Forwarded from باغ صائب
🌲
همچو معنی در ضمیر لفظ، پنهان گشته است _
در رضای او رضای حضرت پروردگار...
#دیوان_صائب
ٔ#مدیحه_امام_رضا
زادروز امام صبر و رضا حضرت علی ابن موسی الرضا بر عاشقان مبارک.
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
همچو معنی در ضمیر لفظ، پنهان گشته است _
در رضای او رضای حضرت پروردگار...
#دیوان_صائب
ٔ#مدیحه_امام_رضا
زادروز امام صبر و رضا حضرت علی ابن موسی الرضا بر عاشقان مبارک.
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
Forwarded from باغ صائب
🌲
هرکس مسلمانی را از غم و اندوه برهاند، خداوند در قیامت اندوه از دل وی بزداید.
#امام_رضا (ع)
تار و پودِ عالم امکان به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد!
#صائب
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
هرکس مسلمانی را از غم و اندوه برهاند، خداوند در قیامت اندوه از دل وی بزداید.
#امام_رضا (ع)
تار و پودِ عالم امکان به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد!
#صائب
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
Forwarded from دُرد دَرد
تا غنچه دم زند ز شکفتن بهار رفت
تا ناله گل کند ز جرس کاروان گذشت . . .
#بیدل_دهلوی
#گلزار_خمین
@dorde_dard
تا ناله گل کند ز جرس کاروان گذشت . . .
#بیدل_دهلوی
#گلزار_خمین
@dorde_dard
Forwarded from برکهی کهن (حمید زارعیِ مرودشت)
بعضی مواقع، برخی از ابیات، به علت استفادهی مداوم آشنا به نظر میرسند. اما وقتی به بیت دقت کنیم، میبینیم نیاز به توضیح دارد.
یکی از آن ابیات که دوستی در اینستاگرام استوری کرده و پرسیده بود این بیت بیدل است:
دوش از نظر خیالِ تو دامنکشان گذشت
اشک آنقدَر دوید ز پی، کز فغان گذشت
«بیدلِ دهلوی»
که مصرع دوم به علت تکرار در شنیده شدن، آشناست اما با کمی دقت متوجه میشویم که نیاز به توضیح دارد.
به نظرِ من، این بیت را به اشکالِ زیر میشود معنا کرد.
نکتهی بیت را باید در کلمهی «گذشت» جستوجو کنیم.
گذشت دارای چند کاربرد است.
یکی به معنای عبور کردن. و دیگر به معنای رها کردن و بیخیال شدن و همچنین در کارکردِ پایان یافتنِ چیزی و از دست رفتنِ فرصتِ امری. مثلا میگوییم کار از کار گذشت. یا کارِ ما از شکایت گذشته است.
در این بیت میتوان تمام این کارکردها را مورد بررسی قرار داد.
به این صورت:
در اشعار زیادی دیدهایم که ناله و فریاد به آسمان میروند. در همین غزل، بیت آخر میگوید:
بیدل چه مشکل است ز دنیا گذشتنم؟
یک ناله داشتم که ز هفت آسمان گذشت!
که در بیت آخر با دو معنای گذشت بازی زیبایی کرده است.
میگوید بیدل، بیخیالِ دنیا شدن «و از سویی از دنیا گذشتن و مردن»، مگر چهقدر دشوار است؟ نالهی من که ضعیف هم هست، از هفت آسمان «گذشت» که این گذشتن رد شدن است اما بیدل مصادره به نفعِ مصرع قبل کرده و میگوید وقتی ناله از هفت آسمان میگذرد و هفت آسمان را رها میکند، من هم میتوانم دنیا را رها کنم و به معبود بپیوندم. هم در دل هم در مرگ!
پس با همین نگاه، بیت اول غزل را میتوانیم اینطور معنا کنیم:
دیشب، خیالِ تو از مقابل چشمم خرامان گذشت و اشکم چنان به دنبالت دوید و دور شد که از ناله هم گذشت و جلو افتاد.
