▫️ مزد و تورم
▫️پالایش گفتمان نقد - یادداشت هفتم
✊🏼 به مناسبت اول ماه مه، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر
نوشتهی: کمال خسروی
30 آوریل 2021
🔸 سرمایهداران به کارگران خود توصیه میکنند که بهتر است مزدهایشان بالا نباشد و تا جاییکه امکان دارد از آنچه هست بالاتر نرود. از نظر آنها این توصیه نه از آنروست که مزدهای پائین بهسود سرمایهداران است، بلکه فقط از سرِ خیرخواهی برای خودِ کارگران و بقیهی قاطبهی اهالی و رفاه ملت است. همچنین از نظر آنها، دلایل این توصیه نیز از آفتاب روشنتر است وکارگران هم میتوانند هر روز این واقعیت را بهچشم خود ببینند: دلایلی «علمی»، کاملاً مستند و مستدل و قوی. مهمتر از همه، این دو دلیلِ خیلی روشن: اولاً، اگر مزدها بالا بروند خودبهخود هزینهی تولید اجناس بالا میرود و به این ترتیب قیمت اجناس افزایش مییابد؛ و این طبعاً بهسود کارگران و بقیهی مردم نیست. اگر هم کارگران بخواهند بالاتررفتنِ قیمتها را که تقصیر خودِ آنهاست بهانه کنند و مزد بیشتری بخواهند، این دورِ شیطانی ادامه مییابد و وضع بدتر و بدتر میشود؛ یعنی مزدها بیشتر میشوند، قیمتها بالاتر میروند، کارگران مزد بیشتر طلب میکنند و قیمتها را باز هم بیشتر میکنند. بعلاوه کسانیکه بیکارند و «درآمد»ی ندارند یا مثل بازنشستگان مستمریهای نسبتا ثابتی دارند، بیش از پیش تحت فشار قرار میگیرند؛ و بدیهی است که علت این وضع مزدهای بالا و بالارونده است. ثانیاً، از نظر این سرمایهداران، بقیهی سرمایهداران مثل خودِ اینها لزوماً شریف و خیرخواه نیستند و میتوانند شریر و دزد و کلاش باشند و وقتی ببینند مزدها بالا رفته و کارگران پول بیشتری در جیب دارند، بلافاصله قیمت اجناسشان را بالاتر ببرند: صاحبخانه اجارهاش را بالاتر میبرد، نانوا و قصاب، بی آنکه هزینهی تولیدشان بیشتر شده باشد نان و گوشت را گرانتر میفروشند. کارگران اگر منصف و معقول باشند، با چشمان خود میبینند که این وضع همیشه اتفاق میافتد و میتوانند به آن اعتراف کنند.
🔸 این «خیرخواهی» سرمایهدارانِ مذکور را، که خیلی «خالصانه» و با زبانی عامهفهم طرح شده است، علمای ریز و درشت «علم» اقتصاد (که در این چهل و چندسالهی گذشته، ما متأسفانه بیشتر ریزش را داشتهایم تا درشتش را) در عبارتها و فرمولهای بسیار «علمی» و البته کمتر عامهفهم صورتبندی میکنند، در مقالات و کتابها و رسالههایشان مینویسند و بهقصد تولید علمای عمدتاً ریزِ دیگر، در دانشگاهها تدریسش میکنند...
🔸 بنابراین زیانبخشبودنِ افزایش مزدها، به دو دلیل است که درواقع ربط مستقیمی بههم ندارند. یکی افزایش قیمتها در اثر افزایش هزینهی تولید؛ دوم افزایش قیمتها بهدلیل افزایش تقاضای کل. اِشکال کار در اینجاست که ایندو دلیل، تا جاییکه به سازوکار تشکیل قیمتها مربوط است، در اساس متناقضاند؛ و با اینکه «علم» اقتصادِ عامیانه و مبتذل از دستکم دویست سال پیش نمیخواهد به این تناقض اعتراف کند، باید منصفانه گفت که ناتوانی این «علم» در اعتراف به، و حل آن، لزوماً ناشی از دانش اندک یا خرفتیِ «دانشمندان» نیست، بلکه ناشی از تناقض واقعی شیوهی تولید سرمایهداری و برخاسته از هویت و ماهیت آن است. بدون این تناقض، اساساً سرمایهداری وجود ندارد. ببینیم چرا.
