مدرسه‌ رهایی
2.33K subscribers
6.97K photos
2.16K videos
199 files
4.99K links
«مدرسه‌ رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالت‌خواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی‌ و عدالت‌ خواهی دانش‌آموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهایی‌بخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبش‌های اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
Download Telegram
🔴 به بهانه‌ی جام‌جهانی فوتبال؛

🔹یادی از #سوکراتسِ آنارشیست و برزیلِ پابرهنه‌ها

✍🏽 امین زرگرنژاد

برزیلِ ۱۹۸۲ را برخی بهترین «تیم» تمام ادوار جام‌جهانی فوتبال می‌دانند. بازی‌ها روح‌نواز و گل‌هایی زیبا که هرکدام مانند یک اثر هنری بودند. تیمی متّحد که در قلبِ خط میانی‌اش جواهری داشت به نام دکتر سوکراتس. هافبک هجومی نابغه‌ای که جراحی ارتوپدی خوانده بود و در زمین بازی با اندامِ کشیده‌اش هرکاری که می‌خواست با توپ گرد می‌کرد. به او لقبِ #چگوارای_فوتبال داده بودند. اسم پسرش را فیدل گذاشت و دل‌اش در گرو جنبش‌های چپ آمریکای لاتین بود. #آنارشیستِ ریشویی که هیچ‌وقت دنبال قهرمانی نرفت. هیچ‌وقت زیبایی فوتبال را فدای کسب افتخار و جام نکرد. هیچ‌وقت اسیرِ حرفه‌ای‌گری‌های فوتبال مدرن و تجاری نشد و در برابرش سرِ تعظیم فرو نیاورد. در بیرون زمین آب‌جو می‌خورد و سیگار بر لب جسم و روحِ مست‌اش را به میانِ مردم می‌انداخت، و در زمینِ بازی سمفونی فوتبال می‌نواخت. او زمانی گفته بود «وقتی در زمین قدم برمی‌دارم، هیچ چیز جز همان لحظه و آفرینشِ کاری زیبا برای‌ام اهمیتی ندارد. من به میلیون‌ها مردمِ فرودستی فکر می‌کنم که با تمامِ حسرت‌ها و مصیبت‌های‌شان، چشمِ امید به ساق‌های من بسته‌اند. به مردمی که قدرتِ حرف‌زدن و ابرازِ وجود از آن‌ها سلب شده است». او آخرین بازمانده‌ی نسلی بود که در سرآغازِ سقوط فوتبال به گند و کثافتِ تجارت، لحظه‌هایی شورانگیز برای مردم‌شان خلق کردند. فوتبالی درهم‌تنیده به سیاست. در روزگاری که به همراهِ رفقای کمونیست‌اش، تیمِ فوتبالِ باشگاه کورینتیانس را به تریبونی برای هجو و #نقدِ_دیکتاتوری نظامی بدل کردند. پیراهنی بدونِ اسپانسر با لوگوی کمپانی کوکاکولا که از پایین‌اش قطره‌های خون می‌چکید و یک کمونِ فوتبالی با نامِ دموکرات‌های کورینتیانس. به بازی زیبای برزیل در آن‌ سال‌ها لقبِ #ژوگوبونیتو داده بودند. امّا ژوگوبونیتوی سوکراتس و رفقای‌اش هیچ‌وقت روی سکو نرفت. هیچ جامی نگرفت و تیم ملّی‌شان در جام‌جهانی ۱۹۸۲ با مربی‌گری تله سانتانای افسانه‌ای، ناباوارنه در برابر ایتالیا حذف شد. امّا آن بازی تیمی روح‌نواز، آن ژوگوبونیتوی #نبوغ‌آمیز و آن فوتبالِ گره‌خورده به آه و حسرت‌های پابرهنه‌های برزیل برای سال‌ها در خاطره‌ها جاودانه ماند.
....
دکتر سوکراتس سال ۲۰۱۱ در سن ٥۷ سالی در اثر بیماری درگذشت

🆔 @edalatxah
🗒 پیشِ روی چشم‌های قضا‌وتگر

🖊 مریم محمدخانی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان

در #نقد_آموزش_آنلاین

🏷 « در این کلاس‌ها که شبیه‌سازی‌شده‌ کلاس درس است ما دوباره به پوسته‌ معلمانی برمی‌گردیم که صندلی‌شان کنار دانش‌آموزان نیست. فرض کنید همه‌ دانش‌آموزان به اینترنت باکیفیت دسترسی داشته باشند، فرض کنید همه‌ دانش‌آموزان دستگاهی داشته باشند که امکان اتصال به کلاس را فراهم کند، فرض کنید سرورها و بلندگوها قطع نشوند و…. در کلاس آنلاین امکان دیدن همه‌ دانش‌آموزان به راحتی فراهم نیست. حتی من معلم به خاطر پایین‌آوردن حجم کلاس نمی‌توانم دوربینم را مدام روشن بگذارم. من نمی‌توانم دانش‌آموزانم را ببینم، نمی‌توانم از زبان بدن‌شان بفهمم از روند کلاس راضی‌اند یا نه، از حرفی ناراحت شده‌اند یا نه، برای حرف‌زدن چقدر مشتاقند، آیا دست‌شان را بالا گرفته‌اند و توی هوا تکان می‌دهند تا دیده شوند و نوبت اظهارنظرشان برسد؟»

منبع: روزنامه شهروند

ادامه مطلب را این‌جا بخوانید:

http://baztabschool.ir/archive/1754/

📌 ما را در اینستاگرام دنبال کنید لینک
#معلمان_عدالتخواه

https://www.instagram.com/p/CADM8NPpEcf/?igshid=75n8a44pu4ug

🔹🔹🔹

#کانال_معلمان_عدالتخواه

🆔 @edalatxah

🔹🔹🔹
Forwarded from رگبار
🔴 جهان بینی مدرن؛ حرکت به سوی بن‌بست یا ترقی
#نقد_کتب_درسی

