مدرسه‌ رهایی
2.26K subscribers
6.74K photos
2.1K videos
191 files
4.84K links
«مدرسه‌ رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالت‌خواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی‌ و عدالت‌ خواهی دانش‌آموزان و معلمان است.

با نگاهی به سایر جنبش‌های
#اجتماعی، #صنفی و #مدنی
____________________________

#مدرسه_رهایی
Download Telegram
#برای_جعفرابراهیمی

امین

💠برای تو می‌نویسم ایلماز
ای همراه تمام کودکان جهان
دست‌های تو چون دو شریان‌اند
دو شریانِ مجرای عشق، مجرای امید، مجرای زندگی
تو از جانِ عاشقان سال های دور زاده شدی
ای دیر زاده شده!
تو آن درختی که تنها در خاک ایثار ریشه می‌دواند
تو آن پرنده‌ ای که تنها نغمه‌ی آشنایی میخواند
آیین تو رازیست
بسان پایداری کوهستان
بسان عمق اقیانوس
بسان وسعت تمام دشت های زمین

#جعفر_ابراهیمی_را_آزاد_کنید
🔻🔺🔻
🆔 @edalatxah
#برای_جعفرابراهیمی
یک معلم بازنشسته کرمانشاهی

⭕️به پای سرو ایستاده ، از پای ننشینیم!
من #معلمم،
اما من " #جعفر ابراهیمی " نیستم !
او هم معلم است،
با حکمی که" ما " را #معلم نامیدند ، "او" هم ، #معلم است!
با همان مدارس ، با همان ادارات ، با همان وزیر و مدیر و همکاران من و تو . او هم با همان حقوقی که به من و ما می دهند، با همان حقوق ، معلم شد!
اما ما "#جعفرابراهیمی "نیستیم!
او از کدام معلمانی است که ما از آن معلم ،نیستیم؟!
از پرتاب شدن و جان دادن سرایدار، از بام مدرسه محل تدریسش ، دلش به سوی خانواده و بازماندگانش پرتاب می شود، دلنوشته ای برای آرامششان می نویسد وامیدوار به حقی که شاید به بازماندگانش بدهند یا ندهند!
او می نویسد و می گوید، اما ما ...
او به کف خیابان ، به بچه های سرگردانی که زندگی وکلاسشان ،همان کلاف سردرگم کودکان کار خیابانیست هم ،نگاه می کند. دلش ، قلبش و قلمش هم به آنجاها پرتاب می شود تا شاید سهمی از کاستن رنجشان را با آموزش های معلمیش ، عجین کند!
او " #جعفرابراهیمی "است که بخاطر این کارش، نه رتبه بندیش ارتقا می یابد و نه به حکمش ، تقدیرنامه ای افزون می گردد !
او به حقوق دریافتی اکتفا نمی کند ، دل به دریای "حقوق بشر "هم می زند ، تا به اندازه ای که حقوق شهروندانش باید ، بایسته شود و جایگاهی یابد، که باید!
برای پی گیری حقوق بشر"باید از حقوق خود و بچه هایش هم بزند ، تا شاید جامعه ای درخور نام خود و خانواده اش بیابد ."جعفر" دل شیر دارد! معلمی ،دل شیر می خواهد!
مرا به آنچه به نامم آمده راضی می کنند . به حقوقی که می گیرم راضیم کرده اند. به سرشکستگی های اجتماعی بازنشستگیم هم رضایت می دهم، زیرا
به من بازنشسته وشاغلین همکارم گفتند: اگر نمی خواهید وراضی نیستید:در مدرسه باز است ،می توانید بروید!
ما اینگونه راضی شدیم. اینگونه معلم هستیم !؟
"#جعفرابراهیمی" اما ،سوالی پرسید : آیا دخل و خرج ما معلمان ،با هم می خواند ؟ اگر پاسخ تان مثبت است ، می توانید مرا از گفتن ونفس کشیدن باز دارید؟!
هنوز کسی نگفته این دو ، برای معلمان یک اندازه است یا با هم می خواند !
نه دولتمردی، نه بی دولتی ، نه مردی ،نه نامردی ، از میانشان پاسخی نداشت و آنچه نا پاسخ بود فقط نامرادی است و ناکامی برای #معلمان ومردمان روزگار "جعفر"!
پیش از آنکه پاسخی دهند ، نفسش را، جان نفسش را به شیشه افکندند، تا اگر پرسشی هست ،فقط پاسخ پرسش مهر باشد و بس!
به او طعنه زدند که این هایی را که "جعفر" می پرسد که پرسش نیست ! این ها که کار معلمی نیست ! این ها زیاده خواهی است ،این ها خارج از قانون است، این ها در خدمت دشمنان بودن است و یا الان که وقت این حرف ها نیست، دیروز نبوده ، فردا هم نخواهد بود !
هر چه هست همان است که ما می گوییم و از شما فقط اطاعت!
آری من و ما معلمیم.با همه آنچه برای " #جعفرابراهیمی " بوده. اما جعفر...
باری او را چندین بار به خاموشی واداشتند ، به محبسه انداخته ، بارها راه نفسش را به شماره انداختند ، چندین بار گلویش را با داغی دشنه آشنا کردند!
این بی خردان چه ها نکردند که او پرسش نکند ! به رنجش زخمه ها زدند تا از همکارانش برنجد ! شاید خسته شود ، یا از معلمی به شاگردی " رام ومطیع " آرامش بکنند ! امانشد .
تا آنکه تنش ، جان شریفش به ناخوش احوالی دردی مزمن گرفتار شد . خوشحال شدند که جسمش هم خسته از تکاپو می افتد، اما غافل از افکار بلندش ، که دیگر دراختیارش نبود! بیش از این آرمان هایش ،آرزوی هر #معلم آزاده ای شده بود.
در این روزها ،که حساب دخل وخرجمان یکی نیست، در این روزها که شان و منزلتمان ، یکی نیست ، دراین وانفسایی که هیچ چیز سر جای خودش نیست ، شاید خیلی عادیست که جای معلم زندان باشد ، اما باور کنید ، که باور نکنیم :
جای #معلم زندان است؟!
می دانیم سال هاست که دیگر "یک با یک برابر نیست " !
اما بدانیم وباید که جای "جعفر " زندان نیست!
یکماه بی خبر از آن همه شور و صدا ، تنهایش گذاشته ایم ، با جاهلان و ملازمان قداره بند بیدادگاه ، با مارهای افعی هزار سر،تنهایش گذاشته ایم ، اما گرچه ما " #جعفرابراهیمی " نیستیم!اما معلمیم و رسم ما معلمان نیست که در این آوردگاه نابرابر ، تنهایش بگذاریم.
او به نام و حرمت" معلمی" به پای ما ایستاده است. ما به حرمت نام خودمان ،به قد ایستادنش بایستیم و تا رهاییش، از پای ننشینیم.
ما "جعفر ابراهیمی " نیستیم !
اما برای او که راضی به "حقارت تحمیلی به نام معلمیش "نبود ، ما هم راضی نباشیم.
ما همه معلمیم ، " #جعفرابراهیمی" یکی از ما.

🆔 @edalatxah