🔸 کالاهای درون سبد معاش، هریک ارزشی دارند و مجموع مقدارِ ارزشهایشان ــ که برابر است با مقدار معینی کارِ اجتماعاً لازم ــ همچنین برابر است با مقدار ارزش کالای دیگری بهنام «نیروی کار»، که با آن مبادله میشود. بنابراین زمانیکه مقدار ارزش نیروی کار وارد مقدار ارزش محصول کار، یا کالا، میشود، چه این مقدار بر حسب زمان کارِ اجتماعاً لازم محاسبه شود و چه بر حسب بیان پولیاش یا قیمت، نمیتواند دو بار در محاسبهی مقدار ارزش محصول نقش ایفا کند. بنابراین «تورم»ی که در قیمت کالاهای سبد معاش لحاظ شده است، نمیتواند یکبارِ دیگر، اینبار بهمثابه مزد، نقش تورمآفرین داشته باشد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2aB
#روز_جهانی_کارگر
#کمال_خسروی
#مزد #پول #تورم #نقد_اقتصاد_سیاسی
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
▫️پالایش گفتمان نقد - یادداشت هفتم
✊🏼 به مناسبت اول ماه مه، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر
نوشتهی: کمال خسروی
30 آوریل 2021
🔸 سرمایهداران به کارگران خود توصیه میکنند که بهتر است مزدهایشان بالا نباشد و تا جاییکه امکان دارد از آنچه هست بالاتر نرود. از نظر آنها این توصیه نه از آنروست که مزدهای پائین بهسود سرمایهداران است، بلکه فقط از سرِ خیرخواهی برای خودِ کارگران و بقیهی قاطبهی اهالی و رفاه ملت است. همچنین از نظر آنها، دلایل این توصیه نیز از آفتاب روشنتر است وکارگران هم میتوانند هر روز این واقعیت را بهچشم خود ببینند: دلایلی «علمی»، کاملاً مستند و مستدل و قوی. مهمتر از همه، این دو دلیلِ خیلی روشن: اولاً، اگر مزدها بالا بروند خودبهخود هزینهی تولید اجناس بالا میرود و به این ترتیب قیمت اجناس افزایش مییابد؛ و این طبعاً بهسود کارگران و بقیهی مردم نیست. اگر هم کارگران بخواهند بالاتررفتنِ قیمتها را که تقصیر خودِ آنهاست بهانه کنند و مزد بیشتری بخواهند، این دورِ شیطانی ادامه مییابد و وضع بدتر و بدتر میشود؛ یعنی مزدها بیشتر میشوند، قیمتها بالاتر میروند، کارگران مزد بیشتر طلب میکنند و قیمتها را باز هم بیشتر میکنند. بعلاوه کسانیکه بیکارند و «درآمد»ی ندارند یا مثل بازنشستگان مستمریهای نسبتا ثابتی دارند، بیش از پیش تحت فشار قرار میگیرند؛ و بدیهی است که علت این وضع مزدهای بالا و بالارونده است. ثانیاً، از نظر این سرمایهداران، بقیهی سرمایهداران مثل خودِ اینها لزوماً شریف و خیرخواه نیستند و میتوانند شریر و دزد و کلاش باشند و وقتی ببینند مزدها بالا رفته و کارگران پول بیشتری در جیب دارند، بلافاصله قیمت اجناسشان را بالاتر ببرند: صاحبخانه اجارهاش را بالاتر میبرد، نانوا و قصاب، بی آنکه هزینهی تولیدشان بیشتر شده باشد نان و گوشت را گرانتر میفروشند. کارگران اگر منصف و معقول باشند، با چشمان خود میبینند که این وضع همیشه اتفاق میافتد و میتوانند به آن اعتراف کنند.
🔸 این «خیرخواهی» سرمایهدارانِ مذکور را، که خیلی «خالصانه» و با زبانی عامهفهم طرح شده است، علمای ریز و درشت «علم» اقتصاد (که در این چهل و چندسالهی گذشته، ما متأسفانه بیشتر ریزش را داشتهایم تا درشتش را) در عبارتها و فرمولهای بسیار «علمی» و البته کمتر عامهفهم صورتبندی میکنند، در مقالات و کتابها و رسالههایشان مینویسند و بهقصد تولید علمای عمدتاً ریزِ دیگر، در دانشگاهها تدریسش میکنند...
