Forwarded from نقد
▫️ گردش پول
▫️انباشت سرمایه: بخش نخست، فصل پنجم
22 دسامبر 2024
نوشتهی: رزا لوکزامبورگ
ترجمهی: کمال خسروی
🔸 همانگونه که کِنِهی پیر پیشاپیش تصور میکرد، برای فهم فرآیند بازتولید اجتماعیای که در تصرف جامعه است، باید علاوه بر ابزار تولید و مصرفْ مبلغ معینی از پول را نیز مفروض گرفت. در اینجا پرسشی دوگانه طرح میشود: این مبلغ از پول باید در دستان چه کسی و چه مقدار باشد؟ در مورد نکتهی نخست، جای هیچ گمانی در این واقعیت نیست که کارگران مزدبگیر مزدشان را در قالب پول دریافت میکنند تا از اینطریق بتوانند لوازم معاششان را خریداری کنند. از بُعد اجتماعیْ فرآیند بازتولید به آنجا منجر میشود که کارگران صرفاً حوالههایی برای ذخیرهی معینی از لوازم معاش دریافت میکنند که به آنها تخصیص یافته است، درست مانند هر جامعهی دیگر، فارغ از شکل اجتماعی تولیدش. اما این اوضاع و احوال که تحت آن کارکنندگان در اینجا لوازم معاششان را نه بهطور مستقیم، بلکه از طریق مبادلهی کالاها بهدست میآورند بههمان اندازه برای شکلگیری تولید سرمایهدارانه بنیادین است که نیروی کار آنها نیز نه بهطور مستقیم و نه بر پایهی رابطهی سلطهی شخصی، بلکه از طریق مبادلهی کالایی ــ همانا فروش نیروی کار ــ در اختیار صاحبان ابزار تولید قرار میگیرد. فروش نیروی کار و خرید آزادانهی لوازم معاش از سوی کارگران، وجه وجودیِ تعیینکننده و کلیدیِ تولید سرمایهدارانه است. هردوی این وجوه در شکل پولیِ سرمایهی متغیر بیانْ و بهمیانجی آن وساطت میشوند.
🔸 اگر دیسهنمای مارکسیِ بازتولید را با جدول اقتصادی کِنِه مقایسه کنیم، بلافاصله شباهت و تفاوت آنها بهچشم میخورد. هر دو دیسهنما که بازتابدهندهی سیر تحول اقتصاد ملی یا اقتصاد سیاسی کلاسیکاند، یگانه تلاشهایی برای بازنمایی دقیق هرجومرجی ظاهری هستند که کل حرکت تولید و مصرف سرمایهدارانه را در گرهخوردگی متقابلش با تجزیه شدن به تولیدکنندگان خصوصی و مصرفکنندگان بیشُمار بازمینمایانند. هردوی آنها بهمریختگیِ سردرگم حرکت سرمایههای منفرد را به پیوستارهای سادهای تقلیل میدهند که در آنها امکان وجود و تحول و تطور جامعهی سرمایهداری، بهرغم سازوکار نامنتظم و پُرهرجومرجش، ریشه دارد. بهعبارت دیگر، هردوی آنها وجوه مضاعفی را که شالودهی کل حرکت اجتماعی سرمایه است، متحد میکنند: اینکه حرکت مذکور همهنگام در مقام حرکت سرمایه، تولید و تصرف ارزش اضافی، و در مقام حرکت اجتماعی، تولید و مصرف ضروریات عینیِ وجود تمدن انسانی است. در هردو، گردش محصولات بهمثابهی گردش کالاْ کل فرآیند را وساطت میکند و در هردو، حرکت پول فقط تالیِ بیان ظاهری حرکتی است که در رویهی بیرونیِ حرکت گردشِ کالایی صورت میگیرد.
🔸 اما در تشریح این خطوط عمده، فاصلهای ژرف بین آنها وجود دارد. درست است که جدول کِنِه تولید ارزش اضافی را به لنگرگاهی برای کل تولید بدل میکند، اما ارزش اضافی را در شکل خامسرانه و فئودالیِ رانت زمین میفهمد و بنابراین جزئی از شکل را همچون تمامیت آن تلقی میکند. جدول کِنِه همچنین تمایزهای عینی در تودهی محصول کل را به لنگرگاه دیگری برای بازتولید اجتماعی بدل میکند، اما آنرا در قالب تضاد و تقابلی خامسرانه بین انواع محصولات کشاورزی و مانوفاکتوری میفهمد و بنابراین تمایزهای ظاهری بین موادی را که انسانِ کارکننده با آنها سروکار دارد، بهعنوان مقولههای بنیادین فرآیند کار انسانی بهطور اعم تلقی میکند. نزد مارکس تولید ارزش اضافی در شکل ناب و عامش، همانا در شکل مطلق تولید سرمایه، دریافت میشود. همهنگام شرایط عینی و جاودانهی تولید در تمایز بنیادین بین وسائل تولید و وسائل مصرف مورد نظر قرار میگیرند و رابطهی آنها با یکدیگر به تناسب دقیق ارزشیِ آنها قابل ارجاع است...
