باغ صائب
276 subscribers
1.06K photos
91 videos
46 files
433 links
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
Download Telegram
شب مانده و سكوت، زمان ايستاده‌است
مادر هنوز دل‌نگران ايستاده‌است
نيمه‌شب است و تا برسم از در حياط
آشفته از خيال و گمان ايستاده‌است
مهتاب روي اوست كه هر شب به صورتي
بر شانه‌ي شبي گذران ايستاده‌است
اين باغبان خسته كه پاییز تا بهار
در بادهاي سرد خزان ايستاده‌است
با دست‌هاي خالي و با چشم‌هاي خيس
در پاي اين نهال جوان ايستاده‌است
چون يك درخت در تب طوفان زندگي
با قامتي اگرچه كمان، ايستاده‌است
#محمدحسین_صفاریان
#غزل
#مادر
@mhsaffariyan
#شعرنوجوان
#براساس_نامه_۳۱_نهج_البلاغه
#روزپدر

روز پدر یک هدیه ی کوچیک
تقدیم دستای پدر کردم
بابا بهم یک نامه داد و من
 با خوندنش شب رو سحر کردم

بابا نوشته توی تاریکی و تنهایی
هرگز نرو وقتی که از گمراهی می ترسی
هر جا کسی راه سیاهی رو نشونت داد
اونو به شهر روشن مهتاب دعوت کن

تو راه سختی که همیشه پیش رو داری
از سرزنش ها و ملامت ها نترس ای مرد
از مردم بی یاور و مظلوم و آزاده
از دست های خسته و زخمی حمایت کن

هر جایی که دیدی اسیر دیگرون میشی
از خواهش و از آرزو از خواستن کم کن
توی دو راهی تو مسیر مبهم تردید
روتو به سمت چشمه ی نور  و حقیقت کن

بابا نوشته از مسافرخونه ی دنیا
هر کی سبکباره مسیرو زودتر می ره
پس قلبتو خالی کن از آشوب و از نفرت
پس کوله بارت رو پر از مهر و محبت کن

بابا میگه این نامه یک خورشید بی همتا
از کهکشان روشن اندیشه ی مولاست
اونیکه میلادش میون خونه ی کعبه
وقت شهادت راهی محراب عاشق هاست

#محمدحسین_صفاریان
#شعرنوجوان
#براساس_نامه_۳۱_نهج_البلاغه
#روزپدر
@mhsaffariyan
نماهنگ #شوق_دیدار👆در آپارات
خواننده: #سالارعقیلی
آهنگساز وتنطیم کننده: #سورناصفاتی
شعر: #محمدحسین_صفاریان
@mhsaffariyan
تا شب بي‌پناه پيدا شد