سردمداران نظام آموزشی مدعی آنند که در تالیف محتوای کتب درسی علوم انسانی، به رویکردی انتقادی نسبت به معرفت‌ شناسی و جهان‌بینی غرب مجهز می‌باشند، لاکن این نکته را از نظر دور می‌دارند که نقد، نه به معنای انکار کلیه‌ی دستاوردها و بازگشت به بنیادهای گذشته، بلکه مترادف با رهایی از هرگونه تعصب و تلاشی سازنده در راستای فراتر رفتن از تحلیل‌ها و نظریات موجود است.
مولفان کتاب‌های درسی -خصوصا جامعه‌شناسی و فلسفه- با دیدگاهی تنگ‌نظرانه در پی توجیه نگرش ارتجاعی حاکم بر نظام آموزشی و ساختار سیاسی و اجتماعی می‌باشند و تلاش‌هایی را که اندیشمندان غرب و حتی مشرق‌زمین در راستای نقد شکاکانه و علمی نسبت به دانش فلسفی و اجتماعی خود به عمل آورده‌اند، بیهوده تلقی می‌کنند. از پرکاربرد‌ترین توجیهات آن‌ها، اشاره به گسترش بحران‌های روحی-روانی و گرایش مجدد به جریان‌های عرفانی در جوامع غربی است.
ادامه در instant view:
@Ragbaarchannel 🚩
▫️ ارزشِ ناسنجیدنی؟
▫️جُستاری درباره‌ی میراث مارکس

نوشته‌ی: جورج کافنتزیس
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

27 آوریل 2021

📝 توضیح «نقد»: بحران، بن‌بست و شکست ایدئولوژی جوامع نوع شوروی و سرانجام فروپاشی این جوامع در پایان سده‌ی بیستم، تنها زمینه و انگیزه‌ای برای بازاندیشی نظریه‌ی سوسیالیسم و اندیشه‌ی مارکسی و مارکسیستی در محافل آکادمیک نبود، بلکه موضوعی بسیار برجسته و مهم در محافل روشنفکری‌ای نیز بود که در خویشاوندی بسیار نزدیکی با جنبش و سازمان‌های سیاسی و کارگری بودند و تلاش‌های نظری‌شان با کوشش در راستای خیزش دوباره و کامیابی جنبش‌های رهایی‌بخش تازه، ارتباطی تنگاتنگ داشت. یکی از این گرایش‌های فکری با نام آنتونیو نگری، مبارز سیاسی و نظریه‌پرداز برجسته معاصر، شهرت یافته است. در مجموعه مقالاتی که با انتشار نوشته‌ی پیش رو آغاز می‌شود، «نقد» به واکاوی انتقادی این گرایش در قلمروهای مختلف، به‌ویژه نقد اقتصادی سیاسی، خواهد پرداخت. #نقد_نگری

🔸 مخالفت با سرمایه‌داری ابداع مارکس نبود. جنبش‌های ضدسرمایه‌داری پیش از دوران او حضور عظیمی داشتند، و مدت‌ها پس از فروپاشی حکومت‌هایی که احزاب خودخوانده‌ی مارکسیست در اتحاد شوروی پیشین و اروپای شرقی آن‌ها را اداره می‌کردند به «تغییر جهان» ادامه می‌دهند. یقیناً خواندن و پذیرفتن آثار مارکس هرگز شرط لازم برای مخالفت با سرمایه‌داری نبود، اما آیا هنوز شرط کافی هست؟

🔸 من در این جستار این موضوع را بررسی خواهم کرد که آیا معیار مناسبی برای متمایزکردن آثار سودمند از آثار قابل‌حذفِ مارکس وجود دارد یا نه. این بررسی را غیرمستقیم از طریق واکاوی و نقد کار آنتونیو نگری و همکارش مایکل هارت پیرامون این موضوعات انجام خواهم داد، زیرا نگری بنا به اعتبارش مشتاقانه نشانه‌های «ناهمخوانی مارکس» را کاملاً، به نحو ایجابی، و اغلب بی‌موقع طی دهه‌ها موردتوجه قرار داده است، در حالی که هارت در دهه‌ی گذشته به این پرسش که «آیا مارکس پس از مارکس وجود دارد؟» با ارائه‌ی پاسخی ساده از لحاظ مفهومی که در سطح گسترده‌ای بحث شده به او ملحق شده است. آنها ادعا می‌کنند که با اینکه بخش زیادی از آثار مارکس هنوز برای جنبش ضدامپریالیستی حیاتی است، بخشی از کار مارکس که منطقاً به قانون ارزش متکی است باید رد شود، در حالی که آن بخش که به این قانون متکی نیست می‌تواند به نحو مفیدی در فلسفه‌ی ضدسرمایه‌داری آینده گنجانده شود. من این دوپارگی متون مارکسیستی را «معیار کارآمدی» نگری و هارت می‌دانم. آنان به دو دلیل این معیار را توجیه می‌کنند:

(1) قانون ارزش منسوخ است، یعنی در بهترین حالت در سرمایه‌داری سده‌ی نوزدهم کاربرد داشت اما دیگر درباره‌ی واقعیت سرمایه‌داری معاصر پسامدرن کاری از آن برنمی‌آید.

(2) این قانون پایه‌ی ایدئولوژیکی واکنش‌های سوسیالیستی و استالینیستی غیرقابل‌قبول به سرمایه‌داری را شکل می‌دهد.

🔸 دلایل علمی و سیاسی معتبر زیادی وجود دارد که چرا مارکس گفتمان کار ـ ارزش را (همراه با اشاره‌ی پراکنده به قانون ارزش) در دهه‌های 1850 و 1860 بسط داد. آیا لازم است که از گفتمان کار ـ ارزش به‌طور کلی فراتر برویم و انگاره‌ی قانون ارزش را به حساب آوریم تا به پرسش‌های بنیادی جنبش ضدسرمایه‌داری کنونی پاسخ دهیم؟ اگر پاسخ «منفی» است، و به اندازه کافی در آثار اصلی مارکسیستی متونی هست که می‌توانند در نتیجه‌ی حذف آن متونی که بر قانون ارزش متکی‌اند باقی بمانند، آنگاه معیار نگری و هارت درباره‌ی کارآمدی یک دوپارگی سودمند ایجاد می‌کند. من در این بخش بسط این معیار را در نوشته‌‌های نگری و هارت بررسی می‌کنم و در ادامه قوت‌ها و ضعف‌های آن را نشان خواهم داد.

