اینجی کُلِّش واس ماس
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ #مهران_مدیری و نویسندگان آثارش شاید مهمترین خالقان آثار طنز تلویزیونی دو دهه اخیر ایران بودهاند. آنها در #شبهای_برره اقتصادی تکمحصولی (نخود)، اعتیاد به این اقتصاد (گَرد نخود)، توهم ناشی از آن (دیدن خُرزو خان)، منازعات بیحاصل و بیمبنای جناحهای سیاسی، افتتاح مضحک برخی طرحهای عمرانی، محوریت یافتن پول (عبارت پول وَدِه) ... و از همه بیشتر «تنهایی و در تبعید بودن عقل» (کیانوش استقرارزاده، روزنامهنگار تبعیدی) را به تصویر کشیدند. تولید و پخش اثر از مهر تا بهمن 1384 نیز تصادفی نبود.
✅ مدیری و نویسندگانش در «#مرد_هزار_چهره» و «#مرد_دو_هزار_چهره» نیز آدمی را به تصویر کشیدند که اشتباهی بود و نماد همه آدمهای اشتباهی است که اصلاً قرار نبوده یا نمیشده مهم باشند اما شدهاند. مدیری و نویسندگانش حتی نام فامیل قهرمان داستان - مسعود شصتچی - را هم دقیق و هدفمند انتخاب کرده بودند.
✅ مدیری و نویسندگانش در «قهوه تلخ» (پخش از 23 شهریور 1389) قجری شدن دولتداری و حکمرانی را به طنز درآوردند. «نیما زند کریمی» که به گمان من همان کیانوش استقرارزاده، «عقل تنها و در تبعید» شبهای برره است این بار با خوردن #قهوه_تلخ به پنج سال تاریخ گمشده ایران میرود. این پنج سال هیچ پنج سال مشخصی نیست و میتواند نماد هر لحظهای از تاریخ مملکت باشد.
✅ مدیری در قهوه تلخ هم نکات مهمی را به تصویر میکشد: رئیس نظمیهای که میتواند بدهد «پدر پدر پدر پدرسوخته» هر متهمی – از جمله عقل تنهای در تبعید، نیما زند کریمی - را بیدلیل درآورند، شیوه اداره خزانه، نظام اداری، فقدان #گردش_نخبگان و در عوض #رسوب_نخبگان و قجری شدن کامل نظام اداری و اداره – که مدیری در شبهای برره پیشبینی کرده بود - در آن پنج سال گمشده از تاریخ. بوروکراسی قجری در آنجا به اوج میرسد و به تصویر کشیدن یکباره درباریان در متروی تهران در دنیای معاصر، یکی از اوجهای طنزپردازی مهران مدیری و نویسندگان آثار اوست.
✅ من اما فکر میکنم مدیری مهمترین حرفش را در سریال «#در_حاشیه» زده است. هومن صحرایی، همان کیانوش استقرارزاده و نیما زند وکیلی شبهای برره و قهوه تلخ، متخصص در زمینه رشتهای خاص از علم پزشکی (نمادی از عقل و تخصص) است که اصلاً مشتری هم ندارد. او مأمور میشود تا یک مرکز درمانی را – که چند دهه متروک مانده - احیا و اداره کند و دوباره اطرافش را افرادی شبیه ساکنان برره یا درباریان قهوه تلخ میگیرند: یک جراح پلاستیک کلاهبردار، دارنده مدرکی تقلبی و بیارزش از جایی ناشناخته در فیلیپین و «کَنگَر زِهتاب» که خود را مالک مرکز درمانی میداند.
✅ پزشکان و وزارت بهداشت در زمان پخش سریال اصلیترین شاکیان و مدعیان پخش «در حاشیه» شدند اما به گمان من مدیری و نویسندگانش به فراتر از این مینگریستند. تصور میکنم مهمترین عبارتی را که در آن سریال بیان میشد و مرکزیترین مفهوم کار بود کَنگر زهتاب (با بازی جواد رضویان) صدها بار تکرار کرد: «#اینجی_کلش_واس_ماس».