🔸 بنابراین زیانبخشبودنِ افزایش مزدها، به دو دلیل است که درواقع ربط مستقیمی بههم ندارند. یکی افزایش قیمتها در اثر افزایش هزینهی تولید؛ دوم افزایش قیمتها بهدلیل افزایش تقاضای کل. اِشکال کار در اینجاست که ایندو دلیل، تا جاییکه به سازوکار تشکیل قیمتها مربوط است، در اساس متناقضاند؛ و با اینکه «علم» اقتصادِ عامیانه و مبتذل از دستکم دویست سال پیش نمیخواهد به این تناقض اعتراف کند، باید منصفانه گفت که ناتوانی این «علم» در اعتراف به، و حل آن، لزوماً ناشی از دانش اندک یا خرفتیِ «دانشمندان» نیست، بلکه ناشی از تناقض واقعی شیوهی تولید سرمایهداری و برخاسته از هویت و ماهیت آن است. بدون این تناقض، اساساً سرمایهداری وجود ندارد. ببینیم چرا.
🔸 کالاهای درون سبد معاش، هریک ارزشی دارند و مجموع مقدارِ ارزشهایشان ــ که برابر است با مقدار معینی کارِ اجتماعاً لازم ــ همچنین برابر است با مقدار ارزش کالای دیگری بهنام «نیروی کار»، که با آن مبادله میشود. بنابراین زمانیکه مقدار ارزش نیروی کار وارد مقدار ارزش محصول کار، یا کالا، میشود، چه این مقدار بر حسب زمان کارِ اجتماعاً لازم محاسبه شود و چه بر حسب بیان پولیاش یا قیمت، نمیتواند دو بار در محاسبهی مقدار ارزش محصول نقش ایفا کند. بنابراین «تورم»ی که در قیمت کالاهای سبد معاش لحاظ شده است، نمیتواند یکبارِ دیگر، اینبار بهمثابه مزد، نقش تورمآفرین داشته باشد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2aB
#روز_جهانی_کارگر
#کمال_خسروی
#مزد #پول #تورم #نقد_اقتصاد_سیاسی
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مزد و تورم
بهمناسبت اول ماه مه، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر نوشتهی: کمال خسروی کالاهای درون سبد معاش، هریک ارزشی دارند و مجموع مقدارِ ارزشهایشان ــ که برابر است با مقدار معینی کارِ اجتماعاً لازم ــ هم…
🔴 آخرین واکنش دولت به #رتبهبندی
#پول_نداریم
📌 پاسخ ما به دولت:
#سی_بهمن_قدرتمند_میآییم
🔹🔹🔹
با لینک زیر عضو کانال معلمان عدالتخواه شوید:
http://tttttt.me/edalatxah
#پول_نداریم
📌 پاسخ ما به دولت:
#سی_بهمن_قدرتمند_میآییم
🔹🔹🔹
با لینک زیر عضو کانال معلمان عدالتخواه شوید:
http://tttttt.me/edalatxah
Forwarded from نقد
▫️ گردش پول
▫️انباشت سرمایه: بخش نخست، فصل پنجم
22 دسامبر 2024
نوشتهی: رزا لوکزامبورگ
ترجمهی: کمال خسروی
🔸 همانگونه که کِنِهی پیر پیشاپیش تصور میکرد، برای فهم فرآیند بازتولید اجتماعیای که در تصرف جامعه است، باید علاوه بر ابزار تولید و مصرفْ مبلغ معینی از پول را نیز مفروض گرفت. در اینجا پرسشی دوگانه طرح میشود: این مبلغ از پول باید در دستان چه کسی و چه مقدار باشد؟ در مورد نکتهی نخست، جای هیچ گمانی در این واقعیت نیست که کارگران مزدبگیر مزدشان را در قالب پول دریافت میکنند تا از اینطریق بتوانند لوازم معاششان را خریداری کنند. از بُعد اجتماعیْ فرآیند بازتولید به آنجا منجر میشود که کارگران صرفاً حوالههایی برای ذخیرهی معینی از لوازم معاش دریافت میکنند که به آنها تخصیص یافته است، درست مانند هر جامعهی دیگر، فارغ از شکل اجتماعی تولیدش. اما این اوضاع و احوال که تحت آن کارکنندگان در اینجا لوازم معاششان را نه بهطور مستقیم، بلکه از طریق مبادلهی کالاها بهدست میآورند بههمان اندازه برای شکلگیری تولید سرمایهدارانه بنیادین است که نیروی کار آنها نیز نه بهطور مستقیم و نه بر پایهی رابطهی سلطهی شخصی، بلکه از طریق مبادلهی کالایی ــ همانا فروش نیروی کار ــ در اختیار صاحبان ابزار تولید قرار میگیرد. فروش نیروی کار و خرید آزادانهی لوازم معاش از سوی کارگران، وجه وجودیِ تعیینکننده و کلیدیِ تولید سرمایهدارانه است. هردوی این وجوه در شکل پولیِ سرمایهی متغیر بیانْ و بهمیانجی آن وساطت میشوند.