🔸 آن‌طور که نگری و هارت ادعا می‌کنند، «عقل عمومی» و «کار غیرمادی» محرک حرکت به فراسوی سرمایه نیستند، بلکه همیشه بخشی از کاری بوده‌اند که سرمایه استثمار کرده است، خواه کار مزدی باشد یا نباشد؛ بحران اخیر «اقتصاد نوین» (بیان سرمایه‌دارانه‌ی توصیف «تبعیت واقعی» نگری و هارت) نشان داده است که میزان کار درگیر در کار کامپیوتریْ پویشِ انباشتِ سرمایه‌داری را تغییر نمی‌دهد. کارگران بخش فن‌آوری پیش‌رفته‌ی بنگلور برای «تحلیلگران نمادین» ایالات متحد، ترسناک‌تر از جنگجویان طالبان در قندهار هستند زیرا آنها رقبای واقعی‌شان در بازار کار بین‌المللی به‌شمار می‌آیند. در واقع، قانون ارزش در دوره‌ی نئولیبرالی فعلیْ مستبدترین قانون بوده است!...


🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-29Y

#نقد_نگری #جورج_کافنتزیس #حسن_مرتضوی
#مارکسیسم #نظریه‌ی_ارزش #تبعیت_واقعی #تبعیت_صوری

🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
▫️ مزد و تورم
▫️پالایش گفتمان نقد - یادداشت هفتم

✊🏼 به‌ مناسبت اول ماه مه، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر

نوشته‌ی: کمال خسروی
30 آوریل 2021

🔸 سرمایه‌داران به کارگران خود توصیه می‌کنند که بهتر است مزدهای‌شان بالا نباشد و تا جایی‌که امکان دارد از آن‌چه هست بالاتر نرود. از نظر آن‌ها این توصیه نه از آن‌روست که مزدهای پائین به‌سود سرمایه‌داران است، بلکه فقط از سرِ خیرخواهی برای خودِ کارگران و بقیه‌ی قاطبه‌ی اهالی و رفاه ملت است. هم‌چنین از نظر آن‌ها، دلایل این توصیه نیز از آفتاب روشن‌تر است وکارگران هم می‌توانند هر روز این واقعیت ‌را به‌چشم خود ببینند: دلایلی «علمی»، کاملاً مستند و مستدل و قوی. مهم‌تر از همه، این دو دلیلِ خیلی روشن: اولاً، اگر مزدها بالا بروند خودبه‌خود هزینه‌ی تولید اجناس بالا می‌رود و به این ترتیب قیمت اجناس افزایش می‌یابد؛ و این طبعاً به‌سود کارگران و بقیه‌ی مردم نیست. اگر هم کارگران بخواهند بالاتررفتنِ قیمت‌ها را که تقصیر خودِ آن‌هاست بهانه کنند و مزد بیش‌تری بخواهند، این دورِ شیطانی ادامه می‌یابد و وضع بدتر و بدتر می‌شود؛ یعنی مزدها بیش‌تر می‌شوند، قیمت‌ها بالاتر می‌روند، کارگران مزد بیش‌تر طلب می‌کنند و قیمت‌ها را باز هم بیش‌تر می‌کنند. بعلاوه کسانی‌که بیکارند و «درآمد»ی ندارند یا مثل بازنشستگان مستمری‌های نسبتا ثابتی دارند، بیش از پیش تحت فشار قرار می‌گیرند؛ و بدیهی است که علت این وضع مزدهای بالا و بالارونده است. ثانیاً، از نظر این سرمایه‌داران، بقیه‌ی سرمایه‌داران مثل خودِ این‌ها لزوماً شریف و خیرخواه نیستند و می‌توانند شریر و دزد و کلاش باشند و وقتی ببینند مزدها بالا رفته و کارگران پول بیش‌تری در جیب دارند، بلافاصله قیمت اجناس‌شان را بالاتر ببرند: صاحب‌خانه اجاره‌اش را بالاتر می‌برد، نانوا و قصاب، بی آن‌که هزینه‌ی تولیدشان بیش‌تر شده باشد نان و گوشت را گران‌تر می‌فروشند. کارگران اگر منصف و معقول باشند، با چشمان خود می‌بینند که این وضع همیشه اتفاق می‌افتد و می‌توانند به آن اعتراف کنند.

🔸 این «خیرخواهی» سرمایه‌دارانِ مذکور را، که خیلی «خالصانه» و با زبانی عامه‌فهم طرح شده است، علمای ریز و درشت «علم» اقتصاد (که در این چهل‌ و چندساله‌ی گذشته، ما متأسفانه بیش‌تر ریزش را داشته‌ایم تا درشتش را) در عبارت‌ها و فرمول‌های بسیار «علمی» و البته کم‌تر عامه‌فهم صورتبندی می‌کنند، در مقالات و کتاب‌ها و رساله‌های‌شان می‌نویسند و به‌قصد تولید علمای عمدتاً ریزِ دیگر، در دانشگاه‌ها تدریسش می‌کنند...

🔸 بنابراین زیان‌بخش‌بودنِ افزایش مزدها، به دو دلیل است که درواقع ربط مستقیمی به‌هم ندارند. یکی افزایش قیمت‌ها در اثر افزایش هزینه‌ی تولید؛ دوم افزایش قیمت‌ها به‌دلیل افزایش تقاضای کل. اِشکال کار در این‌جاست که این‌دو دلیل، تا جایی‌که به سازوکار تشکیل قیمت‌ها مربوط است، در اساس متناقض‌اند؛ و با این‌که «علم» اقتصادِ عامیانه و مبتذل از دست‌کم دویست سال پیش نمی‌خواهد به این تناقض اعتراف کند، باید منصفانه گفت که ناتوانی این «علم» در اعتراف به، و حل آن، لزوماً ناشی از دانش اندک یا خرفتیِ «دانشمندان» نیست، بلکه ناشی از تناقض واقعی شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری و برخاسته از هویت و ماهیت آن است. بدون این تناقض، اساساً سرمایه‌داری وجود ندارد. ببینیم چرا.