مرا به بیکسیِ اشک گریه میآید
که در پیِ تو به امّیدِ نارسیدن رفت
«بیدلِ دهلوی»
و با معمایی دیگر:
دویدن باعثِ از نفس افتادن میشود. میگوید اشکم چنان به دنبال خیالت دوید که از نفس و ناله افتاد. از ناله کردن گذشت.
و باز با معنایی دیگر:
این معنا میتواند بسیار دور باشد اما به ذهن من میآید:
چنان به دنبالت گریستم که در اشک غرق شدم و اشک از دهانم رد شد و قدرت ناله و فغان را از من گرفت.
اینها برداشتهای من از این بیت بیدل است.
این غزل تماماً شاهبیت است و واقعا خواندنش را به دوستان پیشنهاد میکنم.
اجرای این غزل را در کانال زیر کرسی با خوانش «پری چشمچتر» ببینید. 👇🏼
https://youtu.be/8FeyPg81i3Y
ـ @berkeye_kohan ـ
بعضی مواقع، برخی از ابیات، به علت استفادهی مداوم آشنا به نظر میرسند. اما وقتی به بیت دقت کنیم، میبینیم نیاز به توضیح دارد.
یکی از آن ابیات که دوستی در اینستاگرام استوری کرده و پرسیده بود این بیت بیدل است:
دوش از نظر خیالِ تو دامنکشان گذشت
اشک آنقدَر دوید ز پی، کز فغان گذشت
«بیدلِ دهلوی»
که مصرع دوم به علت تکرار در شنیده شدن، آشناست اما با کمی دقت متوجه میشویم که نیاز به توضیح دارد.
به نظرِ من، این بیت را به اشکالِ زیر میشود معنا کرد.
نکتهی بیت را باید در کلمهی «گذشت» جستوجو کنیم.
گذشت دارای چند کاربرد است.
یکی به معنای عبور کردن. و دیگر به معنای رها کردن و بیخیال شدن و همچنین در کارکردِ پایان یافتنِ چیزی و از دست رفتنِ فرصتِ امری. مثلا میگوییم کار از کار گذشت. یا کارِ ما از شکایت گذشته است.
در این بیت میتوان تمام این کارکردها را مورد بررسی قرار داد.
به این صورت:
در اشعار زیادی دیدهایم که ناله و فریاد به آسمان میروند. در همین غزل، بیت آخر میگوید:
بیدل چه مشکل است ز دنیا گذشتنم؟
یک ناله داشتم که ز هفت آسمان گذشت!
که در بیت آخر با دو معنای گذشت بازی زیبایی کرده است.
میگوید بیدل، بیخیالِ دنیا شدن «و از سویی از دنیا گذشتن و مردن»، مگر چهقدر دشوار است؟ نالهی من که ضعیف هم هست، از هفت آسمان «گذشت» که این گذشتن رد شدن است اما بیدل مصادره به نفعِ مصرع قبل کرده و میگوید وقتی ناله از هفت آسمان میگذرد و هفت آسمان را رها میکند، من هم میتوانم دنیا را رها کنم و به معبود بپیوندم. هم در دل هم در مرگ!
پس با همین نگاه، بیت اول غزل را میتوانیم اینطور معنا کنیم:
دیشب، خیالِ تو از مقابل چشمم خرامان گذشت و اشکم چنان به دنبالت دوید و دور شد که از ناله هم گذشت و جلو افتاد.
مرا به بیکسیِ اشک گریه میآید
که در پیِ تو به امّیدِ نارسیدن رفت
«بیدلِ دهلوی»
و با معمایی دیگر:
دویدن باعثِ از نفس افتادن میشود. میگوید اشکم چنان به دنبال خیالت دوید که از نفس و ناله افتاد. از ناله کردن گذشت.