نوري از گرد راه پيدا شد

پرده‌ها ابرها كه پس رفتند

طاق ابروي ماه پيدا شد

بين بيراهه‌هاي سردرگم

ناگهان شاهراه پيدا شد

سنگ بودند چشم‌ها ناگاه

جذبه‌ي آن نگاه پيدا شد

ماه من لحظه‌اي غروب نكرد

گاه پنهان و گاه پيدا شد

بانگ لولاك در جهان پيچيد

چرخه‌ي سال و ماه پيدا شد

شعر جاري شد و تبسّم كرد

آسمان با زمين تكلّم كرد

چشم در اشتياق و حيرت سوخت

سايه آتش گرفت و ظلمت سوخت

قلب دريا به هاي‌ وهو افتاد

آسمان در بگومگو افتاد

برف‌ها قطره‌قطره آب شدند

چشمه‌ها چشمه‌ي شتاب شدند

درّه‌ها از ترانه سر رفتند

رودها عاشقانه‌تر رفتند

سنگ‌ها رشته رشته كوه شدند

سركشيدند و باشكوه شدند

گيسوانش كه شد رها در باد

جنگل آغاز شد به راه افتاد

آسمان‌ها پر از طلوع شدند

قصه‌هاي ازل شروع شدند

ماه آغاز قصه تنها بود

گاه پنهان و گاه پيدا بود

ماه من لحظه‌اي غروب نكرد

اگر اينجا نبود آنجا بود

حسن يوسف شكفته در رويش

بر لبانش دم مسيحا بود

چشم‌هايش پر از صداقت صبح

گيسويش داستان يلدا بود

سينه‌اش موج‌موج اقيانوس

قلب او قطره قطره دريا بود

آيه آيه بشارت توحيد

معني لااله‌الا بود

با لب جبرييل صحبت كرد

سايه‌ها را به نور دعوت كرد

#محمدحسین_صفاریان
@mhsaffariyan
@mhsaffariyan
توكه جان جهاني و زنده‌ترين،تو كه نبض زماني و روح زمين
قدمي ز حوالي من بگذر نفسي به كنار دلم بنشين
تو و لحظه به لحظه جوانه زدن، من و موي خيال تو شانه زدن
من و راه هر آنچه بهانه زدن كه بيا كه چنان، كه بيا كه چنين
نفسم تو كه باشي زنده شوم همه تن تن قلب تپنده شوم
كه پري بزنم كه پرنده شوم كه هوايي تو كه پرنده‌ترين
همه شب من و سايه‌ي دلهره‌ها، شب و شيون و ضجّه‌ي زنجره‌ها
تو بيا كه از آن سوي پنجره‌ها برهاني ام از شب چلّه نشين
تو كه عطر بهار‌ي و بوي خدا، منم عاشق و بيدل و بي سر و پا
تو بيا تو بيا توبيا توبيا به سراغ من اين منِ خسته ترين
همه شب من و باد گسسته عنان، به سراغ صداي تو دور جهان
بدويم و نيابيم از تو نشان، تو كجاي زمان؟ تو كجاي زمين؟
منم و دوسه شعر بريده زبان دو نگاه غريبه‌ي دل نگران
چه بگويم از اين همه درد نهان كه بيا و بخوان كه بيا و ببين
#محمدحسین_صفاریان
#غزل
#انتظار
#امام_زمان(عج)
@mhsaffariyan
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴

ميان بي‌كسي دير‌سال نخلستان
نسيم سوخته‌اي مانده است سرگردان
نسيم دل‌نگران است و جستجوگر تو
نسيم هم‌نفس ناله‌هاي نيزاران
صداي خشكي چاه از نسيم مي‌پرسد
نشانه‌هاي تو را اي طراوت باران!
نشانه‌هاي تو را اي كه هر چه كوه بلند
به سربلندي تو غبطه‌مي‌خورد هر آن
نشانه‌هاي تو را اي كه هر ترازويي
در آستانه‌ي عدل تو مي‌شود ميزان
نشانه‌هاي تو را كه در ازدحام سكوت
هزار داغ نهان داري و لبي خندان
نسيم سوخته پاسخ نگفته مي‌گذرد
سؤال هر شب چاه غريب را حيران
و چاه تشنه هنوز ايستاده مي‌پرسد
صداي خيس تو را در سكوت نخلستان
#محمدحسین_صفاریان
#غزل
#امام_علی
@bagh_saeb
بر خاک نجف بوسه بزن ای دل تنها
برخاک همین شهر  قدم می زده مولا
در غربت شب عاشقی از جنس علی نیست
تا زنده کند خاطره ی نان و رطب را
از خاک نبودی مگر؟! اینک پدر خاک!
دلتنگ نبودی مگر؟! اینک دل دریا!
از کوفه گذشتیم که این شهر دو رنگی
آشفته کند حال محبان شما را
اکملت لکم دینکم آغاز رهایی ست
گیرم که اسیریم در اندیشه‌ی دنیا
ما رنگ طلوعیم شتابان شروعیم
از سر که گذشتیم بیایید تماشا
ما موج غدیریم پر از عشق امیریم
ای کاش بمیریم فقد مات شهیدا

