@dusharge || همت شهبازی
270 subscribers
119 photos
2 videos
30 files
346 links
@dusharge
کانالدا کی یازی‌لاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراک‌گذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
Download Telegram
@dusharge || همت شهبازی
#بارت نوشته #جاناتان_کالر #کولیر @dushsrge
#همت_شهبازی

آثار #جاناتان_کالر در زمینه تحلیل نظریه های ادبی معاصر خواندنی است. علاقه‌مندان به نظریه حتما آثارش را بخوانند. #کتاب " #بارت" وی که #حسین_شیخ‌الاسلامی آن را #ترجمه کرده جلوی چشمم است. آثار دیگرش را هم نگاه می‌کنم می‌بینم همه‌ی مترجمان اسم وی را جاناتان کالر نوشته‌اند اما روی جلد کتاب مذکور نام وی بصورت " #کولیر" قید گردیده است. می‌خواستم بگویم بنظر می‌آید قید نام و شیوه‌ی نوشتار اشخاص که عموما در بین مخاطبین شهرت یافته اند میتواند سلیقه ی یکسانی را ایجاد بکند. وقتی اسم #کالر را در این کتاب به شیوه ی مذکور دیدم در ترجمه اثر هم شک کردم که نکند ترجمه اثر هم ضعیف باشد، در حالیکه مترجم روی ترجمه خیلی زحمت کشیده است.

جمله ای از #رولان_بارت #نظریه_پرداز معاصر فرانسه:

هر گفتمانی، جمله ای بلند است دقیقا همان طور که یک جمله علاوه بر مشخصات ویژه، یک #گفتمان کوتاه است.
https://telegram.me/dusharge
#گفتمان_شعر_زن_سالار_آذربایجان

#همت_شهبازی


...مهمترين عامل براي #گفتمان_زنانه كه مستلزم «انعطاف فكري» است، خروج از احساسات مردانه در #ادبيات_زنانه است. همين مسئله رسالت بزرگي است در ساختار ادبيات كه هنرمند زن را بسوي هويتي آشنا و به دور از «غيرخودي» فرا مي خواند. رسالتي كه او را به آگاهي و شعور رهنمون مي شود تا محركي باشد براي جلوه هاي احساس و عاطفه ي خود. ژرفاي اين شعور زماني قابليتهاي خود را بروز مي دهد كه با خلاقيتهاي خود به رقابت با احساس مردانه برخاسته، تشخّصي براي احساسات خود بيافريند. بنابراين منظورما از احساس زنانه، برملاكردن رازوارگي هاي پنهان #عواطف_زنانه (غريزي، معنوي، اجتماعي و…) است به نحوي كه صداقت اين احساس ما را وادار به تمايز بين دو احساس زنانه و مردانه نمايد؛ يعني ما در همان نگاه اول به ساختار زنانگي احساس در شعر پي ببريم. در غير اينصورت همانند بسياري از شعرهاي شاعران زنِ‌ كلاسيك هيچ فرقي مابين احساس او و احساس مردانه نخواهيم ديد چرا كه احساسي كه او در پي بيان آن است، احساسي برخلاف خصلتهاي زنانه است. حتي گاه كه احساسات ظريف زنانه و بيان آنها در قالب تعبيرها و تصورات زنانه، ادبيات را بسوي يك #ادبيات_مادر_سالار» كشانده است، در اينگونه موارد نيز، اين نوع ادبيات آفريدة ذهن يك هنرمند مرد بوده است، به همين خاطر دستاوردهاي آن نيز در جهت يك نوع رياكاري حتي در بيان هنرمندان زن نيز تبديل به شخصيتها و تصويرهايي شده است كه به رغم «خلاف آمد عادت» و به رغم تناسب تصويرها با كنش‌هاي زنانه، با تصورات آن نيز نامتناسب و بيگانه است. به شعر زير از #حيران_خانيم شاعر قرن دوازده توجه فرمائيد:

كؤنلوم قوشو اول زولــــف پريشان آراسيندا
بيچاره قاليب جنت و نيران آراسيندا

ديل زولف ايله، رخسارينه چون قيلدي تماشا
آواره قاليب كفرايله ايمان آراسيندا

در اينجا تمام تجربيات و خصلت هاي زنانه در اختيار شاعراست و شاعر كه هنرمندي زن است، آنها را با تصورات خود بيگانه مي نمايد «دل=كؤنول» كه براي زن و مرد بعنوان مظهر احساس مشتركي است در جايي گره خورده و گرفتار آمده كه مختص خود زن است (يعني زلف) پس دل شاعر كه بايد بسته به طرف مقابل و با احساسات او گره خورده باشد، برزلف پريشاني گره خورده كه از خصائص و ملزومات جنس خود است. به تعبيري معشوق شاعر با توجه به واژگان ظاهري و ظاهر واژگان «زن» است اما با توجه به تصويرپردازي هاي نهايي آن داراي خصلتي مردانه است.از اينرو احساس زنانه به يك بي هويتي محض وبه يك استحالة احساس دچار آمده است. تصويرها، تصورات، تجربيات وشخصيت ها و وسايل لازم براي بيان آنها همگي زنانه (زلف، عشوه، ناز، حسن، رخسار و…) هستند اما تمامي اينها براي ارائة يك احساس زنانه سردرگم‌اند و بي‌هويت. آيا اين مسئله نوعي بي اعتنايي به احساسات زنانه بوده است يا عوامل بازدارنده اي در كار بوده اند كه براي زن حريمي را مشخص مي كرده اند؟ حريم ها هميشه براي هر قشر وطبقه اي بوده است حتي براي مردان. اما در مورد زنان گاه به طرز بي رحمانه اي اعمال شده است....

در چنين جامعه اي پرداختن به انديشه ها و احساسات زنانه يك قيام اساسي را مي طلبد؛ قيامي كه هر آن بدعت گذار محق را بايك سوءظن وگناه نابخشودني مواجه مي نمايد طبيعي است كه درچنين محيط وفرهنگي نه تنها پرداختن به روحيات زنانه بلكه حتي تفكر دربارة آن موجوديت بدعت گذار را دچار خطر مي كند اما از طرف ديگر نيز اين مسئله هميشه زجرآور است كه تا كي «زن» درقالب روحيات «مرد» حضور خود را آشكار خواهد كرد؟ آيا داراي احساس وهيجاني مخصوص به خود نيست؟ درقالب روحيات ديگري درآمدن نوعي رياكاري است و به غير صادقانه بودن هنر ارائه شده نيز صحه مي گذارد. درچنين محيطي است كه لزوم «گفتمان زنانه» نمايان مي شود.

در ادبيات #كلاسيك_آذربايجان تنها در دو اثر «كتاب دده‌قورقود» و «رباعيات #مهستي_گنجوي» مي‌توان به صحنه‌ها‌يي از «گفتمان زنانه» برخورد كه به‌راستي ما را نسبت به ماهيت آفرينش آنها در دوران بعد از اسلام به شبهه مي اندازد. #كتاب_دده‌قورقود در يك تحليل كلي به بررسي ساختار يك نظام «ملوك الطوايفي» مي‌پردازد كه در آن از طبقة خرده‌پا خبري نيست. به همين دليل تصاوير مربوط به زن و بيان احساسات آنها نيز در يك حوزة مدني و به‌دور از حريم‌ها صورت مي‌گيرد. نكتة قابل ذكر دربارة اين اثر آن است كه وقتي سخناني از زبان يك شخصيت زن ابراز مي‌شود داراي دو وجهة اساسي در ارتباط با ادبيات زن‌سالار است: وجهة اول آن #بيان_زن_سالارانه است بطوريكه مي‌توان آن را يكي از بي‌رياترين بيان‌هاي زنانه دانست امّا وجهة دوم آن «محتوايي» است كه در حول و هوش همين بيان زنانه دور مي‌زند بدين معني كه محتوايي كه از آن حاصل مي‌شود به‌ندرت زنانه است

@dusharge

👇👇👇
@dusharge || همت شهبازی
#گفتمان_شعر_زن_سالار_آذربایجان #همت_شهبازی ...مهمترين عامل براي #گفتمان_زنانه كه مستلزم «انعطاف فكري» است، خروج از احساسات مردانه در #ادبيات_زنانه است. همين مسئله رسالت بزرگي است در ساختار ادبيات كه هنرمند زن را بسوي هويتي آشنا و به دور از «غيرخودي» فرا…
👆👆👆👆

و اغلب حول محور محتوايي مردسالارانه مي‌چرخا نمونة زير مثالي بري اين دو ويژگي است كه در داستان #قانتورالی از زبان #سلجان‌_خاتون» معشوق قانتورالي جاري مي‌شود:

«بگ ايگيت، اؤگونرسه، ار اؤگونسون ـ آسلان دير.
اؤگونمك‌ليك عورت‌لره بهتان دير.
اؤگونمكله عورت ار اولماز
آلا يورغان ايچينده سنينله دولاشماديم
دادلي داماغ داديباني سوروشماديم
آل دوداغيم آلتيندا سؤيلشمه ديم
تئز سئودين، تئز اوساندين …

دربارة «كتاب دده‌قورقود» مي‌توان به اين سخن قانع شد كه اثر، يك اثري شفاهي است كه در طول زمان‌هاي مختلف بصورت نسل به نسل نقل شده و طبيعتاً مي‌تواند وجهه‌اي از انديشه‌ها و تصورات هر دورة خاصي را در خود حفظ كرده و به ما منتقل نمايد. دربارة «رباعيات مهستي گنجوي» نيز گاه به طور ضمني ما را بر آن مي دارد كه نكند او داراي آييني مسيحي باشد چرا كه درآن دوران آيين #مسيحيت بخصوص در قسمتهاي شمالي #آذربايجان (گنجه و شيروان و …) رايج بوده است. به هرحال گاه بيان بي باكانة احساسات زنانة «مهستي» ما را برآن‌مي‌دارد كه او را يكي از پايه‌گذاران #ادبيات_زن‌سالار» بناميم:

برخيز و بيا كه حجره پرداخته ام
وز بهر تو پردة خوش انداخته ام
با من به ‌شرابي و كبابي‌ درساز
كين هردو زديده و زدل ساخته‌ام

‌ جوله پسري كه جان و دل خستة اوست
از تار دو زلفش تن من بستة اوست
بي‌پود چو تار زلف در شانه كند
زآن اين تن زار گشته پيوستة اوست

‌ دريافتم آخر ز قضا را به لبش
صد بوسه زدم برلب همچون رطبش
اوخواست كه دشنام دهد حالي من
دشنام به بوسه درشكستم به لبش

با خواندن اينگونه اشعار است كه احساسات و تجربيات زنانه را در قالب واقعيت‌هاي اجتماعي انكار ناپذير تصور مي‌كنيم. در اينجاست كه ما با شاعره‌اي روراست كه از سانسور كردن و از استحالة احساسات زنانة خود پرهيز مي‌نمايد، روبرو مي‌شويم اين احساس فارغ از هرگونه بيان محافظه‌كارانه است و به همين خاطر تصويري از احساس زنانه را مي توان تجربه كرد.

#منابع:

۱) ديوان حيران خانيم، حسين فيض‌الهي، چاپ تبريز

۲)«كتاب دده‌قورقود»، به كوشش م.ع.فرزانه، انتشارات فرزانه، تهران 1358، ص145

۳)رباعيات مهستي گنجوي، به كوشش رفائيل حسينوف، نشريازيچي، باكو1985، صص 53 و 60


برگرفته از #مقاله:
#گفتمان_شعر_زن_سالار_آذربایجان
چاپ شده در هفته‌نامه #وراوی،
با مدیر مسؤولی #دکتر_سلیم_زحمت_دوست،
شماره‌های ۸ و ۹،
به تاریخ ۱۸ تیرماه ۱۳۸۱.


https://telegram.me/dusharge