و باز با معنایی دیگر:
این معنا میتواند بسیار دور باشد اما به ذهن من میآید:
چنان به دنبالت گریستم که در اشک غرق شدم و اشک از دهانم رد شد و قدرت ناله و فغان را از من گرفت.
اینها برداشتهای من از این بیت بیدل است.
این غزل تماماً شاهبیت است و واقعا خواندنش را به دوستان پیشنهاد میکنم.
اجرای این غزل را در کانال زیر کرسی با خوانش «پری چشمچتر» ببینید. 👇🏼
https://youtu.be/8FeyPg81i3Y
ـ @berkeye_kohan ـ
YouTube
بیدل دهلوی / شعر / دوش از نظر خیال تو دامنکشان گذشت/ bidel dehlavi
🌲
به پیری هم نفهمیدیم آخر _
که دنیا بازی طفلانهٔ کیست؟!
#بیدل_دهلوی
خط: #خدایگانی
🌲🌲🌲
----------------
@bagh_saeb
به پیری هم نفهمیدیم آخر _
که دنیا بازی طفلانهٔ کیست؟!
#بیدل_دهلوی
خط: #خدایگانی
🌲🌲🌲
----------------
@bagh_saeb
Forwarded from باغ صائب
خورشید، گرفته ماه را بر سرِ دست
گوید که:چراغ شامتان، این بایَست!
از محشرِ خلق و جمعِ شمس و قمرش
امروز مگر که روز رستاخیز است؟!
#نرگس_گنجی
#غدیر_مبارك
تصویر:نقاشی کهنی از روز غدیر
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
گوید که:چراغ شامتان، این بایَست!
از محشرِ خلق و جمعِ شمس و قمرش
امروز مگر که روز رستاخیز است؟!
#نرگس_گنجی
#غدیر_مبارك
تصویر:نقاشی کهنی از روز غدیر
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
Forwarded from باغ صائب
چون لباس کعبه بر اندام بت، زیبنده نیست _
جز تو بر شخص دگر نام «امیر المؤمنین»!
(از مدیحهٔ میرزا محمدعلی صائب برای حضرت امام علی علیه السلام)
🍃🌺 عید بزرگ غدیر بر همگان مبارک باد 🌺🍃
@bagh_saeb
جز تو بر شخص دگر نام «امیر المؤمنین»!
(از مدیحهٔ میرزا محمدعلی صائب برای حضرت امام علی علیه السلام)
🍃🌺 عید بزرگ غدیر بر همگان مبارک باد 🌺🍃
@bagh_saeb
به اطلاع اعضای محترم و فرهیخته "انجمن ادبی مکتب صائب "می رساند:
جلسه هفتگی انجمن، همچون گذشته، روز جمعه ۱۴۰۲/۰۴/۲۲ در محل انجمن واقع در مجموعه فرهنگی مجاور آرامگاه صائب، خیابان صائب (شهر اصفهان) از ساعت ۱۰ صبح الی ۱۲:۳۰ برقرار است.
منتظر دیدار دوستان شاعر و فرهیخته هستیم.
انجمن ادبی مکتب صائب
جلسه هفتگی انجمن، همچون گذشته، روز جمعه ۱۴۰۲/۰۴/۲۲ در محل انجمن واقع در مجموعه فرهنگی مجاور آرامگاه صائب، خیابان صائب (شهر اصفهان) از ساعت ۱۰ صبح الی ۱۲:۳۰ برقرار است.
منتظر دیدار دوستان شاعر و فرهیخته هستیم.
انجمن ادبی مکتب صائب
🌲
در غبار نیستی هم آتشم افسرده نیست!
شعر: #بیدل
خط: #خدایگانی
عزیزانی که دربارهٔ اشعار این کانال سؤالات مفهومی دارند، می توانند با عضویت در گروه اعضای کانال پرسشها و نظرات خود را مطرح فرمایند و پاسخ دریافت کنند. «دیدگاهی بگذارید👇»
🌲🌲🌲
-------------
@bagh_saeb
در غبار نیستی هم آتشم افسرده نیست!
