@asheghanehaye_fatima
بغلم کن به تو احساس عجیبی دارم
به دو لبهای تو وسواس غریبی دارم
بوسه بر دامنه ی سینه ی تو شیرین است
من به آغوش تو ماوای قریبی دارم
بغلم کن بخدا مست و خمارم امشب
چه کنم میل به بالین حبیبی دارم
تو همان میوه ی ممنوعه ی من هستی که
من عاشق هوس چیدن سیبی دارم
زده آتش به دلم شهوت بوسیدن تو
بی تو یک حالت ابهام مهیبی دارم
ای پرستار دل تنگ ، کجایی امشب
که در این بی نفسی میل طبیبی دارم
ای که مانوس حریر تن تب دار توام
وحشت از طلعت عصیان رقیبی دارم
ای تو شیرین من از عشق تو شاعر شده ام
که من از بهر تو احساس ادیبی دارم
#مرتضی_شاکری 📝
بغلم کن به تو احساس عجیبی دارم
به دو لبهای تو وسواس غریبی دارم
بوسه بر دامنه ی سینه ی تو شیرین است
من به آغوش تو ماوای قریبی دارم
بغلم کن بخدا مست و خمارم امشب
چه کنم میل به بالین حبیبی دارم
تو همان میوه ی ممنوعه ی من هستی که
من عاشق هوس چیدن سیبی دارم
زده آتش به دلم شهوت بوسیدن تو
بی تو یک حالت ابهام مهیبی دارم
ای پرستار دل تنگ ، کجایی امشب
که در این بی نفسی میل طبیبی دارم
ای که مانوس حریر تن تب دار توام
وحشت از طلعت عصیان رقیبی دارم
ای تو شیرین من از عشق تو شاعر شده ام
که من از بهر تو احساس ادیبی دارم
#مرتضی_شاکری 📝
شده ای سیب گناهی که دل از وسوسه ات
فـارغ از بیم خـدا شهـوت چـیدن دارد
یوسفت می شوم ای یار اگر امر کنی
چــه کـنم پیــرهنم میــل دریدن دارد
#مرتضی_شاکری
@asheghanehaye_fatima
فـارغ از بیم خـدا شهـوت چـیدن دارد
یوسفت می شوم ای یار اگر امر کنی
چــه کـنم پیــرهنم میــل دریدن دارد
#مرتضی_شاکری
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ای آخــرین ستــاره ی شبهـــای غــربتـم
دســتم بــه شب نمی رسد آخر بچینمت
شبهـام یک به یک همه رفتند و من ولی
در حســرتـم کـه یک شب دیگـر ببینمت
#مرتضی_شاکری
ای آخــرین ستــاره ی شبهـــای غــربتـم
دســتم بــه شب نمی رسد آخر بچینمت
شبهـام یک به یک همه رفتند و من ولی
در حســرتـم کـه یک شب دیگـر ببینمت
#مرتضی_شاکری
@asheghanehaye_fatima
آتشی در سینه دارم کاش خاکستر کنی
یا برویانی مرا یا بیصدا پرپر کنی
چون نمیدانم کجایی قبله را گم کردهام
کاش برگردی مرا با دین خود کافر کنی
باورش سخت است امّا باورم شد رفتهای
باورم را میتوانی واقعاً باور کنی؟
رفتنت را با خدا گفتم، خدا هم گریه کرد
کاش برگردی مُدارا با من و داور کنی
هرچه گفتم، هر کجا رفتم کشیدم آه، آه
طفل بی کَس را نشاید صحبت از مادر کنی
بی تو یک تن با سپاه لحظهها جنگیدهام
کاش میشد تا مرا با عشق، همسنگر کنی
تا سحر با بستر خالیت میجنگم، مرا
کاش میشد تن به تن مغلوب این بستر کنی
حال فردی محتضر را دارم از هجران تـو
کاش برگردی و حالم را کمی بهتر کنی
پنجره، باران، غزل، تصنیف بسطامی و کاش
ماندهام تنهای تنهای مرا آخر کنی
این غزل را من که نه، این اشکها بسرودهاند
ترسم امشب این قلم را بهر من خنجر کنی
#مرتضی_شاکری
آتشی در سینه دارم کاش خاکستر کنی
یا برویانی مرا یا بیصدا پرپر کنی
چون نمیدانم کجایی قبله را گم کردهام
کاش برگردی مرا با دین خود کافر کنی
باورش سخت است امّا باورم شد رفتهای
باورم را میتوانی واقعاً باور کنی؟
رفتنت را با خدا گفتم، خدا هم گریه کرد
کاش برگردی مُدارا با من و داور کنی
هرچه گفتم، هر کجا رفتم کشیدم آه، آه
طفل بی کَس را نشاید صحبت از مادر کنی
بی تو یک تن با سپاه لحظهها جنگیدهام
کاش میشد تا مرا با عشق، همسنگر کنی
تا سحر با بستر خالیت میجنگم، مرا
کاش میشد تن به تن مغلوب این بستر کنی
حال فردی محتضر را دارم از هجران تـو
کاش برگردی و حالم را کمی بهتر کنی
پنجره، باران، غزل، تصنیف بسطامی و کاش
ماندهام تنهای تنهای مرا آخر کنی
این غزل را من که نه، این اشکها بسرودهاند
ترسم امشب این قلم را بهر من خنجر کنی
#مرتضی_شاکری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بوسه هایت را به مِی آغشته کردی؟از لبت
هر چه مینوشم حریص پیک آخر ميشوم
#مرتضی_شاکری
@asheghanehaye_fatima
هر چه مینوشم حریص پیک آخر ميشوم
#مرتضی_شاکری
@asheghanehaye_fatima
گر هم آغوشت شوم روزی _ معطّر می شوم
وای اگر روزی نباشی _ زرد و پرپر می شوم
اَشهدِ عشق تو را در گوش هایم خوانده اند
لحظه ای ترکم کنی _ بی دین و کافر می شوم
بوسه هایت را به مِی _آغشته کردی ؟ از لبت
هرچه می نوشم _حریص پیک آخر می شوم
گر نباشی ارتش غم هات مغلوبم کند
بی تو درگیر نبردی نابرابر می شوم
در جوارت مهربانی رو نمایی می شود
در فراقت خسته تر از آه مادر می شوم
نوگل باغ حیاتم _ ای بهار عمر من
از غمت یلدا نشین شام آذر می شوم
#مرتضی_شاکری
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
وای اگر روزی نباشی _ زرد و پرپر می شوم
اَشهدِ عشق تو را در گوش هایم خوانده اند
لحظه ای ترکم کنی _ بی دین و کافر می شوم
بوسه هایت را به مِی _آغشته کردی ؟ از لبت
هرچه می نوشم _حریص پیک آخر می شوم
گر نباشی ارتش غم هات مغلوبم کند
بی تو درگیر نبردی نابرابر می شوم
در جوارت مهربانی رو نمایی می شود
در فراقت خسته تر از آه مادر می شوم
نوگل باغ حیاتم _ ای بهار عمر من
از غمت یلدا نشین شام آذر می شوم
#مرتضی_شاکری
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima