مدرسه‌ رهایی
2.37K subscribers
7.13K photos
2.19K videos
202 files
5.15K links
«مدرسه‌ رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالت‌خواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی‌ و عدالت‌ خواهی دانش‌آموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهایی‌بخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبش‌های اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
Download Telegram
Forwarded from معلمان تهران
به نام خداوند جان و خرد

🔸کانون صنفی معلمان ایران -تهران- به مناسبت فرا رسیدن روز جهانی معلم مصادف با۵ اکتبر، ۱۳مهر؛ شب "#شعر_معلم" برگزار می کند.

🔸از کلیه معلمان و علاقه مندان نظام تعلیم و تربیت دعوت می کنیم تا همنوا با همه معلمان جهان این روز را گرامی بداریم.

🔹تاریخ: چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۸

🔷️ساعت: ۴تا ۶/۵ بعداز ظهر

🔹مکان: سرای محله کاظم آباد تلفن ۲۶۳۱۰۰۰۱

آدرس:
📌مسیر اول: خ شریعتی خ خواجه عبدالله انصاری بعداز چهار راه شهید عراقی خ بنی هاشم کوچه تبری

📌مسیر دوم: بزرگراه رسالت خ بنی هاشم کوچه تبری.

📌مسیر مترو: خط ۳ به سمت قائم ایستگاه خواجه عبدالله، با طی مسیر ۸۰۰ متری در خیابان بنی هاشم به کوچه تبری می رسید.


🆔 @kanoonetehran
#من_زنی_را_نگاه_خواهم_شد

من، زنی را نگاه خواهم شد
محوِ یک رویِ ماه خواهم شد

تا به ماهِ بلند خود برسم
به بلندای آه خواهم شد
🔹
پیش از این اشتباه می کردم
بعد از این اشتباه خواهم شد

ننگِ هرچه ثواب، من بودم
عصمتِ یک گناه خواهم شد

خواهم آمد به خواب و خانه ی تو
هرچه خواهی، بخواه!، خواهم شد

اوّل از خواب خویش خواهم رفت
سپس از راه...، راه خواهم شد

فتح تو، تا نصیبِ کس نشود
یک تنه، یک سپاه خواهم شد

تُرکم؛ اما به پیشمرگیِ تو
کُردِ هر کوره راه خواهم شد
🔹
تا بخواهد دلت، مرا، هر روز
مثل شب، دلبخواه خواهم شد

به دو هفته رسید، عاشقی ام
پس، تمام است؛ ماه خواهم شد!

من، زنی را نگاه می کردم
من، زنی را نگاه خواهم شد.

#عاصم_اسدی

#غزل_امروز

#شعر_عاشقانه
منبع : کانال عاصم اسدی، معلم و شاعر زنجانی

https://tttttt.me/asemasadi

🔻🔻🔻

با ما همراه شوید و با معلمان هنرمند و نویسنده آشنا شوید

🔻🔻🔻
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان

🆔 @kasenfi
👇👇👇
https://tttttt.me/kasenfi
مدرسه‌ رهایی
🔴 شاعر در تبعید در گذشت اسماعیل خویی، شاعر معاصر و عضو کانون نویسندگان ایران، در تبعید درکذشت اسماعیل خوبی از سرآمدان ِ شعر معاصر فارسی است. اشعار او تا کنون به زبان‌های انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی و اوکرائینی ترجمه شده است. اسماعیل خویی، نهم تیرماه ۱۳۱۷…
#شعر

◼️ کام همگان باد روا، کام شما نه!
ايام همه خرم و ايام شما نه!

زان گونه عبوسيد که گويی میِ نوروز
در جام همه ريزد و در جام شما نه!

وآنگونه شب‌اندوده، که با صبح بهاری
شام همگان می‌گذرد، شام شما نه!

وانگار که خورشيد بهارانۀ ايران
بر بام همه تابد و بر بام شما نه!

ای مرگ پرستان! بِپَژوهيدم و ديدم
هر دين به خدا ره بَرَد، اسلام شما نه!

