حبیب - سفر بخیر
@Iraniansong
📀🎼 آهنگ: "سفر بخیر"
■خواننده و آهنگساز: #حبیب_محبیان
■شعر: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
☆☆☆☆☆☆
- به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
- دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویام اما
چه کنم که بسته پایام.
- به کجا چنین شتابان؟
- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایام
- سفرت بهخیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را.
@asheghanehaye_fatima
■خواننده و آهنگساز: #حبیب_محبیان
■شعر: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
☆☆☆☆☆☆
- به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
- دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویام اما
چه کنم که بسته پایام.
- به کجا چنین شتابان؟
- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایام
- سفرت بهخیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را.
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
□«این کیمیای هستی»
با واژههای تو،
من مرگ را محاصره کردم
در لحظهای که از ششسو میآمد...
آه این چه بود
این نفسِ تازهی باز در ریهی صبح؟
با من بگو چراغِ حروفات را
تو از کدام صاعقه روشن کردی؟
بُردی مرا بِدان سوی ملکوت زمین
وین زادنِ دوباره
بهاری بود...
امروز
احساس میکنم
که واژههای شعرم را،
از روی سبزههای سحرگاهی برداشتهام!
○■○شاعر: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
📕●از کتاب: «مثل درخت در شب باران»
□«این کیمیای هستی»
با واژههای تو،
من مرگ را محاصره کردم
در لحظهای که از ششسو میآمد...
آه این چه بود
این نفسِ تازهی باز در ریهی صبح؟
با من بگو چراغِ حروفات را
تو از کدام صاعقه روشن کردی؟
بُردی مرا بِدان سوی ملکوت زمین
وین زادنِ دوباره
بهاری بود...
امروز
احساس میکنم
که واژههای شعرم را،
از روی سبزههای سحرگاهی برداشتهام!
○■○شاعر: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
📕●از کتاب: «مثل درخت در شب باران»
@asheghanehaye_fatima
در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشههای مهاجر
زیباست
در نیمروز روشن اسفند
وقتی بنفشهها را از سایههای سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
-- میهن سیارشان --
در جعبههای کوچک چوبی
در گوشهی خیابان میآورند
جوی هزار زمزمه در من
میجوشد
ای کاش
ای کاش آدمی وطناش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
یک روز میتوانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک.
○■○شاعر: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشههای مهاجر
زیباست
در نیمروز روشن اسفند
وقتی بنفشهها را از سایههای سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
-- میهن سیارشان --
در جعبههای کوچک چوبی
در گوشهی خیابان میآورند
جوی هزار زمزمه در من
میجوشد
ای کاش
ای کاش آدمی وطناش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
یک روز میتوانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک.
○■○شاعر: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
🎼●آهنگ: «فریاد»
🎙●آواز: #میلاد_درخشانی | #هاله_سیفیزاده
○●شعر: #محمدرضا_شفیعیکدکنی | ○●آهنگ: #میلاد_درخشانی
فریاد ز بیمهریات ای گل که در این باغ
چون غنچهی پاییز شکفتن نتوانم
ای چشمِ سخنگوی تو بشنو ز نگاهام
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم...
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
روزگاری ازینسان گذر کرد
خالی از گفتوگوها و دیدار
تو، در آنسوی احلام و رویا
من روان جستوجوگر به هرسوی
گاه در خواب
گاه بیدار...
●●●●●●●
مرت أیام
لم نلتقِ
أنت هناك وراء مدی الأحلام
فی أفق حف به المجهول
و أنا أمشي و أری و أنام..
■●شاعر: #نازک_الملائکه | عراق، ۲۰۰۷-۱۹۲۳ |
■●برگردان: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
خالی از گفتوگوها و دیدار
تو، در آنسوی احلام و رویا
من روان جستوجوگر به هرسوی
گاه در خواب
گاه بیدار...
