...ای آهو
به گردنم بیاویز و
آرامم کن
به شکل همین زخم شکفته ی بوسه هات
که می نگذارَدَم و
باز
دوستش میدارم
#هوشنگ_آزادی_ور🌱
@asheghanehaye_fatima
به گردنم بیاویز و
آرامم کن
به شکل همین زخم شکفته ی بوسه هات
که می نگذارَدَم و
باز
دوستش میدارم
#هوشنگ_آزادی_ور🌱
@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatima ای خدای بزرگ که توی آشپزخانه هم هستی و روی جلد قرص های مرا می خوانی لطفا کمی آن طرف تر! باید همه ی این ظرف ها را آب بکشم وهمین طور که دارم با تو حرف می زنم به فکر غذای ظهر هم باشم نه کمک نمی خواهم! خودم هوای همه چیز را دارم پذیرایی…
@asheghanehaye_fatima
میان بوسه و آسانسور
ارتباطی هست
میان آجر و عقرب
میان دشنه و نیلوفر ارتباطی هست
ــ آه از شکاف بین لب و دندان
سرطان از سیگار
و شعر از گلوی سوخته
همه به هم راه میبرند ــ
از آن گنبد مرصعِ آبی
تا ریگی که به کفش دارم
اینجا
دست هر واژه خنجریست
پشت هر معنا گلولهای
و در دل هر فراز
باتلاقی از خون دل
وقتی که دستهایم بوی نفت گرفت
دلم، اندیشهام، موی ابرویم
و حفرهای میان واژههام پیدا شد
چه سادهست واژه ی شرّ
به سادگیِ جوراب، دمپایی، جلد عینک
من از عینک بیزارم
که نگاهم را به شک میاندازد
بزرگ است یا توهّمِ بزرگ؟
#هوشنگ_آزادی_ور
کتاب :
( هر قلبی که میتپد عاشق نیست شاید فقط پمپ خون باشد )
میان بوسه و آسانسور
ارتباطی هست
میان آجر و عقرب
میان دشنه و نیلوفر ارتباطی هست
ــ آه از شکاف بین لب و دندان
سرطان از سیگار
و شعر از گلوی سوخته
همه به هم راه میبرند ــ
از آن گنبد مرصعِ آبی
تا ریگی که به کفش دارم
اینجا
دست هر واژه خنجریست
پشت هر معنا گلولهای
و در دل هر فراز
باتلاقی از خون دل
وقتی که دستهایم بوی نفت گرفت
دلم، اندیشهام، موی ابرویم
و حفرهای میان واژههام پیدا شد
چه سادهست واژه ی شرّ
به سادگیِ جوراب، دمپایی، جلد عینک
من از عینک بیزارم
که نگاهم را به شک میاندازد
بزرگ است یا توهّمِ بزرگ؟
#هوشنگ_آزادی_ور
کتاب :
( هر قلبی که میتپد عاشق نیست شاید فقط پمپ خون باشد )
@asheghanehaye_fatima
دستت را به من بده
و پوست نازک ساعد و بازوت را
تا که از رود بگذریم
لیز شویم در جنگل پلک
و برانیم در چال و چمن
دموکراسی نظری است میان هزاران
و این واژه جهان را زشت کرده است
اما من تابع عشقم و یار
که زیبا خم میشود برای چیدن کاکوتی
و چه نفیس میشود
انگشتان سرخابیش
در قاب اندام باروتی
#هوشنگ_آزادی_ور
دستت را به من بده
و پوست نازک ساعد و بازوت را
تا که از رود بگذریم
لیز شویم در جنگل پلک
و برانیم در چال و چمن
دموکراسی نظری است میان هزاران
و این واژه جهان را زشت کرده است
اما من تابع عشقم و یار
که زیبا خم میشود برای چیدن کاکوتی
و چه نفیس میشود
انگشتان سرخابیش
در قاب اندام باروتی
#هوشنگ_آزادی_ور
ای ذوبِ پنجهى آبیم
بر شکوفهى آبیِ مژههات ؛
ای آهو
به گردنم بیاویز و آرامم کن
به شکل همین زخم
شکفتهى بوسههات
که مینگذارَدَم و
باز
دوستش میدارم
#هوشنگ_آزادی_ور
@asheghanehaye_fatima
بر شکوفهى آبیِ مژههات ؛
ای آهو
به گردنم بیاویز و آرامم کن
به شکل همین زخم
شکفتهى بوسههات
که مینگذارَدَم و
باز
دوستش میدارم
#هوشنگ_آزادی_ور
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ای –
ذوبِ پنجهى آبیم
بر شکوفهى آبیِ مژههات؛
ای آهو
به گردنم بیاویز و
آرامم کن
به شکل همین زخم شکفتهى بوسههات
که مینگذارَدَم و
باز
دوستش میدارم.
#هوشنگ_آزادی_ور
#عزیز_روزهام
ای –
ذوبِ پنجهى آبیم
بر شکوفهى آبیِ مژههات؛
ای آهو
به گردنم بیاویز و
آرامم کن
به شکل همین زخم شکفتهى بوسههات
که مینگذارَدَم و
باز
دوستش میدارم.
#هوشنگ_آزادی_ور
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
از چشمِ شاعرِ تو گشتیم شاعرِ تو
باکره ای که بخار می شد
با حلقه ی موج
و بخاری که از چاه بر می آمد
تا سپیدی را در تلفظ من
باژگونه گرداند
دوباره در چاه شد
از شیب رَستم
از شکیب
به تمامی از آن چه پا در گریز
کاهل و خوابگرد
رویای من
شانه بر دوزخ می تکاند.
داس مژگانم
و چشمِ در تاولِ این عقرب
و هزار مقبره در پس پلک هایم
آشیانه ی کرم های منوّر
چه میلی ست زیر این پیشانی
که وا می دارد
طلسم بر گردن بیاویزم
و زخمه ای از طیف ماه بردارم
گفتند بخوان
و زمزمه کردم
بر پوست نترکیده ی این اردکِ زشت.
#هوشنگ_آزادی_ور
از دفتر« هر قلبی که می تپد عاشق نیست شاید فقط پمپ خون باشد»
نشر رشدیه
از چشمِ شاعرِ تو گشتیم شاعرِ تو
باکره ای که بخار می شد
با حلقه ی موج
و بخاری که از چاه بر می آمد
تا سپیدی را در تلفظ من
باژگونه گرداند
دوباره در چاه شد
از شیب رَستم
از شکیب
به تمامی از آن چه پا در گریز
کاهل و خوابگرد
رویای من
شانه بر دوزخ می تکاند.
داس مژگانم
و چشمِ در تاولِ این عقرب
و هزار مقبره در پس پلک هایم
آشیانه ی کرم های منوّر
چه میلی ست زیر این پیشانی
که وا می دارد
طلسم بر گردن بیاویزم
و زخمه ای از طیف ماه بردارم
گفتند بخوان
و زمزمه کردم
بر پوست نترکیده ی این اردکِ زشت.
#هوشنگ_آزادی_ور
از دفتر« هر قلبی که می تپد عاشق نیست شاید فقط پمپ خون باشد»
نشر رشدیه
شب را احاطه کردم
دردا
شب
آسانترین پناه است
با مشت بسته
باری
شب را احاطه کردم
#هوشنگ_آزادی_ور
@asheghanehaye_fatima
دردا
شب
آسانترین پناه است
با مشت بسته
باری
شب را احاطه کردم
#هوشنگ_آزادی_ور
@asheghanehaye_fatima