شعر: #بیدل
خط: #خدایگانی
عزیزانی که دربارهٔ اشعار این کانال سؤالات مفهومی دارند، می توانند با عضویت در گروه اعضای کانال پرسشها و نظرات خود را مطرح فرمایند و پاسخ دریافت کنند. «دیدگاهی بگذارید👇»
🌲🌲🌲
-------------
@bagh_saeb
باغ صائب
بیستونهم تیرماه سالروز درگذشت جلالالدین همایی (سنا)
🌲
شادروان استاد جلالالدین همایی (سنا)
پژوهشگر، مدرس ادب و معرفت، شاعر
همایی متولد رمضان ۱۳۱۷ قمری (۱۲۷۸ شمسی) در اصفهان بود. اجدادش از بزرگان شیراز بودند. پس از ختم تحصیلات قدیم به تدریس در مدرسۀ نیمارود اصفهان پرداخت تا اینکه از حدود سال ۱۳۰۰ شمسی به تدریس در مدارس جدید روی آورد. از سال ۱۳۰۸ رسماً به خدمت وزارت معارف درآمد و مدتی در تبریز به تدریس مشغول بود. بعد به تهران آمد و در دارالفنون و مدارس دیگر درس میگفت. بالاخره سمت استادی دانشگاه تهران یافت و این سمت بود که ازو والایی یافت.
همایی شعر هم میگفت. از غزلیات خوب و معروفش این غزل است که در سال ۱۳۲۷ سروده است.
عمری به عبث در ره مقصود دویدیم
یک عمر دویدیم و به مقصد نرسیدیم
چون طایر آوارۀ تشویش گرفته
هر لحظه از این شاخ بدان شاخ پریدیم
از خلق جهان خیر ندیدیم از این روی
در گوشۀ تنهایی و خلوت بخزیدیم
بودیم یکی آهوک رام ولیکن
گرگان به کمینگاه چو دیدیم رمیدیم
شهد لبن کودکی از خاطر ما برد
زهری که از این کاسۀ وارونه چشیدیم
چون دست اجل رخت حیات از تن ما کند
در بستر خواب ابدی رخت کشیدیم
هم خاک شود باز، گرفتم که دگربار
چون سبزۀ نوخاسته از خاک دمیدیم
در جلوه بود یار به هر سوی پدیدار
گر کور نبودیم چرا یار ندیدیم
گیتی است «سنا» گلشنی آراسته لیکن
ما جز علف هرزه از این باغ نچیدیم
سنا در ۲۹ تیر ۱۳۵۹ درگذشت. مزار استاد همایی در مقبرهٔ تخت فولاد، تکیه لسان الأرض در اصفهان است.
برگرفته از:
[نادرهکاران، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ج۱، ص ۶۰۵]
@AfsharFoundation
🌲
@bagh_saeb
شادروان استاد جلالالدین همایی (سنا)
پژوهشگر، مدرس ادب و معرفت، شاعر
همایی متولد رمضان ۱۳۱۷ قمری (۱۲۷۸ شمسی) در اصفهان بود. اجدادش از بزرگان شیراز بودند. پس از ختم تحصیلات قدیم به تدریس در مدرسۀ نیمارود اصفهان پرداخت تا اینکه از حدود سال ۱۳۰۰ شمسی به تدریس در مدارس جدید روی آورد. از سال ۱۳۰۸ رسماً به خدمت وزارت معارف درآمد و مدتی در تبریز به تدریس مشغول بود. بعد به تهران آمد و در دارالفنون و مدارس دیگر درس میگفت. بالاخره سمت استادی دانشگاه تهران یافت و این سمت بود که ازو والایی یافت.