🔸 کالاهای درون سبد معاش، هریک ارزشی دارند و مجموع مقدارِ ارزش‌های‌شان ــ که برابر است با مقدار معینی کارِ اجتماعاً لازم ــ هم‌چنین برابر است با مقدار ارزش کالای دیگری به‌نام «نیروی کار»، که با آن مبادله می‌شود. بنابراین زمانی‌که مقدار ارزش نیروی کار وارد مقدار ارزش محصول کار، یا کالا، می‌شود، چه این مقدار بر حسب زمان کارِ اجتماعاً لازم محاسبه شود و چه بر حسب بیان پولی‌اش یا قیمت، نمی‌تواند دو بار در محاسبه‌ی مقدار ارزش محصول نقش ایفا کند. بنابراین «تورم»ی که در قیمت کالاهای سبد معاش لحاظ شده است، نمی‌تواند یک‌بارِ دیگر، این‌بار به‌مثابه مزد، نقش تورم‌آفرین داشته باشد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-2aB

#روز_جهانی_کارگر
#کمال_خسروی
#مزد #پول #تورم #نقد_اقتصاد_سیاسی
👇🏽

🖋@naghd_com

🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
🌀روسپیگری اجتماعی چیست؟

شبنم بهارفر

وارد دفتر مدرسه می شوم. دفتر شلوغ است و همه با حرارت در گروه های دو یا چند نفری مشغول بحث و گفت و گو هستند،خیلی زود متوجه می شوم که تراوشات ذهنی یک شبه آقایان در قالب بخشنامه به مدارس رسیده و بار تکلیف دیگری را بر دوش معلمان گذاشته است.بیشتر صحبت ها حول محور بی فایده بودن و عملی نبودن طرح و گذاشتن یک بار اضافه بر دوش معلمان است.
در روز مقرر با تصور این که با وجود این همه اعتراض کسی تکلیف را انجام نمی دهد دست خالی به مدرسه می روم و در کمال تعجب همکاران معترضم را می بینم که هریک با پوشه ایی در دست منتظرند تا معاون بیاید و تکلیف ها را جمع کند.اتفاقا آنهایی که پرشورتر در باب بی فایده بودن طرح داد سخن می دادند پوشه های حجیم تری در دست دارند.
فهمیدم دوستان معترض نبودند بلکه فقط غر می زدند و من ساده دل هم فکر می کردم که دارند اعتراض می کنند.
از یکی می پرسم تو که مخالف این طرح بودی چطور انجامش دادی؟
جوابش این است که چون در ارزشیابی مؤثره.
جواب نفر بعدی جالب تر است:بابا حوصله داری یه چیزی سر هم بندی کن بره!چرا اسمت بد در بره؟!
معلوم می شود که اکثرا مطلب را از اینترنت برداشته اند و بعد با وجدان آسوده نام مولف را حذف کرده و نام مبارک خودشان را جایگزین آن کرده اند.
روز دیگر می بینم همه جلوی یک بخشنامه که در تابلوی اعلانات نصب شده جمع شده اند.جلو که می روم متوجه می شوم که دوباره یک دوره ضمن خدمت بی فایده دیگر گذاشته اند و باز طبق معمول همه غر می زنند که بابا!این به چه دردمون می خوره و .....
اما هنوزدقایق چندانی سپری نشده که همه نامشان در لیست اسامی شرکت کنندگان در دوره نوشته اند و وقتی می پرسی که چرا؟همه کم و بیش همان دلایل پیشین را ذکر می کنند و البته این بار اکثر قریب به اتفاق شخصی را یافته اند که در ازای دریافت مبلغی به جای آن ها امتحان بدهد.
در زمان یکی از انتخابات مجلس روزی یکی از شاگردانم در روز بعد از انتخابات سر کلاس گفت:خانم این جا به هر کس که رای می داد یک قواره چادری و یک کیسه برنج می دادند. همه در رو همسایه های ما که نمی خواستند رای بدهند،رفتند رای دادند.
وقتی به این مسائل و صدها مساله مشابه در سطح جامعه فکر می کنم موضوع دیگری هم به ذهنم می آید:واقعا نام این رفتارها را چه می توان گذاشت؟کسانی که برای نمره و مدرک پایان نامه و مقاله خرید و فروش می کنند،کسانی که به خاطر استخدام شدن و یا رفتن به دانشگاه در انتخابات شرکت می کنند،
کسانی که برای گرفتن پست رنگ عوض می کنند و از پوشش گرفته تا افکارشان عوض می شود و....
موضوع ناراحت کننده تر عادی شدن این مسائل در جامعه است. افراد به راحتی این کارها را انجام می دهند و تازه با افتخار هم برای دیگران تعریف می کنند. همین آدم ها اگر یک روسپی را ببینند که به تن فروشی مشغول است رو در هم می کشند و انزجار خود را به بدترین شکلی نشان می دهند. یک روسپی برای نان جسمش را می فروشد اما روسپیان اجتماعی برای منافع شخصی ذهن و جسم و فکر و وجدان و رایشان را می فروشند.
پ.ن:شاید تصور شور که نگارنده این سطور مدعی ست که خودش مرتکب این اعمال نشده و پاک و منزه است.همه ما کم و بیش چندین با در این موقعیت ها قرار گرفته ایم و البته دانسته و یا ندانسته کار غلط را انجام داده ایم.یک سیستم ناسالم و ناکارآمد که برنامه ایی برای رشد و تعالی جامعه ندارد همه مردم را به گرداب فساد و بی اخلاقی می اندازد و به قدری آن را طبیعی جلوه می دهد که گاهی خود فرد متوجه نمی شود کارش نادرست و غیر اخلاقیست. طبیعی‌ست که تا وقتی اراده اصلاح نباشد و افراد در برابر این شیوه مقاومت نکنند در بر همان پاشنه می چرخد چون اگر بخواهی غیر از این عمل کنی می شوی وصله ناجور!!