●●●●●●●
مرت أیام
لم نلتقِ
أنت هناك وراء مدی الأحلام
فی أفق حف به المجهول
و أنا أمشي و أری و أنام..
■●شاعر: #نازک_الملائکه | عراق، ۲۰۰۷-۱۹۲۳ |
■●برگردان: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
در بندر چشمهای کبود تو
چونان طفلی بر صخرهها میدوم
بوی دریاها را استشمام میکنم
و همچون گنجشکی بالغ بازمیگردم
در بندر چشمهای کبود تو
رؤیای دریا و دریاها را میبینم
و میلیونها ماه را صید میکنم
و رشتههای مروارید و زنبق را
در بندر چشمهای کبود تو
سنگها در شب سخن میگویند
در دفتر چشمهای رازدار تو
کیست که هزاران ترانه نهفته است
ای کاش من دریانوردی بودم
یا کسی بود که زورقی به من میداد
تا هرشب بادبان خویش را برافرازم
در بندر چشمهای کبود تو...
#نزار_قبانی
برگردان: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
چونان طفلی بر صخرهها میدوم
بوی دریاها را استشمام میکنم
و همچون گنجشکی بالغ بازمیگردم
در بندر چشمهای کبود تو
رؤیای دریا و دریاها را میبینم
و میلیونها ماه را صید میکنم
و رشتههای مروارید و زنبق را
در بندر چشمهای کبود تو
سنگها در شب سخن میگویند
در دفتر چشمهای رازدار تو
کیست که هزاران ترانه نهفته است
ای کاش من دریانوردی بودم
یا کسی بود که زورقی به من میداد
تا هرشب بادبان خویش را برافرازم
در بندر چشمهای کبود تو...
#نزار_قبانی
برگردان: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
اندکی شکیب و هوش بایدت
تا ببینی این زلالِ زندگی
چون به گوش لحظهها چشانده میشود،
وین سرودِ ترسِ محتسب چشیدهی خموش
بر بلندتر چکادِ چامه ها ، نشانده میشود
سطرْسطرِ این ترانهی سکوت
از میانِ موْیرَگ صدای کوچهها
- رو به سوی وسعتی که زندگی
کشانده میشود
آن سپیدهی خجسته چون براید از افق
در میان شعرهای تو
سطرهای نانوشته خوانده میشود.
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
طفلی به نام شادی
اندکی شکیب و هوش بایدت
تا ببینی این زلالِ زندگی
چون به گوش لحظهها چشانده میشود،
وین سرودِ ترسِ محتسب چشیدهی خموش
بر بلندتر چکادِ چامه ها ، نشانده میشود
سطرْسطرِ این ترانهی سکوت
از میانِ موْیرَگ صدای کوچهها
- رو به سوی وسعتی که زندگی
کشانده میشود
آن سپیدهی خجسته چون براید از افق
در میان شعرهای تو
سطرهای نانوشته خوانده میشود.
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
طفلی به نام شادی
چشمهای تو
نامهای دیگری برای مرگ و زندگی
در نگینِ دوست داشتن
*
چشمهای تو
روشنایِ قدسیِ درختِ طور
در شبِ شبانِ وادیِ سخن
*
چشمهای تو
در کمانچهی نسیم و جویبار
پردهی رهاییِ وطن
*
چشمهای تو
آهوانِ دشتهای انزوا و
آرزوی من.
@asheghanehaye_fatima
#شفیعی_کدکنی
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
نامهای دیگری برای مرگ و زندگی
در نگینِ دوست داشتن
*
چشمهای تو
روشنایِ قدسیِ درختِ طور
در شبِ شبانِ وادیِ سخن
*
چشمهای تو
در کمانچهی نسیم و جویبار
پردهی رهاییِ وطن
*
چشمهای تو
آهوانِ دشتهای انزوا و
آرزوی من.
@asheghanehaye_fatima
#شفیعی_کدکنی
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
در عشق، یا تمام حقیقت را
باید گفت
یا هرچه هست
یکسره
باید ز دل زدود
آموختم من این را
زان مرغکی که بر سرِ شاخسارِ تود
بیپرده،
با تمامیِ هستیش،
میسرود.