همایی شعر هم میگفت. از غزلیات خوب و معروفش این غزل است که در سال ۱۳۲۷ سروده است.
عمری به عبث در ره مقصود دویدیم
یک عمر دویدیم و به مقصد نرسیدیم
چون طایر آوارۀ تشویش گرفته
هر لحظه از این شاخ بدان شاخ پریدیم
از خلق جهان خیر ندیدیم از این روی
در گوشۀ تنهایی و خلوت بخزیدیم
بودیم یکی آهوک رام ولیکن
گرگان به کمینگاه چو دیدیم رمیدیم
شهد لبن کودکی از خاطر ما برد
زهری که از این کاسۀ وارونه چشیدیم
چون دست اجل رخت حیات از تن ما کند
در بستر خواب ابدی رخت کشیدیم
هم خاک شود باز، گرفتم که دگربار
چون سبزۀ نوخاسته از خاک دمیدیم
در جلوه بود یار به هر سوی پدیدار
گر کور نبودیم چرا یار ندیدیم
گیتی است «سنا» گلشنی آراسته لیکن
ما جز علف هرزه از این باغ نچیدیم
سنا در ۲۹ تیر ۱۳۵۹ درگذشت. مزار استاد همایی در مقبرهٔ تخت فولاد، تکیه لسان الأرض در اصفهان است.
برگرفته از:
[نادرهکاران، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ج۱، ص ۶۰۵]
@AfsharFoundation
🌲
@bagh_saeb
Forwarded from باغ صائب
🌲
طوفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ نخل ماتمیان دوش می زند
یارب شب مصیبت آرام سوز کیست
امشب که برق آه ره هوش میزند
روشن نشد که روز سیاه عزای کیست
صبحی که دم ز شام سیه پوش میزند
آیا غم که تنگ کشیدست در کنار
چاک دلم که خنده ی آغوش میزند
بیهوش داروی دل غمدیدگان بود
آبی که اشک بر رخ مدهوش میزند
ساکن نمی شود نفس ناتوان من
زین دشنه ها که بر لب خاموش میزند
گویا بیاد تشنه لب کربلا حسین
طوفان شیونی ز لبم جوش میزند
تنها نه من که بر لب جبریل نوحه هاست
گویا عزای شاه شهیدان کربلاست
#حزین_لاهیجی
@khakestare_ghoghnoos
🌲
---------------------
@bagh_saeb
طوفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ نخل ماتمیان دوش می زند
یارب شب مصیبت آرام سوز کیست
امشب که برق آه ره هوش میزند
روشن نشد که روز سیاه عزای کیست
صبحی که دم ز شام سیه پوش میزند
آیا غم که تنگ کشیدست در کنار
چاک دلم که خنده ی آغوش میزند
بیهوش داروی دل غمدیدگان بود
آبی که اشک بر رخ مدهوش میزند
ساکن نمی شود نفس ناتوان من
زین دشنه ها که بر لب خاموش میزند
گویا بیاد تشنه لب کربلا حسین
طوفان شیونی ز لبم جوش میزند
تنها نه من که بر لب جبریل نوحه هاست
گویا عزای شاه شهیدان کربلاست
#حزین_لاهیجی
@khakestare_ghoghnoos
🌲
---------------------
@bagh_saeb
Forwarded from باغ صائب
🌲
دوباره دل هوای کربلا کرد
عنان گریه از دستم رها کرد
به خاطر، یاد گلبو تربتش رفت
ز اشک دیده دل را با صفا کرد
خرد مفتون و حیران حسین است
از این شوری که در عالم به پا کرد
نبودی بیش از این از عشق نامی
بنای عاشقی را او بنا کرد
مرا بیگانه کرد از هر دو عالم
چو با مهرش مرا عشقآشنا کرد
ثنا خوانش وفاکیشان عالم