منبع : کانال چالش صنفی معلمان ایران

#نقد_معلمان
#نقد_اجتماعی
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
🛑#بیانیه_کانون_صنفی_معلمان_ایران ( #تهران ) در #نقد_بخشنامه_غیر_کارشناسانه_بازگشایی_کامل_مدارس


به نام خداوند جان و خرد

🔸در حالی که بیش از دو سال از شیوع ویروس کرونا در کشور می گذرد و در این فاصله جان بسیاری از هموطنانمان قربانی عملکردهای غلط و سوءمدیریت مسئولان شده است، همچنان شاهد تداوم این سیاست ها به ویژه در ساختار آموزش عمومی کشور هستیم.

🔸در حالی با بخشنامه ها و پیام های متعدد از سمت وزارتخانه، اداره و مدیران مدارس، برای تاکید و در حقیقت تهدید معلمان و دانش آموزان در ۱۴ فروردین برای بازگشایی کاملا حضوری هستیم که بر هیچکس پوشیده نیست که بعد از تعطیلات نوروز و سفرهای نوروزی و شنیده ها از سویه جدید کرونا و موارد مشابه ما احتمالا شاهد گسترش و اپیدمی مجدد این بیماری و همچنین اینبار تلفات جبران ناپذیر در کودکان خواهیم بود.
اما همچنان وزارتخانه بر نظرات غیر کارشناسانه و بدون تایید متخصصان بهداشت و درمان کشور اصرار دارد.

📌کانون صنفی معلمان ایران( تهران ) ضمن نقد این عملکردهای غیر کارشناسانه موارد زیر را به سمع و نظر همکاران و هموطنان عزیز می رساند:

۱. در بخشنامه بازگشایی مدارس، در حالی بر عدم الزام به رعایت فاصله گذاری های فیزیکی تاکید شده است، که در مدارس شهر های بزرگ به ویژه مدارس استان تهران‌ با تمرکز جمعیتی بالای دانش آموزان مواجه هستیم.
در بسیاری از این مدارس حضور بیش از ۴۰ دانش آموز در یک کلاس ضمن ایجاد مشکلات آموزشی، در شرایط کرونایی کنونی می تواند عواقب جبران ناپذیری بدنبال داشته باشد.
این در حالی است که بسیاری از این مدارس فاقد امکانات اولیه تهویه و فاقد فضای آموزشی کافی و مناسب برای رعایت پروتکل های بهداشتی است.

۲. در حالی در بخشنامه صادره بر مراقبت دانش آموزان توسط مراقبین سلامت تاکید شده است که عملا بسیاری از مدارس کشور فاقد چنین نیروهایی است.
در واقع تاکید بر چنین مواردی در بخشنامه وزارتی، بیشتر جنبه تبلیغاتی و رسانه ای داشته و خود مسئولان وزارتخانه هم می دانند، مدارس کشور سال‌هاست که با کمبود نیروی آموزشی و مشاور مواجه است، و مقوله ای همچون مراقب سلامت، بیش از هرچیز تخیل فرادستان آموزشی است.

۳. در این بخشنامه بر الزام مدیران مدارس در راه اندازی سرویس مدارس تاکید شده است.
این در حالی است که در همین مدت آموزش ترکیبی که معلمان الزام بر حضور در مدارس داشتند، بسیاری از همکاران از عدم دسترسی به سرویس مدارس در مناطق دور افتاده گله مند بوده اند.
در نتیجه قابل پیش بینی است که درنتیجه اقدام عجولانه کنونی، بدون در نظر گرفتن زیر ساخت های لازم، شاهد هرج ومرج گسترده در وضعیت عبور و مرور شهرهای بزرگ خواهیم بود.

۴. در بیش از دو سال گذشته وزارت آموزش و پرورش عملا هیچ گونه مسئولیتی در قبال تامین وسایل آموزشی برای معلمان در شرایط آموزش مجازی بر عهده نگرفته ومعلمان با استفاده از وسایل شخصی هزینه آموزش مجازی را از جیب خود پرداخت کرده اند.
علاوه برآن نزدیک به سه میلیون دانش آموز بدلیل عدم برخورداری از امکانات اولیه آموزشی و عدم دسترسی به اینترنت، از چرخه آموزش کشور خارج شده اند.

📌#کانون_صنفی_معلمان_ایران ( #تهران ) لازم می داند بار دیگر به فرادستان آموزشی در کشور هشدار دهد که تصمیمات غیر کارشناسی در بازگشایی مدارس در گذشته پیامدهای هولناکی برای دانش آموزان و معلمان بدنبال داشت.
این بار نیز با توجه به شرایط مدارس ایران و کمبود امکانات بهداشتی، به نظر می آید، تکرار چنین پیامدهایی دور از ذهن نیست.
لذا لازم است که هر گونه تصمیم گیری در مورد بازگشایی کامل مدارس کاملا کارشناسانه و بر مبنای نظرات متخصصان، پزشکان و صاحب نظران مستقل انجام شود.
بی شک هرگونه مسئولیت عواقب چنین تصمیم گیری هایی با شخص وزیر آموزش و پرورش کشور می باشد.

کانون صنفی معلمان ایران ( تهران )
۱۲ فرودین ۱۴۰۱


🔻🔻🔻

به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید و از اخبار صنفی مطلع شوید
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah

https://tttttt.me/edalatxah
🔴 برای #کمال_خسروی

🔹 نظر مخاطبان سایت #نقد

بیماری نویسنده، نظریه‌دان مارکسیست و انقلابی برجسته ایرانی بسیاری را در بهت فرو برد، ولی قابل پیش‌بینی بود.

او که از شیفتگان و تدوین‌کنندگان پراتیک خودزاینده کارگران ایران است در هر مرحله‌ی معین از جنبش، راهبردها و سمت و سوی نقد پراتیک را در کتاب‌ها و مقالاتش به آنها نشان می‌داد. این تلاشی سترگ بود که از همان دهه‌ی شصت در قالب نشریه‌ای به نام نقد www.naghd .info شروع کرد و هرگز نیاسود.
همان دهه ۶۰ سال‌های که ما با همان نگاه سنتی مارکسیسم را ایدئولوژی‌وار می‌شناختیم و سر در برف فرو کرده‌بودیم ، او جزوه نقد منفی، نقد مثبت را منتشر کرد. نسل ما اهمیت این کتاب تکرار نشدنی را درک نکرد. نسل ما متوجه نبود که مارکسیسم آن نبود که ما می‌شناختیم ، مارکسیسم به‌مثابه نقد پیام مدام و مدام خسروی بود.
دو دهه بعد از شاهکارش - مارکسیسم، نقد منفی، نقد مثبت - وقتی مردم فوج فوج دنبال اصلاح‌طلبی بودند ، ما که درک صحیحی از مارکسیسم نداشتم فقط شعار دادیم که مرغ فقط یک پا دارد مرگ بر ….. و از نقد اصلاحات یا ایدئولوژی طبقه متوسط غافل شدیم.

نتوانستیم با نقدکردن، حداقل حضوری نقادانه کنار مردم داشته باشیم. راستش ما حتی پراتیک و نقش بالنده آن را نمی شناختیم. ما ایدئولوژی را همانطور که ایدئولوگ‌های سرمایه‌گذاری گفته بودند فقط ایده می‌دانستیم ، ایدئولوژی به مشابه چیزی عینی را با کتاب خسروی «نقد ایدئولوژی» شناختیم.
خستگی مفرط امروز او ناشی از ۴۰ سال نوشتن و تحقیق بود که محصولاتش از کتاب تا مقاله در دسترس همه ماست. نقد قدیم را که بخوانیم، ترجمه‌ها و کتاب‌ها را که دنبال کنیم ، اثر سایت نقد را در همین چندسال صادقانه بسنجیم. خواهیم دید انجام چنین امور مهمی ساده نبود، کار بسیار می‌طلبید. بار مسئولیتی که وی برای ادامه راه انقلابیون واقعی و پاسخ به شکست دهه‌ی ۶۰ شبانه روز با خود حمل می‌کرد ، پایانش همین بود.

در سنی که ما داریم کم‌خوابی سم مهلک است. او این سم را ذره ذره خورد در عوض به جنبش کمونیستتی ایران اعتباری در خور بخشید. این اعتباریست که توانست خلا تاریخی پس از احمدزاده، جزنی و حمید اشرف را پر کند.

بهایی که خسروی برای پاسداری از کار انقلابیون گذشته و فراهم‌کردن یک مجموعه ارزشمند برای نسل بعد پرداخت، مانند گرامشی، سلامتی‌اش بود. او فقط یک نظریه‌دان برجسته نیست یک انقلابی واقعی است. ساکت، بدون هیاهو ،بدون من من کردن و بدون شعاردادن، نوشت و نوشت و گنجی برای چپ ایران باقی گذارد که توشه راهمان خواهد شد، گنجی که در قرن گذشته هرگز کسی به ما نداده بود.
قدردان تلاش‌هایش هستیم، می‌دانیم که با اراده قوی بر این بیماری فایق و بازخواهد آمد.
مطلبی که به تولد دوباره‌ی من منجر شد مقاله‌ای از خسروی به نام نقد و مارکسیسم‌ها بود که در سال ۱۳۷۷ در نشریه قدیمی نقد منتشر شد. بخش‌ پایانی این مقاله همچنان راهنمای نگرشم به پدیده‌هاست. تکرار هزارباره آن ارزش دارد:

«ماركسيسم چيزی جز ماترياليسم تاريخی و به تعبير روشن‌تر سراسر چيزی جز نقد نظراً و عملاً توأمانِ اشكال زندگی اجتماعی و تاريخی انسان و از آن‌جا بيان پراتيک انتقادی و انقلابی ‌‌نيست. در مرحله‌ی كنونی زندگی اجتماعی و تاريخی انسان، ماركسيسم چيزی جز پراتيک نقد سرمایه‌داری نيست…………بنا به ‌اين الگو ماركسيسم نه علم است نه فلسفه. چيز تازه‌ای است كه می‌توان بر آن نامی ‌ديگر نهاد: نقد. نامی ‌كه چون خود نيز تازه نيست، بايد نخست از معنای سنتی‌اش برهنه شود.

يک تمثيل برای ماركسيسم ــ و تأكيد می‌كنم: نه‌ یک تعريف يا يک الگوی استدلالی، بلكه فقط يک تمثيل برای نشان دادن اين امر كه چه‌گونه می‌توان از مرزهای تعريف علم، فلسفه و ايدئولوژ‌ی فراتر رفت ــ می‌تواند زبان باشد.

اگر فرض كنيم كه علم، فلسفه، اخلاق و هنر هر يک نوعی «زبان» هستند، ماركسيسم زبان ديگری است. زبان‌ها اگرچه مرزی دارند كه آن‌ها را از يكديگر جدا می‌كند، اما يكتايی‌شان از آن‌ها دستگاه ‌یا كليت نمی‌سازد. زبان‌ها برخی به‌ یكديگر نزدیک‌تر و برخی از ديگری دورترند. ماركسيسم چه به‌لحاظ «قواعد» و چه به‌لحاظ واژ‌ه‌ها و تعابير، مثل همه‌ی زبان‌های ديگر است: تغيير می‌كند، گسترش می‌يابد، كلماتش معانی جديد پيدا می‌كنند، كهنه و متروک می‌شوند. ماركسيسم زبانی است كه ماركسيست‌ها بدان سخن می‌گويند و زنده و پويا بودنش همانند هر زبانی ديگر، منوط است به پراتيکِ آن‌هايی كه‌ از آن استفاده می‌كنند. همان‌طور كه مثلا گسترش برخی از زبان‌های گفتاری، در جهان به تناسب ظرفيت و قدرت روابط سرمایه‌داری، گسترش و اعتبار يافته‌اند، گسترش «زبان» ماركسيسم تابعی است از ظرفيت و قدرت جنبش انقلابی ‌‌ضد سرمايه‌داری.»