قهقاهِ بهاران به سوی خلق، به شاباش
پيغام خدا آرد و پيغام شما نه!

از عشق و جمالید چنان دور که گويی
مام همگان زن بود و مام شما نه!

و آن سان چِغِر آمد دلتان کز تَفِ دانش
خام همگان پخته شود، خام شما نه!

وين زلزله کز علم در ارکان خرافه‌ست
خواب همه آشوبد و آرام شما نه!

وين صاعقه در پردۀ اوهام جهاني
زد آتش و در پردۀ اوهام شما نه!

و آنگه ز دوای خرد و عاطفه، درمان
سرسام جهان دارد و سرسام شما نه!

سنجيدم و ديدم که نشانی ز تکامل
احکام نِرون دارد و احکام شما نه!

واندر حق فرهنگ هنرپرور ايران
اکرام عُمَر ديدم و اکرام شما نه!

وين قافلۀ پيشرو دانش و فرهنگ
از گام همه برخورد، از گام شما نه!

وي جز اَلَم -البته الم تا دگران راست-
سر چشمۀ انگيزش و الهام شما نه!

شادي گهر ماست، که ما جان بهاريم
اي "ملت گريه" به جز انعام شما نه!

ما، همچو گُل، از خندۀ خود سر به در آريم
بر کام خدا، نز قبل کام شما، نه!

وين گونه، در اين عيد، رَمان آهوی اميد
رام همۀ ماست، ولي رام شما نه!

ای عام شما در بدي و دد صفتي خاص
وی خاص شما نيک‌تر از عام شما نه!

ای مردم ما را به جز انديشه و دانش
بيرون شدي از مهلکۀ دام شما نه!

بادا که به بازار جهان دکۀ هر دين
وامانَد و دکانَکِ اصنام شما نه!

بادا که -به ناميزد- فردای رهايی
فرجام همه باشد و فرجام شما نه !

#اسماعیل_خویى

#فرهنگ
#ادبیات
#شعر

🆔 @kasenfi

🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
Iraj Rahmanpor
کانال گروه استودیوآتش
🎵 موزیک

▪️قطعه محزون #رارا از آلبوم #زا را بشنویم، با صدای #حنجره_زخمی_زاگرس #ایرج_رحمانپور، به یاد و خاطره معلم #مهدی_بهلولی، عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان تهران که جامعه معلمان ایران امروز در سوگ او به عزا نشست.
▪️"رارا" نوعی سوگسرود ویژه زاگرس نشینان است .

#موسیقی
#ادبیات
#شعر

🆔 @Kasenfi
🌀یک پیاله شعر
🔹️سروده:غاده السمان

من نافرمانم...
در برابر میله های قفس،
طلایی باشد یا پلاستیکی،
با شکوفه ها تزیین شده باشد
یا با دندانه های اره،
یا پوشیده با یخ

من نافرمانم...
بر دیکتاتوری که دستار اعتراض بر سر دارد
و جلادی که برای آزادی سخنرانی می کند،
در حالیکه در پی فرصتی است تا آزادی را برباید و ترور کند.

من نافرمانم...
در برابر آنان که مژده عشق و عدالت می دهند،
در حالی که خون از چکمه هاشان جاری است...
#شعر
#ادبیات
#هنر
#فرهنگ
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران

🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
💠 #یاد

🔹 #نیما_یوشیج؛ شاعرو نویسنده
(۱۳ دی ۱۳۳۸ - ۲۱ آبان ۱۲۷۶)


🔹 #علی_اسفندیاری بیست‌ویکم آبان‌ماه سال ۱۲۷۶ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقه‌ای به‌نام یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران به‌دنیا آمد. پدر او ابراهیم خان اعظام السلطنه نام داشت که شغل او گله داری و کشاورزی بود. اولین معلم نیما پدرش بود که از او اسب سواری، تیراندازی و روش زندگی روستایی را آموخت.