که او تصنیف دیوان وفا کرد
فدای جان پاکش جان هستی
که جان را در ره جانان فدا کرد
ز خون خویش خاک کربلا را
به چشم اهل بینش توتیا کرد
از او درمان طلب، گر دردمندی
که او هر دردِ بیدرمان دوا کرد
اگر مؤمن، اگر کافر به اخلاص
چو حاجت برد پیش او روا کرد
به جز زینب که غمپرورد هستی است
که میداند غمش با ما چهها کرد
مس جان شد طلای ناب «صاعد»
غمش نازم که کار کیمیا کرد
محمد علی صاعد اصفهانی
🌲
--------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
دوباره دل هوای کربلا کرد
عنان گریه از دستم رها کرد
به خاطر، یاد گلبو تربتش رفت
ز اشک دیده دل را با صفا کرد
خرد مفتون و حیران حسین است
از این شوری که در عالم به پا کرد
نبودی بیش از این از عشق نامی
بنای عاشقی را او بنا کرد
مرا بیگانه کرد از هر دو عالم
چو با مهرش مرا عشقآشنا کرد
ثنا خوانش وفاکیشان عالم
که او تصنیف دیوان وفا کرد
فدای جان پاکش جان هستی
که جان را در ره جانان فدا کرد
ز خون خویش خاک کربلا را
به چشم اهل بینش توتیا کرد
از او درمان طلب، گر دردمندی
که او هر دردِ بیدرمان دوا کرد
اگر مؤمن، اگر کافر به اخلاص
چو حاجت برد پیش او روا کرد
به جز زینب که غمپرورد هستی است
که میداند غمش با ما چهها کرد
مس جان شد طلای ناب «صاعد»
غمش نازم که کار کیمیا کرد
محمد علی صاعد اصفهانی
🌲
--------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
از تازه ها:
رود بی تاب مرا یاد تو می اندازد
گل مهتاب مرا یاد تو می اندازد
سر فرازی و تهی دستی و آزاده و مست
سرو شاداب مرا یاد تو می اندازد
«از ازل تا به ابد فرصت درویشان است»
کاسه ای آب مرا یاد تو می اندازد
مستم از دیدن و بوییدن و نوشیدن تو
غزلی ناب مرا یاد تو می اندازد
ای نمازی که قد و قامت ناز تو شکست
عطر محراب مرا یاد تو می اندازد
می نشینم لب این رود و عطش می نوشم
گریه در آب مرا یاد تو می اندازد...
سعید بیابانکی
عاشورای ۱۴۴۵ قمری
@sbiabanaki
#شعر_اصفهان
🌲🌲🌲
--------------
@bagh_saeb
رود بی تاب مرا یاد تو می اندازد
گل مهتاب مرا یاد تو می اندازد
سر فرازی و تهی دستی و آزاده و مست
سرو شاداب مرا یاد تو می اندازد
«از ازل تا به ابد فرصت درویشان است»
کاسه ای آب مرا یاد تو می اندازد
مستم از دیدن و بوییدن و نوشیدن تو
غزلی ناب مرا یاد تو می اندازد
ای نمازی که قد و قامت ناز تو شکست
عطر محراب مرا یاد تو می اندازد
می نشینم لب این رود و عطش می نوشم
گریه در آب مرا یاد تو می اندازد...
سعید بیابانکی
عاشورای ۱۴۴۵ قمری
@sbiabanaki
#شعر_اصفهان
🌲🌲🌲
--------------
@bagh_saeb
🌲
به کسی فتاده کارم، که به صد خلافِ وعده
نه به عذرخواهی آید، نه بهانهساز باشد...
#میلی_مشهدی
🌲🌲🌲
--------------
@bagh_saeb
به کسی فتاده کارم، که به صد خلافِ وعده
نه به عذرخواهی آید، نه بهانهساز باشد...