#محمدحسین_صفاریان
#امام_علی(ع)
#غدیر
@mhsaffariyan
@bagh_saeb
🥀🥀

بوسید اینجا بیابان دستان آب آورت را
در خاک و خون خفته دیدی اینجا علی اکبرت را
اینجا گل سرخ لیلا در دشت سوزان شکفته
باد آمده تا بجوید عطر گل پرپرت را
این آسمان عطش نوش سیراب شد تا نهایت
وقتی به باران سپردی خون علی اصغرت را
پیشانی روشنت را اینجا چه آسان شکستند
آسان به غارت نشستند انگشت و انگشترت را
از آن غروب نفس گیر تا صبح روز قیامت
هردم تب و تاب خورشید آیینه شد پیکرت را
اینجا صدای عطش در صحرا خروشید و پیچید
اینجا طنین محرم فریاد زد حنجرت را

#محمدحسین_صفاریان
@mhsaffariyan
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
Forwarded from اتچ بات
#سرود
#خلیج_فارس

آبی ترین رویای بارانی
دریای بی همتای ایرانی
آیینه ی لطف خداوندی
جز آب و خاکت رنگ و بویی در جهانم نیست
غیر از هوایت بیکرانی آسمانم نیستم

خون تنت میراث من
آیینه ی احساس من

دشمن پر از رویای تسخیرت
زل می زند هر شب به تصویرت
غافل که از آغاز این هستی
دیروز من امروز من فردای من هستی
دریای من زیبای من رویای من هستی

نامت خلیج فارس
ای برترین میراث

ای پهنه ی آبی
دریای بی تابی
آرامش و طوفان
در سینه ات پنهان
ای اوج زیبایی
جان شکیبایی

ای موج عشق و زندگی در پیکرت جاری
آزادی و آزادگی در باورت جاری

 #محمدحسین_صفاریان
#سرود
#ترانه
#خلیج_فارس
@mhsaffariyan

@bagh_saeb 🌲🌲🌲
آشفته تر از برگم در همهمه‌ی طوفان
در این شب سربی‌رنگ در این شب بی‌باران
می‌نالم و می‌چرخم در خاطره‌ای بن بست
آواره‌تر از بادم دیوانه‌تر از طوفان
با بغض گلاویزم با درد همآغوشم
در زخم گره‌پیچم در فاجعه سرگردان
هر ابر گذشت از شهر خاکستر و خون بارید
از پنجره دلگیرم از آینه روگردان
سوزنده نبودم من در خاطره‌ي جنگل
در شعله نشاندندم انبوه تبرداران
از بس که دروغ آمیخت با فطرت آدم‌ها
از گرگ نترسیدیم این گونه که از چوپان

#محمدحسین_صفاریان
#غزل_اصفهان
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
غزلی تازه
شعرم اگر بهانه‌ی عاشق شدن نداشت
دل مرده بود و خاطره‌ای جز کفن نداشت
روحم گداخت در تن آتش‌گرفته‌ای
کز فرط زخم چاره به جز سوختن نداشت
آن جنگلم که در گذر از خاطرات خویش
غیر از طنین ضربه‌ی هیزم‌شکن نداشت
آن میهنم که شادی تاریخ را گریست
جز لرزه جامه‌ای به تمام بدن نداشت
هر جا رسید قصه به ترکان و تازیان
کاووس داشت بی حد و یک تهمتن نداشت
هر کس رسید خاک و وطن را بهانه کرد
اما دریغ، عشق به خاک وطن نداشت
تقویم را ورق زده‌ام سال‌های سال
فصلی به بی‌نشاطی آغوش من نداشت
مثل غروب جمعه پر از بغض کهنه بود
شعرم اگر بهانه‌ی عاشق شدن نداشت

#محمدحسین_صفاریان
#محمد_حسين_صفاريان
#شعر
#شعر_عاشقانه
#غزل
#غزل_عاشقانه
@mhsaffariyan