نیما خواندن و نوشتن را در روستای خود در نزد آخوند روستا یاد گرفت. او در دوازده سالگی همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد و در دبستان حیات جاوید به تحصیل پرداخت. وی بعد از مدتی به یک مدرسه کاتولیک به نام «سن لویی» رفت و در آنجا مورد پرورش و تشویق معلم خود نظام وفا شاعر بنام قرار گرفت. نظام وفا نیما را به سرودن شعر ترغیب کرد؛ نیما، شعر بلند «افسانه» که سنگ بنای شعر نو در زبان فارسی است را به معلم خود نظام وفا تقدیم کرده است.

علی اسفندیاری نخستین شعرش «قصه رنگ پریده» را در ۲۳ سالگی می‌نویسد. وی در سال ۱۲۹۸ به استخدام وزارت مالیه درمی‌آید و دو سال بعد، با گرایش به مبارزه مسلحانه علیه حکومت قاجار، اقدام به تهیه اسلحه می‌کند. او در سال ۱۳۰۰ اسم خود را عوض کرد و نام نیما را که به معنی کمان بزرگ است، انتخاب کرد. نیما در دی ماه ۱۳۰۱ «افسانه» را می‌سراید و بخش‌هایی از آن را در مجله قرن بیستم به سردبیری میرزاده عشقی به چاپ می‌رساند.

🔺 نیما یوشیج با سرودن مجموعه شعر افسانه-که برخی آن را مانیفست شعر نو فارسی می‌نامند- انقلاب بزرگی در فضای راکد شعر و شاعری ایران ایجاد کرد؛ او پایه و اساس شعر کهن فارسی را به چالش کشید و برای این هنر خود نام «#شعر_نو» را انتخاب کرد، این شیوه شعر سرودن بعدتر به شیوه‌های نیمایی، سپید، حجم و… دسته‌بندی شد و این آزادی که نیما در فرم و محتوای شعر ایجاد کرد بعدها در کار شاعرانی مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به اوج رسید.

نیما علاوه بر شکستن برخی قواعد، در زبان قالب‌های شعری تأثیر فراوانی داشت؛ او در قالب غزل به‌عنوان یکی از قالب‌های سنتی نیز تأثیرگذار بوده؛ به‌طوری‌که عده‌ای معتقدند غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و به‌گونه‌ای کامل‌تر راه خویش را پیمود.

🔹 این شاعر بزرگ، درحالی‌که به علت سرمای شدید یوش، به ذات‌الریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تأثیری نداشت و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانه‌اش در یوش منتقل کردند. آرامگاه او در کنار آرامگاه خواهرش، بهجت‌الزمان اسفندیاری و آرامگاه سیروس طاهباز کسی که در طول ۳۵ سال با انتشار بیست و سه دفتر، توانست مجموعه کامل شعرهای نیما و آثاری درباره او را منتشر سازد، دفن شده اند.

🔹 خانه نیما اسفندیاری (نیما یوشیج) پدر شعر نو فارسی در روستای زیبای یوش از توابع بخش بلده شهرستان نور است. این خانه محل زندگی پدر و نیاکان نیما یوشیج بوده که در سال ۱۲۰۷ ه.ق ساخته شده است.
خانه نیما هم اکنون تبدیل به موزه شخصی نیما شده و تمام وسایل موجود در موزه متعلق به نیما یا مربوط به اوست. از جمله وسایل موجود در موزه نیما میتوان به عکس ها و تصاویر از لحظات زندگی او، ابزار و وسایل شخصی نیما مانند: عینک، قلم، لباس ها، کفش ها، چپق، تفنگ های شکاری و کتاب ها، مجله ها و یادداشت های او اشاره کرد.

🔹 آثار نیما یوشیج

نوشته‌های نیما یوشیج را می‌توان به چند بخش تقسیم کرد:
#مقاله‌های نیما یوشیج که در زمان همکاری با نشریه‌های آن دوران نوشته است.

#نامه‌های نیما یوشیج، این نامه‌ها اغلب، برای دوستان و همفکران نوشته شده است و در برخی از آن‌ها به‌نقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود پرداخته است؛ ازجمله در نامه‌هایی که به استادش نظام وفا می‌نوشته است.

#شعرهای نیما یوشیج: نیما اشعاری به زبان مازندرانی دارد که بانام روجا چاپ‌شده است.

#اشعار_فارسی نیما یوشیج

قصه رنگ پریده
منظومه نیما
خانواده سرباز
ای شب
افسانه
مانلی
افسانه و رباعیات
ماخ اولاً
شعر من
شهر شب و شهر صبح
ناقوس قلم انداز
فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ
آب در خوابگه مورچگان
مانلی و خانه سریویلی
مرقد آقا (داستان)
کندوهای شکسته (داستان)
آهو و پرنده‌ها (شعر و قصه برای کودکان)
توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان)


🆔 @KSMtehran
#یاد
#زادروز
#نیما_یوشیج

🔻🔻🔻

به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید و از اخبار صنفی مطلع شوید
لینک عضویت #کانال_معلمان_عدالت‌خواه

https://tttttt.me/joinchat/QQ_Z8ocDVbBvpIRz

🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
در راه‌های روشنایی
تنها يک دين
يک قانون
يک باور
و يک حق وجود دارد
که در اينجا
و در همه جا يكی است:
کارِ کارگر!

«ناظم حکمت»

#شعر_متعهد
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی

🔻🔻🔻

به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید و از اخبار صنفی مطلع شوید
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah

https://tttttt.me/edalatxah
#شعر_روز

مگر این مردمِ ساده چه کرده اند
که می ترسند ترانه های مرا
به یاد آورند
به کوچه بیایند
بگویند
بخندند
شادمانی کنند؟

هی شما یک عده از همه چیز بی خبر!
برای زندگی کردن
نیازی به ترساندنِ دیگران نیست.

کمی رو به آسمان
به ابر نگاه کنید
به درخت،پرنده،هوا.
گاهی بد نیست
کمی احساساتی باشیم
یا حتی خوشِ خوش
خواب زده،بی خیال.

گورِ پدرِ هر دیکتاتوری
که آشغال هایش را
اینجا بریزد.

بگذارید مردم
حرف اشان را بزنند
سقوطِ باران در سایه های کوچه
کمالِ عیشِ رفتگرانِ نارنجی پوش است.
و خوب است، نترسید!
کارِ باد
زیارتِ دنیاست،
کارِ ابر
باران است گاهی.
وکارِ سایه؟
به تو چه ربطی دارد!

عجیب است
گاهی مردم از شما می ترسند
گاهی شما از مردم.
خُب...شب شاید
بعضی جاها تاریک باشد
مردم حق دارند با چراغ
به کوچه بیایند.

جداً...ممکن است؟
یعنی سرانجام شاید متوجه شوید
برای زندگی کردن
نیازی به ترساندنِ دیگران نیست.

سیدعلی صالحی


#مدرسه_رهایی

🔻🔺🔻
@edalatxah
#شعر_روز

چقدر شک نداری
که این پیراهن سیاه
که پابرهنه و سراسیمه پیشاپیش قافله ی تابوت
روی هوا راه میرود
راه قبرستان را پیدا خواهد کرد

هی مادر
به تو میگویم اینقدر ضجه نزن
نه فکر کنی که از پایین آمدن آسمان میترسم
نه
این آواز
هزار سال است که روی گردنهای بی سر
و صلیبهای سنگین
آن بالا مانده است
صلیبهایی که هی قد کشیده اند و هی میوه داده اند
تا کی کجا کدام قصه گو
دنباله ی داستان را برای کودکی روایت کند
که از پیوند بردگی و اسارت به دنیا خواهد آمد
برده ی بازرگانی در ونیز
کنیز پیله وری در چین
کودکی پسر بردگی و پدر آزادی
دختر بردگی و مادر آزادی