#میلی_مشهدی
🌲🌲🌲
--------------
@bagh_saeb
🌲
با دلهرهٔ چندی و چونی نتوان زیست
در سایهٔ خواری و زبونی نتوان زیست
ایمن نتوان بود از این چرخ ستمکار
در خانهٔ این دشمنِ خونی نتوان زیست
هر لحظه به رنگی و به شکلی نتوان بود
گیرم که شود، بوقلمونی نتوان زیست
بغض و غرض و حقد و حقارت، همه جمعند
با این همه امراضِ درونی نتوان زیست
ای مرد در آن شهر که بیمایه و اَمرَد
هرلحظه نهد رو به فزونی نتوان زیست
::::::::::
روز دگر و جای دگر شاید، اما
در مقطعِ حساسِ کنونی نتوان زیست!
#جواد_زهتاب
#شعر_اصفهان
@Javad_Zehtab
🌲🌲🌲
--------------
@bagh_saeb
با دلهرهٔ چندی و چونی نتوان زیست
در سایهٔ خواری و زبونی نتوان زیست
ایمن نتوان بود از این چرخ ستمکار
در خانهٔ این دشمنِ خونی نتوان زیست
هر لحظه به رنگی و به شکلی نتوان بود
گیرم که شود، بوقلمونی نتوان زیست
بغض و غرض و حقد و حقارت، همه جمعند
با این همه امراضِ درونی نتوان زیست
ای مرد در آن شهر که بیمایه و اَمرَد
هرلحظه نهد رو به فزونی نتوان زیست
::::::::::
روز دگر و جای دگر شاید، اما
در مقطعِ حساسِ کنونی نتوان زیست!
#جواد_زهتاب
#شعر_اصفهان
@Javad_Zehtab
🌲🌲🌲
--------------
@bagh_saeb
Forwarded from خانه اندیشمندان علوم انسانی
📔شب سالگرد سایه
با حضور:
#استاد_محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
سخنرانان:
#جلیل_مستشاری
#زیبا_اشراقی
#بهرام_دبیری
#فرهاد_امیرانی
#آوا_مشکاتیان
#یلدا_ابتهاج
#علی_دهباشی
🗓 چهارشنبه 18 مرداد 1402، ساعت 17
🏠 سالن فردوسی
🔹 برنامه به صورت حضوری برگزار میشود.
🔹 ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢مجله بخارا💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
با حضور:
#استاد_محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
سخنرانان:
#جلیل_مستشاری
#زیبا_اشراقی
#بهرام_دبیری
#فرهاد_امیرانی
#آوا_مشکاتیان
#یلدا_ابتهاج
#علی_دهباشی
🗓 چهارشنبه 18 مرداد 1402، ساعت 17
🏠 سالن فردوسی
🔹 برنامه به صورت حضوری برگزار میشود.
🔹 ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢مجله بخارا💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
باغ صائب
📔شب سالگرد سایه با حضور: #استاد_محمد_رضا_شفیعی_کدکنی سخنرانان: #جلیل_مستشاری #زیبا_اشراقی #بهرام_دبیری #فرهاد_امیرانی #آوا_مشکاتیان #یلدا_ابتهاج #علی_دهباشی 🗓 چهارشنبه 18 مرداد 1402، ساعت 17 🏠 سالن فردوسی 🔹 برنامه به صورت حضوری برگزار میشود. 🔹 ورود…
بزرگداشت شاعر هوشنگ ابتهاج (سایه) در سالگ د درگذشت وی تا چهارشنبه (فردا عصر) در مرکز شهر تهران.
نشانی خیابان ویلا (استاد نجات اللهی)، جنب بوستان ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی
نشانی خیابان ویلا (استاد نجات اللهی)، جنب بوستان ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی
Forwarded from خانه اندیشمندان علوم انسانی
📔شب واصف باختری
سخنرانان:
#محمد_سرور_مولایی
#سید_عسگر_موسوی
#محمد_حسین_جعفریان
#ابوطالب_مظفری
#محمد_صادق_دهقان
#روح_الله_بهرامیان
#یامان_حکمت_تقی_آبادی
#علی_دهباشی
🗓 یکشنبه 22 مرداد 1402، ساعت 17
🏠 سالن فردوسی
🔹 برنامه به صورت حضوری برگزار میشود.
