عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



خود را در خود می‌آکنم، خود را در خود می‌فشارم،
از آکندگی سرریز می‌شوم،
امتداد می‌یابم، به بیرون می‌گسترم، لبالب، لب‌ریز،
در خود می‌آکنم، از خود برون می‌ریزم،
نه آسیمگی، نه آینه، نه سرگیجه در برابر آینه،
نه سقوطی در کار،
تنها یکی هستی است،
آن که سرریز،
و لبالب،
و مواج:
نه چون کمانی که بر خود خمیده
تا تیرها به هدف زند،
نه چون سینه‌ای زخمی از امید،
و منتظر که تیری دررسد:
آبی افشانده است،
و ما، نه خواب و نه بیدار،
و معلق به هر گامِ خود،
به سرچشمه بازمی‌گردیم.
سر به سینه آرام می‌گیرد،
پیکر به روی پیکرِ دیگر،
بی‌آن‌که هدف، آخرین تجسد خود را بیابد.
پس، خیال کهن را پاس‌دار:
به هستی بیاویز،
هستی را در دل سنگ‌ها و در بنِ آذرخش‌ها بر نشان!
سنگ‌هایی که هرگز تسلیم نمی‌شوند،
سنگ‌هایی از جنس زمان،
زمانی از جنس سنگ‌ها،
و قرن‌ها به‌سان ستون‌ها،
آنک به هر انجمن سرودِ ستایشِ سنگ است!



#اکتاویو_پاز ‌| Octavio Paz | مکزیک، ۱۹۹۸-۱۹۱۴ |

برگردان: #مهدی_جواهریان | #پیام_یزدان‌جو
@asheghanehaye_fatima
... زنجیری زمانم من
در اسارت و در دام
به عشق این جهان گرفتار آمدم
گم‌شده در خویشتن
در خود پرسه می‌زنم
مشتاق تمامیتم من

وارستگی از هر چه هست
تا چشم خود را دوباره بگشایم
شاهدی خدشه‌ناپذیر
در میان ادله‌ی متقن که به چالشش می‌کشند

نه طرد خیال‌ها و استعاره‌ها
که تجسد اسم‌ها و ضميرها
جهانی که ما خود در خویشتن ابداع می‌کنیم
انجمنی از نشانه‌ها
و در هسته‌اش
آن عابد پارسا
گلی، به نام سرخ
نیمی زن
و نیم‌ دیگرش چشمه‌ساری در سنگ

هر کس همان کلمات است که با خود می‌گوید
و تمنای من ماندگاری کلماتم بود
عقلِ آدمی
حیوانی با دست‌های تابان
و چشمانی در سرانگشتان.

شب گرد آمده، وامی‌گسترد
گرهی از زمان، خوشه‌ای از مکان
من می‌بینم، می‌شنوم، نفس می‌کشم
و تمنای من سرسپاری به این روز و شب.

#اکتاویو_پاز
برگردان: #مهدی_جواهریان | #پیام_يزدان‌جو
از کتابِ: «سراشیب شرق»