@asheghanehaye_fatima
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
باید گفت
یا هرچه هست
یکسره
باید ز دل زدود
آموختم من این را
زان مرغکی که بر سرِ شاخسارِ تود
بیپرده،
با تمامیِ هستیش،
میسرود.
@asheghanehaye_fatima
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
گر به دستیم دست تو باشد
میتوانم بدان دست دیگر
سقف بشکافم این آسمان را
بازدارم ز رفتن زمان را
گر به دستیم دست تو باشد
میتوانم
کشتی نوحی از نو بسازم
و افکنم در سماوات لنگر
تا زمین را دهم طرح دیگر
گر به دستیم دست تو باشد
ابرها را ز دریا برآرم
در دلِ ریگتاب کویری
سبزه از خار و خارا برآرم
گر به دستیم دست تو باشد
افکنم طرحی از نو که آرد
آشتی در دل آتش و آب
هم ز دلها، به ژرفای دوزخ،
دشمنی را کند پرت و پرتاب
گر به دستیم دست تو باشد
وآنچه گرمی دهد هستیام را
گردشِ چشمِ مستِ تو باشد
@asheghanehaye_fatima
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
#شفیعی_کدکنی
میتوانم بدان دست دیگر
سقف بشکافم این آسمان را
بازدارم ز رفتن زمان را
گر به دستیم دست تو باشد
میتوانم
کشتی نوحی از نو بسازم
و افکنم در سماوات لنگر
تا زمین را دهم طرح دیگر
گر به دستیم دست تو باشد
ابرها را ز دریا برآرم
در دلِ ریگتاب کویری
سبزه از خار و خارا برآرم
گر به دستیم دست تو باشد
افکنم طرحی از نو که آرد
آشتی در دل آتش و آب
هم ز دلها، به ژرفای دوزخ،
دشمنی را کند پرت و پرتاب
گر به دستیم دست تو باشد
وآنچه گرمی دهد هستیام را
گردشِ چشمِ مستِ تو باشد
@asheghanehaye_fatima
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
#شفیعی_کدکنی
گام مینهی به سوی من
با درنگ و بیشتاب
گام مینهم به سوی تو
آنچنان که مومنی به مسجدی و عارفی به خانقاه
در میان جذبهی جلیل
لحظههای آبیِ برهنه
بی نقاب.
میتپد دلم
مثل قلبِ زخم خوردهی پرندهای
در غروبِ آفتاب.
#شفیعی_کدکنی
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
با درنگ و بیشتاب
گام مینهم به سوی تو
آنچنان که مومنی به مسجدی و عارفی به خانقاه
در میان جذبهی جلیل
لحظههای آبیِ برهنه
بی نقاب.
میتپد دلم
مثل قلبِ زخم خوردهی پرندهای
در غروبِ آفتاب.
#شفیعی_کدکنی
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
هزار معنی دیگر
به غیر از آنچه تو دانی
درون عشق نهفتهست.
کجاست آنکه تواند، یک از هزار شمارد؟
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
#شفیعی_کدکنی
@asheghanehaye_fatima
به غیر از آنچه تو دانی
درون عشق نهفتهست.
کجاست آنکه تواند، یک از هزار شمارد؟
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
#شفیعی_کدکنی
@asheghanehaye_fatima
🎼●آهنگ: «بگو به باران»
🎙●خواننده: #آرمان_گرشاسبی
●●آهنگساز؛ #پیام_جهانمانی
●●شاعر: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبارِ این کوچه باغها را
که در زلالاش
سَحَر بجوید
ز بیکرانها حضور ما را.
به جستوجوی کرانههایی
که راهِ برگشت از آن ندانیم
من و تو بیدار و
محوِ دیدار
سبکتر از ماهتاب و
از خواب
روانه در شط نور و نرما
ترانهای بر لبان بادیم...