📌 کانال معلمان عدالت‌خواه برای این معلم و نقاد رادیکال آرزوی سلامتی و تندرستی می‌کند.


🔻🔻🔻
Forwarded from نقد
▫️ کارل مارکس و نقد
▫️در سالگرد خاموشی «پیرمرد»

13 مارس 2022

نوشته‌ی: کمال خسروی

🔸 کارل مارکس زنده است؛ در حضور بی‌میانجی اندیشه‌ی انقلابی و مبارز. کارل مارکس معاصرِ ماست، معاصر نسل ما، نسل‌های پیش از ما و نسل‌هایی که از پسِ ما، تا برچیده‌شدنِ بساط سلطه و ستم و استثمار، زاده خواهند شد و با سلاح اندیشه‌ی مبارز و انقلابیِ او پا در راه نبرد برای رهایی خواهند نهاد. کارل مارکس زنده است، حتی آن‌گاه که ستم‌دیدگانی که قلب او برای زندگی و سرنوشتشان می‌تپید، از خستگی کار روزانه، از دل‌مردگیِ زمان کش‌دار و ملال‌آور بی‌کاری، از غرقه‌شدن در روزمرگی و در لابلای چرخ‌دنده‌های رنج و جنگ و گرسنگی و آوارگی او را فراموش می‌کنند. دشمنان خیره‌سر کارل مارکس گواه همیشهْ زنده‌ی سرزندگی و شادابیِ اندیشه‌ی مبارز و انقلابی او هستند. کارل مارکس، انقلابیِ اندیشمند و اندیشمندِ انقلابی، انسانِ معاصرِ ماست؛ امروزین و به‌روز.

🔸 امروز در صد و چهلمین سالگرد روز خاموشیِ «پیرمرد»، از خود می‌پرسیم: اندیشه‌ی انقلابی و زندگی سیاسی کارل مارکس را در کدام آینه و چگونه باید بنگریم تا ناگزیر نباشیم برای دفاعی تصنعی از «وحدت اندیشه»ی او، از نقد نارسایی‌های مفهومی و تأویل‌های ایدئولوژیک و «فلسفی» در آثار نخستین‌اش چشم‌پوشی کنیم یا ناگزیر نباشیم برای برپا نگه‌داشتنِ ادعای «گسست»ی تصنعی در اندیشه‌ی او، جایگاه دیالکتیک و به‌ویژه بتوارگی را در آثار دوران بالندگی‌اش تحقیر کنیم و دست‌کم بگیریم؟ کم نیستند ره‌آوردهای شگفت‌انگیز، ارج‌مند و بی‌همتای اندیشه‌ی او برای تاریخ تاکنونی ما و کم نیستند کلیدْ واژه‌هایی که پیوندشان با نام کارل مارکس ناگسستنی بوده یا شده است: شیوه‌ی تولید، دیالکتیک، ماتریالیسم تاریخی، مبارزه‌ی طبقاتی، انقلاب، پرولتاریا، کار مجرد، ارزش و سوسیالیسم. همه‌ی این مفاهیمْ زادراه و هم‌پای کاروند اندیشه‌ی مارکس‌اند و نگاه از منظر هر یک از آن‌ها، با هر انگیزه و منطق و روند و استدلالیْ برحق و بجاست و می‌تواند دریچه‌های روشنگری به اندیشه‌ی او و در برابر اندیشه و مبارزه‌ی امروز ما بگشاید. بی‌گمان.

🔸 اما، آیا آینه‌ای روشن‌تر، گسترده‌تر، آشکارتر، تمام‌نماتر، بی‌دغدغه‌تر، بی‌خدشه‌تر و بی‌مناقشه‌تر وجود ندارد که بتوان در آنْ جانِ ناآرامی را دید که نه «شوریدگیِ سر»، بلکه همانا «سرِ شوریدگی» می‌خواهد؛ هم بی‌پرواییِ ژاکوبینیِ بسا گستاخانه می‌خواهد برای واژگونی واقعی و عملی وضع موجود، هم اندیشه‌ورزیِ انتقادی و متأملانه می‌خواهد و هم نگاه «علمی»؛ هم «سلاحِ نقد» می‌خواهد و هم «نقدِ سلاح»؟ در یک کلام: آیا نقد، در جلوه‌ها و تعابیر گوناگونش، رشته‌‌ای پیوسته و پیوندی انکارناپذیر در این کاروند اندیشه و مبارزه و سیاست نیست؟...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3qX

#مارکس #نقد
#نقد_اقتصاد_سیاسی
#نقد_بتوارگی
#نقد_ایدئولوژی

👇🏽

🖋@naghd_com
🔴 مختصری پیرامون “نامه سرگشاده کمپین یکصدهزار امضا به ریاست قوه قضائیه”


به نقل از «راهکار سوسیالیستی»

چندی پیش کانال شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، که همواره به عنوان تریبونی مستقل در ارتباط با مسائل فرهنگیان عمل کرده، نامه‌ای را خطاب به ریاست قوه قضائیه جمهوری اسلامی منتشر کرد که جمع‌آوری بیش از ۱۰۰۰ نفر از معلمان سراسر کشور آن را امضا کرده بودند و در آن خواستار پایان پرونده‌سازی‌ها علیه معلمان و فرهنگیان شده بودند.

بدون شک اصل یک کنش صنفی قابل رد کردن نیست و همواره جریان صنفی فرهنگیان با اقدامات متنوع خود، در جهت احقاق حقوق صنفی، معیشتی، رفع منع تدریس برخی از معلمان بازداشتی و معترض و… حرکت کرده. شاید در یک شرایط عادی، و نه در شرایط ویژه‌ای مانند وضعیت کنونی که پس از قیام ژینا در آن قرار گرفته‌ایم، باتوجه به محتوای یک نامه می‌توان در مواقعی این قبیل اقدامات را قابل توجیه و حتی مثبت دانست.

