عاشقانه های فاطیما
805 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



ناخن‌هایم کلمات را چنگ‌ می‌زند.
صدا می‌زنم:
چقدر دوستت دارم.
کوه‌ها،
با خون من،
سرخی تیره می‌شود.
رنگ علف‌های کوهی می‌پرد،
از رنج‌ من.
و جنگل تاریک می‌شود.
جنگل غیرقابل‌عبور می‌شود،
چون مرگ.

هالینا پوشویاتوسکا | شاعر لهستانی
برگردان: مرجان وفایی

nails dug into words
I say — how I love you mountain-ash red
with my blood
wormwood pale
from my pain
and forest dark forest impassable like death.

#Halina_Poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima



"الهه‌ی حقیقت"

اگر،
دستم را بلند کنم،
هنگامِ لمسِ سیم‌مسی،
که جریانی از برق از میانش می‌گذرد،
فروخواهم ریخت،
مانندِ بارانی از خاکستر...

فیزیک، حقیقت است
کتابِ مقدس، حقیقت است
عشق، حقیقت است
و حقیقت، دردی است جانکاه...

هالینا پوشویاتوسکا | شاعر لهستانی
برگردان: مرجان وفایی

"Veritas"
if I stretch my hands
and try to reach
I'll strike a copper wire
through which electric current flows
I'll spill
in an ash shower downwards
physics is real the bible is real love is real‌‌
and real is pain...

#Halina_Poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima



جرقه‌های خیالِ مرا،
گاه فقط
یک "کلمه" روشن می‌کند
و گاه بوی "شوری" آب.
آنگاه حس می‌کنم،
در قایقی شناور هستم
که زیر پایم این پا و آن پا می‌شود،
در اقیانوسی که بی‌انتها است
و بدون ساحل.
به گونه‌ای شگفت‌انگیز،
رها هستم
امن در آن جعبه‌ی چوبی.
عاشقِ هیچ‌کس نیستم
و عاشقِ هیچ‌چیز.

هالینا پوشویاتوسکا | شاعر لهستانی
برگردان: مرجان وفایی

splinter of imagination
sometimes flares up from a word
and sometimes from the smell of salt
and I feel under me
the ship shift from foot to foot
and the ocean is immeasurable
without any shore
secure in a shell of wood
I am wonderfully free
I love no one
and nothing...

#Halina_Poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima



بر جاده‌ای پُرغبار
به جست‌وجوی لبانِ توام
خمان خمان می‌کاوم،
زیر و زبرِدهر سنگِ خزه‌پوش را،
حلزون‌های خفته‌ در سایه‌بانِ مارپیچِ نمناک را،
بیدار می‌کنم
می‌پرسم که محبوب من کجاست؟
شاخک‌هایشان از صدف بیرون می‌آید
به خورشید، دزدانه نگاهی می‌کنند
و ناپدید می‌شوند...
بی‌هیچ کلامی
می‌پرسم از سنگ؛
با دستانِ مشتاقِ گرمم
رخِ زبرش را نوازش می‌کنم،
و او همچنان خاموش.
می‌پرسم از خورشید:
به جانبِ مغرب سر خم می‌کند،
و من تمامِ مغرب‌زمین را،
برای یافتنت
در پیِ خورشید می‌روم...

هالینا پوشویاتوسکا - شاعر لهستانی
برگردان: بنفشه میرزایی

On a dust-covered road
I search for your lips.
I bend over and look under each moss-wrapped stone.
coiled into spirals snails sleep in moist shade.
I wake them and ask where is he?
they stretch out their drowsyhorns peek from their shells squint at the sun.
and vanish saying nothing.
I ask the stone smooth
its rough surface with my warm hungry hand.
it's silent.
I ask the sun.
it bends its head to the west and I go after the sun westward to find you.

#Halina_poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#بنفشه_میرزایی
@asheghanehaye_fatima



"می‌خواهم از تو بنویسم"

می‌خواهم از تو بنویسم
تا نامت،
نگهبانِ این پرچینِ خمیده باشد
و این درختِ یخ‌زده‌ی گیلاس

از لبانت بنویسم
تا بند‌های کج و معوجِ این شعر
قرار بگیرد

از مژگانت بنویسم
که چه سیاه‌اند

می‌خواهم
سرانگشتانم را
میانِ تارهای مویت ببافم
گوشه‌ی دنجی بیابم در گلویت
تا آوای لب‌ها
نجوای قلبم شود

می‌خواهم
نامت را با ستارگان بیامیزم
و با خون
تا نه فقط با تو
که درونِ تو‌ باشم
تا هیچ شوم
چون قطره‌‌ بارانی در دلِ شب...

هالینا پوشویاتوسکا - شاعر لهستانی
برگردان: بنفشه میرزایی

I  want to write about you
With your name to prop the crooked fence
The frozen cherry tree
About your lips
To form curved stanzas
About your lashes to lie taht they are dark
I want
To weave my fingers through your hair
Find a nook in your throat
Where with a muffled whisper
The heart defies the lips
I want
To mix your name with stars
With blood
To be inside you
Not to be with you
To vanish
Like a raindrop soaked into night.

#Halina_Poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#بنفشه_میرزایی
@asheghanehaye_fatima



ای برگ!
مرا با سبزیِ خود
در آغوش بگیر!
من درختِ برهنه‌ی پاییزم
که می‌لرزم.

ای باران!
مرا سیراب کن!
من ماسه‌های کویرم،
از سرزمین‌ِ گرم و خشک.
باد الک می‌شود
با گذر از میانِ دستانم.

گرم کن مرا،
ای تو که خورشیدی!
من از پیش‌ترها،
اینجا ایستاده‌ام
پنهان شده در کلمات
چون سایه‌ی درختان
بر چشمه‌های جوشان...

هالینا پوشویاتوسکا - شاعر لهستانی
برگردان: مرجان وفایی

o leaf
shelter me with green
i am the autumn's naked tree
i am shivering

o water
let me drink
i am the desert sand
of hot and arrid land
wind sifts through me with its hand

warm me
o you who are the sun
before whom i stand
hidden in words like in trees' shadows
a pulsating springs

#Halina_Poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima




بهار،
همان بهارِ باورنکردنی آشنا...
پس چرا شعر،
نفسش بند آمده است؟
درخت پایین پنجره،
بیست سالی است
که شعر می‌دزدد!
برگ‌های سبز روی برگ‌های سبز...
شکوفه‌های گیلاس
امسال
تفاوتی با زمان آغاز تولد خود ندارند،
همان عطر را در هوا می‌پراکنند...
من به خوبی
سبزه‌ها را به یاد می‌آورم!
همان سبزه‌هایی که از دانه،
جوانه زده‌اند،
مطمئن و بی‌خطر،
همچون جوانه‌های چند ماه پیش از این!
و درست از هنگام زایش،
زندگی از سرقت شعر واهمه‌ای ندارد،
درحالی که مرگ
- از تکرار تولد زندگی -
همیشه متحیر می‌ماند!

هالینا پوشویاتوسکا - شاعر لهستانی
برگردان: مرجان‌ وفایی

spring, spring incredibly familiar,
so why does poetry suffocate on its own breath.
The tree under my window commits plagiarism for the twentieth year in a row,
green leaves upon green leaves. This year's cherry blossoms are not different from those when the cherry tree began,
the same perfume permeates the air.
I could as well recall grasses,
all the grasses which have germinated from seed,
faithfully and without compromise, like those of several months ago. Life giving birth does not fear plagiarism,
just as death - stubborn in its repetition - always stupefies.

#Halina_Poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#مرجان_وفایی