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼●آهنگ: «کوچِ بنفشهها»
🎙●خواننده و آهنگساز: #فرهاد_مهراد
●شعر: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
🔺اجرا: کنسرت کلن، سالِ ۱۹۹۵
در روزهای آخرِ اسفند
کوچِ بنفشههای مهاجر
زیباست
در نیمروزِ روشنِ اسفند
وقتی بنفشهها را از سایههای سرد
در اطلسِ شمیمِ بهاران
با خاک و ریشه
- میهنِ سیارشان -
در جعبههای کوچکِ چوبی
در گوشهی خیابان میآورند
جوی هزار زمزمه در من
میجوشد
ای کاش
ای کاش آدمی وطناش را
مثلِ بنفشهها
(در جعبههای خاک)
یک روز میتوانست
همراهِ خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتابِ پاک.
@asheghanehaye_fatima
🎙●خواننده و آهنگساز: #فرهاد_مهراد
●شعر: #محمدرضا_شفیعیکدکنی
🔺اجرا: کنسرت کلن، سالِ ۱۹۹۵
در روزهای آخرِ اسفند
کوچِ بنفشههای مهاجر
زیباست
در نیمروزِ روشنِ اسفند
وقتی بنفشهها را از سایههای سرد
در اطلسِ شمیمِ بهاران
با خاک و ریشه
- میهنِ سیارشان -
در جعبههای کوچکِ چوبی
در گوشهی خیابان میآورند
جوی هزار زمزمه در من
میجوشد
ای کاش
ای کاش آدمی وطناش را
مثلِ بنفشهها
(در جعبههای خاک)
یک روز میتوانست
همراهِ خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتابِ پاک.
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیریست مثل ستارهها چمدانم را
از شوقِ ماهیان و
تنهاییِ خودم پرکردهام
ولی
مهلت نمیدهند که مثل کبوتری
در شرمِ صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم...
شعر #محمدرضا_شفیعیکدکنی
صدای #هوشنگ_کامکار
@asheghanehaye_fatima
از شوقِ ماهیان و
تنهاییِ خودم پرکردهام
ولی
مهلت نمیدهند که مثل کبوتری
در شرمِ صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم...
شعر #محمدرضا_شفیعیکدکنی
صدای #هوشنگ_کامکار
@asheghanehaye_fatima
هزار معنی دیگر
به غیر از آنچه تو دانی
درون عشق نهفتهست.
کجاست آنکه تواند، یک از هزار شمارد؟
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
به غیر از آنچه تو دانی
درون عشق نهفتهست.
کجاست آنکه تواند، یک از هزار شمارد؟
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیریست مثل ستارهها چمدانم را
از شوقِ ماهیان و
تنهاییِ خودم پرکردهام
ولی
مهلت نمیدهند که مثل کبوتری
در شرمِ صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم...
شعر #محمدرضا_شفیعیکدکنی
صدای #هوشنگ_کامکار
@asheghanehaye_fatima
از شوقِ ماهیان و
تنهاییِ خودم پرکردهام
ولی
مهلت نمیدهند که مثل کبوتری
در شرمِ صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم...
شعر #محمدرضا_شفیعیکدکنی
صدای #هوشنگ_کامکار
@asheghanehaye_fatima
چون صاعقه در کورهء بیصبریام امروز
از صبح كه برخاستهام،
ابریام امروز...
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
از صبح كه برخاستهام،
ابریام امروز...
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
چنان که ابر گره خورده با گریستنش
چنان که گل، همه عمرش مسخّر شادی است
چنان که هستیِ آتش اسیرِ سوختن است
تمامِ پویه ی انسان به سوی آزادی است
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima
چنان که گل، همه عمرش مسخّر شادی است
چنان که هستیِ آتش اسیرِ سوختن است
تمامِ پویه ی انسان به سوی آزادی است
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
@asheghanehaye_fatima