🔹متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4tL
#رزا_لوکزامبورگ
#کمال_خسروی
#پول
#انباشت_سرمایه
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️انباشت سرمایه: بخش نخست، فصل پنجم
22 دسامبر 2024
نوشتهی: رزا لوکزامبورگ
ترجمهی: کمال خسروی
🔸 همانگونه که کِنِهی پیر پیشاپیش تصور میکرد، برای فهم فرآیند بازتولید اجتماعیای که در تصرف جامعه است، باید علاوه بر ابزار تولید و مصرفْ مبلغ معینی از پول را نیز مفروض گرفت. در اینجا پرسشی دوگانه طرح میشود: این مبلغ از پول باید در دستان چه کسی و چه مقدار باشد؟ در مورد نکتهی نخست، جای هیچ گمانی در این واقعیت نیست که کارگران مزدبگیر مزدشان را در قالب پول دریافت میکنند تا از اینطریق بتوانند لوازم معاششان را خریداری کنند. از بُعد اجتماعیْ فرآیند بازتولید به آنجا منجر میشود که کارگران صرفاً حوالههایی برای ذخیرهی معینی از لوازم معاش دریافت میکنند که به آنها تخصیص یافته است، درست مانند هر جامعهی دیگر، فارغ از شکل اجتماعی تولیدش. اما این اوضاع و احوال که تحت آن کارکنندگان در اینجا لوازم معاششان را نه بهطور مستقیم، بلکه از طریق مبادلهی کالاها بهدست میآورند بههمان اندازه برای شکلگیری تولید سرمایهدارانه بنیادین است که نیروی کار آنها نیز نه بهطور مستقیم و نه بر پایهی رابطهی سلطهی شخصی، بلکه از طریق مبادلهی کالایی ــ همانا فروش نیروی کار ــ در اختیار صاحبان ابزار تولید قرار میگیرد. فروش نیروی کار و خرید آزادانهی لوازم معاش از سوی کارگران، وجه وجودیِ تعیینکننده و کلیدیِ تولید سرمایهدارانه است. هردوی این وجوه در شکل پولیِ سرمایهی متغیر بیانْ و بهمیانجی آن وساطت میشوند.
🔸 اگر دیسهنمای مارکسیِ بازتولید را با جدول اقتصادی کِنِه مقایسه کنیم، بلافاصله شباهت و تفاوت آنها بهچشم میخورد. هر دو دیسهنما که بازتابدهندهی سیر تحول اقتصاد ملی یا اقتصاد سیاسی کلاسیکاند، یگانه تلاشهایی برای بازنمایی دقیق هرجومرجی ظاهری هستند که کل حرکت تولید و مصرف سرمایهدارانه را در گرهخوردگی متقابلش با تجزیه شدن به تولیدکنندگان خصوصی و مصرفکنندگان بیشُمار بازمینمایانند. هردوی آنها بهمریختگیِ سردرگم حرکت سرمایههای منفرد را به پیوستارهای سادهای تقلیل میدهند که در آنها امکان وجود و تحول و تطور جامعهی سرمایهداری، بهرغم سازوکار نامنتظم و پُرهرجومرجش، ریشه دارد. بهعبارت دیگر، هردوی آنها وجوه مضاعفی را که شالودهی کل حرکت اجتماعی سرمایه است، متحد میکنند: اینکه حرکت مذکور همهنگام در مقام حرکت سرمایه، تولید و تصرف ارزش اضافی، و در مقام حرکت اجتماعی، تولید و مصرف ضروریات عینیِ وجود تمدن انسانی است. در هردو، گردش محصولات بهمثابهی گردش کالاْ کل فرآیند را وساطت میکند و در هردو، حرکت پول فقط تالیِ بیان ظاهری حرکتی است که در رویهی بیرونیِ حرکت گردشِ کالایی صورت میگیرد.
🔸 اما در تشریح این خطوط عمده، فاصلهای ژرف بین آنها وجود دارد. درست است که جدول کِنِه تولید ارزش اضافی را به لنگرگاهی برای کل تولید بدل میکند، اما ارزش اضافی را در شکل خامسرانه و فئودالیِ رانت زمین میفهمد و بنابراین جزئی از شکل را همچون تمامیت آن تلقی میکند. جدول کِنِه همچنین تمایزهای عینی در تودهی محصول کل را به لنگرگاه دیگری برای بازتولید اجتماعی بدل میکند، اما آنرا در قالب تضاد و تقابلی خامسرانه بین انواع محصولات کشاورزی و مانوفاکتوری میفهمد و بنابراین تمایزهای ظاهری بین موادی را که انسانِ کارکننده با آنها سروکار دارد، بهعنوان مقولههای بنیادین فرآیند کار انسانی بهطور اعم تلقی میکند. نزد مارکس تولید ارزش اضافی در شکل ناب و عامش، همانا در شکل مطلق تولید سرمایه، دریافت میشود. همهنگام شرایط عینی و جاودانهی تولید در تمایز بنیادین بین وسائل تولید و وسائل مصرف مورد نظر قرار میگیرند و رابطهی آنها با یکدیگر به تناسب دقیق ارزشیِ آنها قابل ارجاع است...
🔹متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4tL
#رزا_لوکزامبورگ
#کمال_خسروی
#پول
#انباشت_سرمایه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گردش پول
انباشت سرمایه: بخش نخست، فصل پنجم نوشتهی: رزا لوکزامبورگ ترجمهی: کمال خسروی برای ثبت و درک مقولههای بنیادینِ تولید سرمایهدارانه، مانند ارزش و ارزش اضافی، در حرکت زنده و در مقام فرآیند بازتولید …