✅ تصور میکنم مدیری و نویسندگانش – خودآگاه یا بهواسطه ادراکی که هنرمند ناشی از زیست اجتماعی و تخیل به آن دست مییابد – حضور، بروز و تقویت شدن قشر، دیدگاه، عاملان و کسانی را صورتبندی و به مخاطب ارائه میکردند که به پشتوانه قدرت و ناکارآمدی به «اینجی کُلِّش واس ماس» معتقدند و/یا عمل میکنند.
✅ «اینجی کُلِّش واس ماس» نقد رویکرد-کسانی است که به پشتوانه قدرت و/یا ناکارآمدی در حال فساد و چپاول منابع و منافع از طرق مختلف (#ارز_4200، #قیر_رایگان، #وقف_دماوند، واگذاری #جنگل_هیرکانی، #مجوز_واردات، #انحصار_رسانه و ...) است. خروجی این وضع هم از یک سو ثروتهای افسانهای #باستی_هیلز و در سوی دیگر #گورخوابی، #سقوط_ارزش_پول، توسعه فقر و #آسیب_اجتماعی است.
✅ «اینجی کُلِّش واس ماس» فقط نقد ناکارآمدی و غارت اقتصادی نیست بلکه نقدی سیاسی هم هست، نقد رویکرد-کسانی که اعتقاد دارند ما خودمان بهتر میدانیم چه چیز به صلاح است، خودمان تصمیم میگیریم، اداره میکنیم و تشخیص میدهیم چقدر خوب اداره کردهایم/میکنیم.
✅ «اینجی کُلِّش واس ماس» جمعبندی ایدههای مدیری در دو دهه گذشته است. این جمله همان قدر حاصل سیر آثار مدیری در دو دهه گذشته است که واقعیت متناظر با آن در دو دهه گذشته رشد کرده و بسط یافته است. دو دهه برای تحقق «اینجی کُلِّش واس ماس» در دنیای واقعی وقت و تلاش صرف شده است.
✅ وضع وقتی بهبود مییابد که «اینجی» (ایران) کُلِّش (سیاست، اقتصاد، جامعه، محیطزیست، تاریخ و فرهنگ) برای همه ایرانیان – به تفاوت هر رنگ و زبان – باشد و هیچ کس در عمل نگوید: شما نمیفهمید، «اینجی کُلِّش واس ماس».
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ #مهران_مدیری و نویسندگان آثارش شاید مهمترین خالقان آثار طنز تلویزیونی دو دهه اخیر ایران بودهاند. آنها در #شبهای_برره اقتصادی تکمحصولی (نخود)، اعتیاد به این اقتصاد (گَرد نخود)، توهم ناشی از آن (دیدن خُرزو خان)، منازعات بیحاصل و بیمبنای جناحهای سیاسی، افتتاح مضحک برخی طرحهای عمرانی، محوریت یافتن پول (عبارت پول وَدِه) ... و از همه بیشتر «تنهایی و در تبعید بودن عقل» (کیانوش استقرارزاده، روزنامهنگار تبعیدی) را به تصویر کشیدند. تولید و پخش اثر از مهر تا بهمن 1384 نیز تصادفی نبود.
✅ مدیری و نویسندگانش در «#مرد_هزار_چهره» و «#مرد_دو_هزار_چهره» نیز آدمی را به تصویر کشیدند که اشتباهی بود و نماد همه آدمهای اشتباهی است که اصلاً قرار نبوده یا نمیشده مهم باشند اما شدهاند. مدیری و نویسندگانش حتی نام فامیل قهرمان داستان - مسعود شصتچی - را هم دقیق و هدفمند انتخاب کرده بودند.
✅ مدیری و نویسندگانش در «قهوه تلخ» (پخش از 23 شهریور 1389) قجری شدن دولتداری و حکمرانی را به طنز درآوردند. «نیما زند کریمی» که به گمان من همان کیانوش استقرارزاده، «عقل تنها و در تبعید» شبهای برره است این بار با خوردن #قهوه_تلخ به پنج سال تاریخ گمشده ایران میرود. این پنج سال هیچ پنج سال مشخصی نیست و میتواند نماد هر لحظهای از تاریخ مملکت باشد.