🔸 اگر دیسهنمای مارکسیِ بازتولید را با جدول اقتصادی کِنِه مقایسه کنیم، بلافاصله شباهت و تفاوت آنها بهچشم میخورد. هر دو دیسهنما که بازتابدهندهی سیر تحول اقتصاد ملی یا اقتصاد سیاسی کلاسیکاند، یگانه تلاشهایی برای بازنمایی دقیق هرجومرجی ظاهری هستند که کل حرکت تولید و مصرف سرمایهدارانه را در گرهخوردگی متقابلش با تجزیه شدن به تولیدکنندگان خصوصی و مصرفکنندگان بیشُمار بازمینمایانند. هردوی آنها بهمریختگیِ سردرگم حرکت سرمایههای منفرد را به پیوستارهای سادهای تقلیل میدهند که در آنها امکان وجود و تحول و تطور جامعهی سرمایهداری، بهرغم سازوکار نامنتظم و پُرهرجومرجش، ریشه دارد. بهعبارت دیگر، هردوی آنها وجوه مضاعفی را که شالودهی کل حرکت اجتماعی سرمایه است، متحد میکنند: اینکه حرکت مذکور همهنگام در مقام حرکت سرمایه، تولید و تصرف ارزش اضافی، و در مقام حرکت اجتماعی، تولید و مصرف ضروریات عینیِ وجود تمدن انسانی است. در هردو، گردش محصولات بهمثابهی گردش کالاْ کل فرآیند را وساطت میکند و در هردو، حرکت پول فقط تالیِ بیان ظاهری حرکتی است که در رویهی بیرونیِ حرکت گردشِ کالایی صورت میگیرد.
🔸 اما در تشریح این خطوط عمده، فاصلهای ژرف بین آنها وجود دارد. درست است که جدول کِنِه تولید ارزش اضافی را به لنگرگاهی برای کل تولید بدل میکند، اما ارزش اضافی را در شکل خامسرانه و فئودالیِ رانت زمین میفهمد و بنابراین جزئی از شکل را همچون تمامیت آن تلقی میکند. جدول کِنِه همچنین تمایزهای عینی در تودهی محصول کل را به لنگرگاه دیگری برای بازتولید اجتماعی بدل میکند، اما آنرا در قالب تضاد و تقابلی خامسرانه بین انواع محصولات کشاورزی و مانوفاکتوری میفهمد و بنابراین تمایزهای ظاهری بین موادی را که انسانِ کارکننده با آنها سروکار دارد، بهعنوان مقولههای بنیادین فرآیند کار انسانی بهطور اعم تلقی میکند. نزد مارکس تولید ارزش اضافی در شکل ناب و عامش، همانا در شکل مطلق تولید سرمایه، دریافت میشود. همهنگام شرایط عینی و جاودانهی تولید در تمایز بنیادین بین وسائل تولید و وسائل مصرف مورد نظر قرار میگیرند و رابطهی آنها با یکدیگر به تناسب دقیق ارزشیِ آنها قابل ارجاع است...
🔹متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4tL
#رزا_لوکزامبورگ
#کمال_خسروی
#پول
#انباشت_سرمایه
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️انباشت سرمایه: بخش نخست، فصل پنجم
22 دسامبر 2024
نوشتهی: رزا لوکزامبورگ
ترجمهی: کمال خسروی
🔸 همانگونه که کِنِهی پیر پیشاپیش تصور میکرد، برای فهم فرآیند بازتولید اجتماعیای که در تصرف جامعه است، باید علاوه بر ابزار تولید و مصرفْ مبلغ معینی از پول را نیز مفروض گرفت. در اینجا پرسشی دوگانه طرح میشود: این مبلغ از پول باید در دستان چه کسی و چه مقدار باشد؟ در مورد نکتهی نخست، جای هیچ گمانی در این واقعیت نیست که کارگران مزدبگیر مزدشان را در قالب پول دریافت میکنند تا از اینطریق بتوانند لوازم معاششان را خریداری کنند. از بُعد اجتماعیْ فرآیند بازتولید به آنجا منجر میشود که کارگران صرفاً حوالههایی برای ذخیرهی معینی از لوازم معاش دریافت میکنند که به آنها تخصیص یافته است، درست مانند هر جامعهی دیگر، فارغ از شکل اجتماعی تولیدش. اما این اوضاع و احوال که تحت آن کارکنندگان در اینجا لوازم معاششان را نه بهطور مستقیم، بلکه از طریق مبادلهی کالاها بهدست میآورند بههمان اندازه برای شکلگیری تولید سرمایهدارانه بنیادین است که نیروی کار آنها نیز نه بهطور مستقیم و نه بر پایهی رابطهی سلطهی شخصی، بلکه از طریق مبادلهی کالایی ــ همانا فروش نیروی کار ــ در اختیار صاحبان ابزار تولید قرار میگیرد. فروش نیروی کار و خرید آزادانهی لوازم معاش از سوی کارگران، وجه وجودیِ تعیینکننده و کلیدیِ تولید سرمایهدارانه است. هردوی این وجوه در شکل پولیِ سرمایهی متغیر بیانْ و بهمیانجی آن وساطت میشوند.