اما نامه‌ی فعلی در دو سطح از این ویژگی‌ها فاصله‌ی بسیاری دارد؛ سطح نخست مربوط به محتوای نامه‌هایی است که با چنین دغدغه‌ای منتشر می‌شوند و سطح دوم به اصل کنش مطالبه‌گری در قالب یک نامه از نهادی مانند قوه قضائیه است که ضرورت و فایده‌ی آن در وضعیت کنونی باید مورد پرسش قرار بگیرد.

ادامه‌ی متن در: https://www.s-rahkar.org/2023/08/16/10344/

#راهکار_سوسیالیستی
#کمپین
#قوه_قضاییه
#نقد
#قیام_ژینا
#جنبش_صنفی
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
Forwarded from نقد
▫️ در نقد مارکسیسم فرهادپور
▫️ نگاهی انتقادی به جوابیه‌ی مراد فرهادپور به پرویز صداقت


9 سپتامبر 2024

نوشته‌ی: یاشار دارالشفاء

🔸 آن‌چه اخیرا مراد فرهادپور در پاسخ به پرویز صداقت مطرح کرده، نه خارج از سنت فکری «مارکسیسم» است و نه «گردش‌گریِ نظری»، بلکه نمونه‌ای‌ست از «مارکسیسم طبقه‌ی متوسطی» در ایران امروز. این‌که فرهادپور و هم‌فکرانش در جریان «رخداد» اساسا اعتقادی به استراتژی «مبارزه‌ی طبقاتی» به‌مثابه‌ی سیاست‌ورزی بنیادین چپ علیه سرمایه‌داری نداشتند و ندارند، نکته‌ی تازه‌ای نیست. او در بحث اخیرش دشمن را در ایران امروز «استبداد دینی» نام‌گذاری می‌کند و این گواهی است بر آن‌که صورت‌بندی‌ او از اوضاع و احوال ایران و جستجویش حول پرسش «چه باید کرد؟» کم و بیش در پارادایم «سنت و مدرنیته»ی دهه‌ی ۱۳۷۰ باقی مانده و درجا زده است.

🔸 تعدد موارد مفهومی‌ای که فرهادپور در جواب به صداقت بیان کرده کارِ پاسخ مبسوط، مستند و مستدل به هر یک از آن‌ها را دشوار می‌کند. او در حوزه‌ی اندیشه خود را در مقام کسی می‌بیند که نیازی ندارد برای ادعاهایش، شواهدی ارائه دهد. تکیه‌ی مکرر او بر سابقه‌ی چهل ساله‌اش در فعالیت نظری گواه این مدعاست. اما ادعاهای بحث‌ برانگیز او را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1️⃣ بررسی این‌که ایران سرمایه‌داری اسلامی است یا نه یا چه حد هست، بحث فقه و مسائل شبیه آن، یا حتی مقوله انباشت اولیه‌ی سرمایه، به هر زبان و با هر نظریه‌ی اقتصادی، مسئله‌ی اصلی ما نیست. مسئله‌ی اصلی ما نشان دادن ارتباط بین استبداد دینی با هارترین شکل حاکمیت سرمایه است.

2️⃣ دولت‌های استعماری شکل عجیب و غریبی از سازماندهی خشونت و غارت هستند که ربطی به دولت بورژوایی و سرمایه‌داری ندارند، اگر می‌‌دانستیم، می‌فهمیدیم که نباید تمام مبارزات ضداستعماری را بی‌خود و بی‌جهت به سوسیالیسم وصل کنیم.

3️⃣ وجود سرمایه‌داری را نمی‌توان حتی با وجود بالقوه‌ی طبقات، چه رسد به وجود بالفعل طبقات اجتماعی در مقام سوژه‌ی کنش سیاسی مساوی گرفت. اتفاقاً طبقه مقوله‌ای است که از یک طرف به شکل ساختاری و منطقی در دل روابط سرمایه‌داری تنیده شده، ولی از طرف دیگر باید از درون دنیای اقتصاد به فضای تاریخ، دین، روابط حقوقی، قوانین و مناسک وارد شود تا بتواند تحققی انضمامی پیدا کند و بتوان گفت این طبقه‌ به خودآگاهی رسیده و به سوژه‌ی سیاسی و نیروی تاریخی تعیین‌کننده تبدیل شده است. مفهوم طبقه از دل جامعه‌ی جدید سرمایه‌داری بیرون می‌آید و نمی‌شود آن را به تمام تاریخ تعمیم داد. در سیاست به صورت عادی و بی‌میانجی با مردم طرف هستید، با جوانان، زنان، دانشجویان. این توده‌ی مردم را نمی‌شود مستقیماً به چیزی به نام طبقات وصل کرد و دینامیسم حرکت‌شان را براساس چیزی به نام پیکار طبقاتی توضیح داد. در این‌جا با آمیزه‌ای از ستم‌ها و دعواهای مختلف طرف هستید که خیلی‌های‌شان ربطی به مسئله‌ی بهره‌کشی یا حتی سودآوری سرمایه ندارد.

4️⃣ بین دو پروژه‌ی اصلی مارکس یعنی نقد اقتصاد سیاسی که بیست سال در موردش کار کرد تا به نگارش جلد اول و جلدهای بعدی سرمایه منجر شد، و پروژه‌ی دیگرش، یعنی سوسیالیسم انقلابی و سیاست رادیکال رهایی‌بخش، شکافی هست. شکاف بین دو پروژه‌ی مارکس را مفهوم طبقه می‌تواند پر کند، ولی نه از درون اندیشه و نه به این خاطر که چون سرمایه‌داری هست، پس حتماً طبقه‌ای هم هست.

در ادامه می‌کوشم به نقد و بررسی این نکات چهارگانه ــ نکاتی بعضا با استناد به برخی پژوهش‌های انجام شده و نیز در عطف به منطق درونی آن‌ها ــ بپردازم...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4hm

#یاشار_دارالشفا #نقد_چپ #مارکسیسم
#مراد_فرهادپور #مبارزه_طبقاتی #نظام_اسلامی

👇🏽

🖋@naghd_com