✅ مدیری در قهوه تلخ هم نکات مهمی را به تصویر میکشد: رئیس نظمیهای که میتواند بدهد «پدر پدر پدر پدرسوخته» هر متهمی – از جمله عقل تنهای در تبعید، نیما زند کریمی - را بیدلیل درآورند، شیوه اداره خزانه، نظام اداری، فقدان #گردش_نخبگان و در عوض #رسوب_نخبگان و قجری شدن کامل نظام اداری و اداره – که مدیری در شبهای برره پیشبینی کرده بود - در آن پنج سال گمشده از تاریخ. بوروکراسی قجری در آنجا به اوج میرسد و به تصویر کشیدن یکباره درباریان در متروی تهران در دنیای معاصر، یکی از اوجهای طنزپردازی مهران مدیری و نویسندگان آثار اوست.
✅ من اما فکر میکنم مدیری مهمترین حرفش را در سریال «#در_حاشیه» زده است. هومن صحرایی، همان کیانوش استقرارزاده و نیما زند وکیلی شبهای برره و قهوه تلخ، متخصص در زمینه رشتهای خاص از علم پزشکی (نمادی از عقل و تخصص) است که اصلاً مشتری هم ندارد. او مأمور میشود تا یک مرکز درمانی را – که چند دهه متروک مانده - احیا و اداره کند و دوباره اطرافش را افرادی شبیه ساکنان برره یا درباریان قهوه تلخ میگیرند: یک جراح پلاستیک کلاهبردار، دارنده مدرکی تقلبی و بیارزش از جایی ناشناخته در فیلیپین و «کَنگَر زِهتاب» که خود را مالک مرکز درمانی میداند.
✅ پزشکان و وزارت بهداشت در زمان پخش سریال اصلیترین شاکیان و مدعیان پخش «در حاشیه» شدند اما به گمان من مدیری و نویسندگانش به فراتر از این مینگریستند. تصور میکنم مهمترین عبارتی را که در آن سریال بیان میشد و مرکزیترین مفهوم کار بود کَنگر زهتاب (با بازی جواد رضویان) صدها بار تکرار کرد: «#اینجی_کلش_واس_ماس».
✅ تصور میکنم مدیری و نویسندگانش – خودآگاه یا بهواسطه ادراکی که هنرمند ناشی از زیست اجتماعی و تخیل به آن دست مییابد – حضور، بروز و تقویت شدن قشر، دیدگاه، عاملان و کسانی را صورتبندی و به مخاطب ارائه میکردند که به پشتوانه قدرت و ناکارآمدی به «اینجی کُلِّش واس ماس» معتقدند و/یا عمل میکنند.
✅ «اینجی کُلِّش واس ماس» نقد رویکرد-کسانی است که به پشتوانه قدرت و/یا ناکارآمدی در حال فساد و چپاول منابع و منافع از طرق مختلف (#ارز_4200، #قیر_رایگان، #وقف_دماوند، واگذاری #جنگل_هیرکانی، #مجوز_واردات، #انحصار_رسانه و ...) است. خروجی این وضع هم از یک سو ثروتهای افسانهای #باستی_هیلز و در سوی دیگر #گورخوابی، #سقوط_ارزش_پول، توسعه فقر و #آسیب_اجتماعی است.
✅ «اینجی کُلِّش واس ماس» فقط نقد ناکارآمدی و غارت اقتصادی نیست بلکه نقدی سیاسی هم هست، نقد رویکرد-کسانی که اعتقاد دارند ما خودمان بهتر میدانیم چه چیز به صلاح است، خودمان تصمیم میگیریم، اداره میکنیم و تشخیص میدهیم چقدر خوب اداره کردهایم/میکنیم.
✅ «اینجی کُلِّش واس ماس» جمعبندی ایدههای مدیری در دو دهه گذشته است. این جمله همان قدر حاصل سیر آثار مدیری در دو دهه گذشته است که واقعیت متناظر با آن در دو دهه گذشته رشد کرده و بسط یافته است. دو دهه برای تحقق «اینجی کُلِّش واس ماس» در دنیای واقعی وقت و تلاش صرف شده است.
✅ وضع وقتی بهبود مییابد که «اینجی» (ایران) کُلِّش (سیاست، اقتصاد، جامعه، محیطزیست، تاریخ و فرهنگ) برای همه ایرانیان – به تفاوت هر رنگ و زبان – باشد و هیچ کس در عمل نگوید: شما نمیفهمید، «اینجی کُلِّش واس ماس».
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad