🌲
یارب! از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده
هر سر موی حواس من به راهی میرود
این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده
در دل تنگم ز داغ عشق شمعی برفروز
خانه تن را چراغی از دل بیدار ده
مدتی شد تا ز سرمشق جنون افتادهام
سرخطی از نو به این مجنون بیپرگار ده
نشئهٔ پا در رکابِ مِی ندارد اعتبار
مستیِ دنبالهداری همچو چشم یار ده
در لباس تن پرستی پایکوبی مشکل است
دامن جان را رهایی زین تهِ دیوار ده
قسمت خاصان بود هر چند درد و داغ عشق
عام کن این لطف را، بخشی به این افگار ده
برنمیآید به حفظ جام، دست رعشه دار
قوّت بازوی توفیقی مرا در کار ده
پیچ و تاب بیقراری رشتهٔ صد گوهرست
گنج را از من بگیر و پیچ و تاب مار ده!
چار دیوار عناصِر نیست میدان سماع
رخصتِ جولان مرا در عالم انوار ده
چند مالم سینه بر ریگ روان از تشنگی؟
شربتِ آبی به من زان تیغ بیزنهار ده
مدتی گفتار بیکردار کردی مرحمت
روزگاری هم به من کردارِ بی گفتار ده
چند چون مرکز گره باشد کسی در یک مقام؟
پایی از آهن به این سرگشته چون پرگار ده
شیوهٔ ارباب همت نیست جود ناتمام
رخصت دیدار دادی، طاقت دیدار ده
کار را بی کارفرما پیش بردن مشکل است
کارفرمایی به من از غیرت همکار ده
سینهای چون چنگ لبریز فغانم دادهای
صد دهن در ناله کردن همچو موسیقار ده
بیش از این مپسند صائب را به زندان خرد
از بیابان ملک و تخت از دامن کهسار ده
#صائب
#نیایش
🌲🌲🌲
---------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
یارب! از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده
هر سر موی حواس من به راهی میرود
این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده
در دل تنگم ز داغ عشق شمعی برفروز
خانه تن را چراغی از دل بیدار ده
مدتی شد تا ز سرمشق جنون افتادهام
سرخطی از نو به این مجنون بیپرگار ده
نشئهٔ پا در رکابِ مِی ندارد اعتبار
مستیِ دنبالهداری همچو چشم یار ده
در لباس تن پرستی پایکوبی مشکل است
دامن جان را رهایی زین تهِ دیوار ده
قسمت خاصان بود هر چند درد و داغ عشق
عام کن این لطف را، بخشی به این افگار ده
برنمیآید به حفظ جام، دست رعشه دار
قوّت بازوی توفیقی مرا در کار ده
پیچ و تاب بیقراری رشتهٔ صد گوهرست
گنج را از من بگیر و پیچ و تاب مار ده!
چار دیوار عناصِر نیست میدان سماع
رخصتِ جولان مرا در عالم انوار ده
چند مالم سینه بر ریگ روان از تشنگی؟
شربتِ آبی به من زان تیغ بیزنهار ده
مدتی گفتار بیکردار کردی مرحمت
روزگاری هم به من کردارِ بی گفتار ده
چند چون مرکز گره باشد کسی در یک مقام؟
پایی از آهن به این سرگشته چون پرگار ده
شیوهٔ ارباب همت نیست جود ناتمام
رخصت دیدار دادی، طاقت دیدار ده
کار را بی کارفرما پیش بردن مشکل است
کارفرمایی به من از غیرت همکار ده
سینهای چون چنگ لبریز فغانم دادهای
صد دهن در ناله کردن همچو موسیقار ده
بیش از این مپسند صائب را به زندان خرد
از بیابان ملک و تخت از دامن کهسار ده
#صائب
#نیایش
🌲🌲🌲
---------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
Telegram
باغ صائب
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
نشانی باغ صائب در تلگرام👇