🔹 ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢مجله بخارا💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
سخنرانان:
#محمد_سرور_مولایی
#سید_عسگر_موسوی
#محمد_حسین_جعفریان
#ابوطالب_مظفری
#محمد_صادق_دهقان
#روح_الله_بهرامیان
#یامان_حکمت_تقی_آبادی
#علی_دهباشی
🗓 یکشنبه 22 مرداد 1402، ساعت 17
🏠 سالن فردوسی
🔹 برنامه به صورت حضوری برگزار میشود.
🔹 ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢مجله بخارا💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
🌲
به ساغر نقل کرد از خم، شراب، آهستهآهسته
برآمد از پس کوه، آفتاب، آهستهآهسته
فریب روی آتشناک او خوردم، ندانستم
که خواهد خورد خونم چون کباب، آهستهآهسته
ز بس در پردۀ افسانه، با او حال خود گفتم
گران گشتم به چشمش همچو خواب، آهستهآهسته
کباب نازک دل آتش هموار میخواهد
برافکن از عذار خود، نقاب، آهستهآهسته
مکن تعجیل تا از عشق، رنگی بَر کُنَد کارَت
که سازد سنگ را لعل، آفتاب، آهستهآهسته
جدایی زهر خود را اندکاندک میکند ظاهر
که گردد تلخ در مینا، گلاب، آهستهآهسته
سرایی را که صاحب نیست، ویرانیست معمارش
دل بیعشق میگردد خراب، آهستهآهسته
به نور سینۀ بیکینه دشمن را حوالت کن
که میریزد کتان را ماهتاب، آهستهآهسته
مشو دلتنگ اگر یکچند اشکت بیاثر باشد
که سازد خاک را گلزار، آب، آهستهآهسته
به این خرسندم از نسیان روزافزون پیریها
که از دل میبَرد یادِ شباب، آهستهآهسته
دلی نگذاشت در من وعدههای پوچ او، #صائب
شکست این کشتی از موجِ سراب آهستهآهسته!
@ghazalshermahdishabani
🌲🌲🌲
---------------
@bagh_saeb
به ساغر نقل کرد از خم، شراب، آهستهآهسته
برآمد از پس کوه، آفتاب، آهستهآهسته
فریب روی آتشناک او خوردم، ندانستم
که خواهد خورد خونم چون کباب، آهستهآهسته
ز بس در پردۀ افسانه، با او حال خود گفتم
گران گشتم به چشمش همچو خواب، آهستهآهسته
کباب نازک دل آتش هموار میخواهد
برافکن از عذار خود، نقاب، آهستهآهسته
مکن تعجیل تا از عشق، رنگی بَر کُنَد کارَت
که سازد سنگ را لعل، آفتاب، آهستهآهسته
جدایی زهر خود را اندکاندک میکند ظاهر
که گردد تلخ در مینا، گلاب، آهستهآهسته
سرایی را که صاحب نیست، ویرانیست معمارش
دل بیعشق میگردد خراب، آهستهآهسته
به نور سینۀ بیکینه دشمن را حوالت کن
که میریزد کتان را ماهتاب، آهستهآهسته
مشو دلتنگ اگر یکچند اشکت بیاثر باشد
که سازد خاک را گلزار، آب، آهستهآهسته
به این خرسندم از نسیان روزافزون پیریها
که از دل میبَرد یادِ شباب، آهستهآهسته
دلی نگذاشت در من وعدههای پوچ او، #صائب
شکست این کشتی از موجِ سراب آهستهآهسته!
@ghazalshermahdishabani
🌲🌲🌲
---------------
@bagh_saeb