با غزلی در یک دست و سازی در دست دیگر
و زمزمه گر ترانه ای که چون فواره ای بلند خواهد شد
چون ابری بر سر جهان خواهم ایستاد
و چون بارانی بر سراسر جهان
تو را سر میدهم ای ترانه آزادی
به بهای تیری که بر گلویم مینشیند
و تبری که بر انگشتانم
تو را سر میدهم ای آزادی
ای ترانه ی خونین

#حسین_منزوی
#شعر_روز

جوانان ساک ها و تابوت هاشان را حمل می‌کنند
و از بامداد در برابر کنسولگری ها صف می‌کشند،
تا برای سفر به قاره ای دیگر ویزا بگیرند،
آنان برای عروسی به نام ویزا، رقابت می‌کنند،
در رویاهاشان با او سفر می‌کنند

در جست و جوی زمانی دیگر
نانی دیگر...
مرگی دیگر...
و جلادی دیگر ! ...

غاده السمان
ترجمه: عبدالحسین فرزاد

#مدرسه_رهایی
🆔 @edalatxah
#شعر_روز

.
کارگران برای نان و
بازرگانان برای بازار فریاد می‌زنند.
بیکاران گرسنه بودند و حالا
کارگران گرسنه‌اند.
دستانی که بیکار نشسته‌اند دوباره دست به کار شده‌اند:
حالا صدف‌های سیمانی می‌تراشند.

شب است. و جفت‌های مزدوج
در رختخواب‌هایشان خوابیده‌اند. و همسرانِ جوان
کودکانی یتیم به دنیا خواهند آورد.

بالانشینان می‌گویند:
راهِ سعادت است.
پایین‌نشینان می‌گویند:
راهِ گور است.

رژه می‌روند به‌گاهِ رژه رفتن نمی‌دانند
که دشمن در کاسه‌های سرشان رژه می‌رود
صدایی که به آنها دستور می‌دهد
صدای دشمنشان است.
و آنکه از دشمن حرف می‌زند
خودْ دشمن است.

«برتولت برشت»
برگردان: نیما عیسی‌پور
🔴 «چه کسی از محکوم به اعدام می‌ترسد؟»
به سر به‌داران

چرا نمی‌رود از ما خونی آنچنان که بشاید؟
رگ‌های پیچنده‌ی مازی
پس‌کوچه‌های موازی
در منتها
کوچه-خیابان
از سگ و انسان خالی‌ست
بر شانه‌های میدان اصلی شهر
هر گرگ و میش
زیر همههِ مرغان در شاخسار
-ضجه‌وار-
حین آواز حمد خدا
بانگ اذان ِ دو تا
تکرار بازوی جرثقیل است
طناب خوب تابیده و مستدل
حاوی گردن
آنجا که هاویه است هر گرگ و میش
در میدان اصلی شهر
بلندگوی رسمی دولت
اَسجد و اَن لا
عق می‌زند از ته حلقوم
چهارگاه
تف می‌کند از لای دندان کرم خورده‌اش
به صورت محکوم
تنگ ِ چهارراه
میانه زنی در بین چربی ران‌هاش
-سرگردان و مذبذب-
در پی خون‌ست
در پی خط تازه سرخی
از عانه تا پاشنه
تا بچرخد به کوچه‌ی پشتی
آنجا که جوب‌هاش با موش‌های حامله‌ی معصوم
مرده‌شویان است
دنبال جنینش
که سقط شد اینسان سر به دار

اینجا تهران است به افق ِ دار
کرج
زاهدان
سنندج
تبریز
اصفهان
به افق یکسان

طناب‌های آویخته از چراغ ِ راه‌های بزرگ
مردان آویخته از طناب
معلق در سرب داغ
حلقه، گره، راه در راه
آونگ‌های رج زده در بزرگراه

زنی در آستان یائسگی
زنی در پی خون
لای مضاعفِ ران‌هاش
زنی مبهوت معراج فرزند
با حی علی خیرالعمل
زیر لگد جلاد
زنی شیون
مویه
ضجه
ندبه
نوحه
لابه
فریاد

آناهیتا رضایی
#شعر

📌📌📌

اینستاگرام #مدرسه_رهایی

https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ==

🆔 @edalatxah