🔸 اگر دیسهنمای مارکسیِ بازتولید را با جدول اقتصادی کِنِه مقایسه کنیم، بلافاصله شباهت و تفاوت آنها بهچشم میخورد. هر دو دیسهنما که بازتابدهندهی سیر تحول اقتصاد ملی یا اقتصاد سیاسی کلاسیکاند، یگانه تلاشهایی برای بازنمایی دقیق هرجومرجی ظاهری هستند که کل حرکت تولید و مصرف سرمایهدارانه را در گرهخوردگی متقابلش با تجزیه شدن به تولیدکنندگان خصوصی و مصرفکنندگان بیشُمار بازمینمایانند. هردوی آنها بهمریختگیِ سردرگم حرکت سرمایههای منفرد را به پیوستارهای سادهای تقلیل میدهند که در آنها امکان وجود و تحول و تطور جامعهی سرمایهداری، بهرغم سازوکار نامنتظم و پُرهرجومرجش، ریشه دارد. بهعبارت دیگر، هردوی آنها وجوه مضاعفی را که شالودهی کل حرکت اجتماعی سرمایه است، متحد میکنند: اینکه حرکت مذکور همهنگام در مقام حرکت سرمایه، تولید و تصرف ارزش اضافی، و در مقام حرکت اجتماعی، تولید و مصرف ضروریات عینیِ وجود تمدن انسانی است. در هردو، گردش محصولات بهمثابهی گردش کالاْ کل فرآیند را وساطت میکند و در هردو، حرکت پول فقط تالیِ بیان ظاهری حرکتی است که در رویهی بیرونیِ حرکت گردشِ کالایی صورت میگیرد.
🔸 اما در تشریح این خطوط عمده، فاصلهای ژرف بین آنها وجود دارد. درست است که جدول کِنِه تولید ارزش اضافی را به لنگرگاهی برای کل تولید بدل میکند، اما ارزش اضافی را در شکل خامسرانه و فئودالیِ رانت زمین میفهمد و بنابراین جزئی از شکل را همچون تمامیت آن تلقی میکند. جدول کِنِه همچنین تمایزهای عینی در تودهی محصول کل را به لنگرگاه دیگری برای بازتولید اجتماعی بدل میکند، اما آنرا در قالب تضاد و تقابلی خامسرانه بین انواع محصولات کشاورزی و مانوفاکتوری میفهمد و بنابراین تمایزهای ظاهری بین موادی را که انسانِ کارکننده با آنها سروکار دارد، بهعنوان مقولههای بنیادین فرآیند کار انسانی بهطور اعم تلقی میکند. نزد مارکس تولید ارزش اضافی در شکل ناب و عامش، همانا در شکل مطلق تولید سرمایه، دریافت میشود. همهنگام شرایط عینی و جاودانهی تولید در تمایز بنیادین بین وسائل تولید و وسائل مصرف مورد نظر قرار میگیرند و رابطهی آنها با یکدیگر به تناسب دقیق ارزشیِ آنها قابل ارجاع است...
🔹متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4tL
#رزا_لوکزامبورگ
#کمال_خسروی
#پول
#انباشت_سرمایه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گردش پول
انباشت سرمایه: بخش نخست، فصل پنجم نوشتهی: رزا لوکزامبورگ ترجمهی: کمال خسروی برای ثبت و درک مقولههای بنیادینِ تولید سرمایهدارانه، مانند ارزش و ارزش اضافی، در حرکت زنده و در مقام فرآیند بازتولید …