر لحظه‌ای از تاریخ مملکت باشد.

مدیری در قهوه تلخ هم نکات مهمی را به تصویر می‌کشد: رئیس نظمیه‌ای که می‌تواند بدهد «پدر پدر پدر پدرسوخته» هر متهمی – از جمله عقل تنهای در تبعید، نیما زند کریمی - را بی‌دلیل درآورند، شیوه اداره خزانه، نظام اداری، فقدان #گردش_نخبگان و در عوض #رسوب_نخبگان و قجری شدن کامل نظام اداری و اداره – که مدیری در شب‌های برره پیش‌بینی کرده بود - در آن پنج سال گمشده از تاریخ. بوروکراسی قجری در آن‌جا به اوج می‌رسد و به تصویر کشیدن یکباره درباریان در متروی تهران در دنیای معاصر، یکی از اوج‌های طنزپردازی مهران مدیری و نویسندگان آثار اوست.

من اما فکر می‌کنم مدیری مهم‌ترین حرفش را در سریال «#در_حاشیه» زده است. هومن صحرایی، همان کیانوش استقرارزاده و نیما زند وکیلی شب‌های برره و قهوه تلخ، متخصص در زمینه رشته‌ای خاص از علم پزشکی (نمادی از عقل و تخصص) است که اصلاً مشتری هم ندارد. او مأمور می‌شود تا یک مرکز درمانی را – که چند دهه متروک مانده - احیا و اداره کند و دوباره اطرافش را افرادی شبیه ساکنان برره یا درباریان قهوه تلخ می‌گیرند: یک جراح پلاستیک کلاهبردار، دارنده مدرکی تقلبی و بی‌ارزش از جایی ناشناخته در فیلیپین و «کَنگَر زِهتاب» که خود را مالک مرکز درمانی می‌داند.

پزشکان و وزارت بهداشت در زمان پخش سریال اصلی‌ترین شاکیان و مدعیان پخش «در حاشیه» شدند اما به گمان من مدیری و نویسندگانش به فراتر از این می‌نگریستند. تصور می‌کنم مهم‌ترین عبارتی را که در آن سریال بیان می‌شد و مرکزی‌ترین مفهوم کار بود کَنگر زهتاب (با بازی جواد رضویان) صدها بار تکرار کرد: «#اینجی_کلش_واس_ماس».

تصور می‌کنم مدیری و نویسندگانش – خودآگاه یا به‌واسطه ادراکی که هنرمند ناشی از زیست اجتماعی و تخیل به آن دست می‌یابد – حضور، بروز و تقویت شدن قشر، دیدگاه، عاملان و کسانی را صورتبندی و به مخاطب ارائه می‌کردند که به پشتوانه قدرت و ناکارآمدی به «اینجی کُلِّش واس ماس» معتقدند و/یا عمل می‌کنند.

«اینجی کُلِّش واس ماس» نقد رویکرد-کسانی است که به پشتوانه قدرت و/یا ناکارآمدی در حال فساد و چپاول منابع و منافع از طرق مختلف (#ارز_4200، #قیر_رایگان، #وقف_دماوند، واگذاری #جنگل_هیرکانی، #مجوز_واردات، #انحصار_رسانه و ...) است. خروجی‌ این وضع هم از یک سو ثروت‌های افسانه‌ای #باستی_هیلز و در سوی دیگر #گورخوابی، #سقوط_ارزش_پول، توسعه فقر و #آسیب_اجتماعی است.

«اینجی کُلِّش واس ماس» فقط نقد ناکارآمدی و غارت اقتصادی نیست بلکه نقدی سیاسی هم هست، نقد رویکرد-کسانی که اعتقاد دارند ما خودمان بهتر می‌دانیم چه چیز به صلاح است، خودمان تصمیم می‌گیریم، اداره می‌کنیم و تشخیص می‌دهیم چقدر خوب اداره کرده‌ایم/می‌کنیم.

«اینجی کُلِّش واس ماس» جمع‌بندی ایده‌های مدیری در دو دهه گذشته است. این جمله همان قدر حاصل سیر آثار مدیری در دو دهه گذشته است که واقعیت متناظر با آن در دو دهه گذشته رشد کرده و بسط یافته است. دو دهه برای تحقق «اینجی کُلِّش واس ماس» در دنیای واقعی وقت و تلاش صرف شده است.

وضع وقتی بهبود می‌یابد که «اینجی» (ایران) کُلِّش (سیاست، اقتصاد، جامعه، محیط‌زیست، تاریخ و فرهنگ) برای همه ایرانیان – به تفاوت هر رنگ و زبان – باشد و هیچ کس در عمل نگوید: شما نمی‌فهمید، «اینجی کُلِّش واس ماس».

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)

@fazeli_mohammad