@asheghanehaye_fatima
از هر طرف محاصره در هیچم؛ دنیا حریف زجر روانم نیست
من گور دسته جمعی انسانم؛ گویا كسی مقیم جهانم نیست
می مانم و دریغ كه می دانم در باغ های یائسه گل كردم
دارد مرا به گریه می اندازد خاكی كه خانه ی پدرانم نیست
از باغ های یا ئسه در بردم با بادهای هرزه روانم را
جز رنج پیر و داغ جوان دیدن چیزی به چنته ی چمدانم نیست
سرحلقه ی ملاحده ی دوران سركرده ی زنادقه ی دهرم
از شش جهت مسخر شیطانم یك آیه در تمامت جانم نیست
بیدارخواب قبر پریشانی است روح دریده ای كه به من دادند
حالا كه جز مجادله ی باطل نقشی بر آستانه ی جانم نیست-
-از عقل و عشق فاصله می گیرم
در ابر چشم های تو می میرم
در من ببار یاور ناهمخون !!!
تنها خودت مقیم جهانم باش!!!
#علی_اکبر_یاغی_تبار
از هر طرف محاصره در هیچم؛ دنیا حریف زجر روانم نیست
من گور دسته جمعی انسانم؛ گویا كسی مقیم جهانم نیست
می مانم و دریغ كه می دانم در باغ های یائسه گل كردم
دارد مرا به گریه می اندازد خاكی كه خانه ی پدرانم نیست
از باغ های یا ئسه در بردم با بادهای هرزه روانم را
جز رنج پیر و داغ جوان دیدن چیزی به چنته ی چمدانم نیست
سرحلقه ی ملاحده ی دوران سركرده ی زنادقه ی دهرم
از شش جهت مسخر شیطانم یك آیه در تمامت جانم نیست
بیدارخواب قبر پریشانی است روح دریده ای كه به من دادند
حالا كه جز مجادله ی باطل نقشی بر آستانه ی جانم نیست-
-از عقل و عشق فاصله می گیرم
در ابر چشم های تو می میرم
در من ببار یاور ناهمخون !!!
تنها خودت مقیم جهانم باش!!!
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
انکـــار نکن داعیهٔ دلبـریات را
بگذار ببوسم لب خاکستریات را
دستی بکش از روی کرم بر سر و رویم
تا لمس کنـــــم عاطفهٔ مادریات را
از منظر من باکــــرهٔ باکـــــــرههایی
هرچند سپردی به سگان دختریات را
مصلوب همآغوشی بابلسریان کن
یکچند مسیحـای تن آذریات را
حاشا که همانند و رقیبی بتوان یافت
طبــــــع من و آوازهٔ اغواگـریات را
ای شأن نــــزول همه ادیان الهـــی
حالی یله کن دعوی پیغمبریات را
هم مادر و هم دختر و هم همسر من باش
تا شهره کنـــی شیوهٔ همبستریات را
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
انکـــار نکن داعیهٔ دلبـریات را
بگذار ببوسم لب خاکستریات را
دستی بکش از روی کرم بر سر و رویم
تا لمس کنـــــم عاطفهٔ مادریات را
از منظر من باکــــرهٔ باکـــــــرههایی
هرچند سپردی به سگان دختریات را
مصلوب همآغوشی بابلسریان کن
یکچند مسیحـای تن آذریات را
حاشا که همانند و رقیبی بتوان یافت
طبــــــع من و آوازهٔ اغواگـریات را
ای شأن نــــزول همه ادیان الهـــی
حالی یله کن دعوی پیغمبریات را
هم مادر و هم دختر و هم همسر من باش
تا شهره کنـــی شیوهٔ همبستریات را
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
تن همتنه کن با من و بگذار بنوشم
از چشمهٔ نوش بدنت با لبم... ای کاش
ای کاش بیایی و شبی شعله بگیری
از آتش این مرد ولنگار و غزلهاش
#علی_اکبر_یاغی_تبار
از چشمهٔ نوش بدنت با لبم... ای کاش
ای کاش بیایی و شبی شعله بگیری
از آتش این مرد ولنگار و غزلهاش
#علی_اکبر_یاغی_تبار
درمذهب عاشق خبراز
ضـابـطهاي نيسـت
لامـذهـبـيـش هــم
به خــدا ربـط نـدارد
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
ضـابـطهاي نيسـت
لامـذهـبـيـش هــم
به خــدا ربـط نـدارد
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
@asgeghanehaye_fatima
تو را ندیدن و از دوریات خمار شدن
بد است و بدتر از آن بیتو بیقرار شدن
در آستانهٔ چلسالگی غمانگیز است
به یک وروجک گهوارهای دچار شدن
نگو که مزد نیآموزگاری من بود
اسیر دست تو تلمیذ نابکار شدن
چه خیری از تو به من میرسد مصیبتجان!
به غیر مضحکهٔ خلق روزگار شدن
جگر به درد تو خون کردم و حلالم باد
به ضرب شست نگاه تو تارومار شدن
گذشت عمر و نصیبی نبردم از بر و برگ
چه داغها که به دل ماندم از بهار شدن
در این قبیلهٔ آزادهکش خداوندا
چه اشتباه بدی بود سربهدار شدن
مرا زمانه نکشت و تو میکشی اما
خوشا به خاطر تو ساکن مزار شدن
#علی_اکبر_یاغی_تبار
تو را ندیدن و از دوریات خمار شدن
بد است و بدتر از آن بیتو بیقرار شدن
در آستانهٔ چلسالگی غمانگیز است
به یک وروجک گهوارهای دچار شدن
نگو که مزد نیآموزگاری من بود
اسیر دست تو تلمیذ نابکار شدن
چه خیری از تو به من میرسد مصیبتجان!
به غیر مضحکهٔ خلق روزگار شدن
جگر به درد تو خون کردم و حلالم باد
به ضرب شست نگاه تو تارومار شدن
گذشت عمر و نصیبی نبردم از بر و برگ
چه داغها که به دل ماندم از بهار شدن
در این قبیلهٔ آزادهکش خداوندا
چه اشتباه بدی بود سربهدار شدن
مرا زمانه نکشت و تو میکشی اما
خوشا به خاطر تو ساکن مزار شدن
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
تقدیر من یه اسب رم کرده س
آغوش تو یه راه ناهموار
شاید فراموشم نشی اما
باید فراموشت کنم سالار
باید فراموشت کنم وقتی
اینجا کسی هم هق هق من نیست
تکلیف من با مرگ معلومه
تکلیف تو با گریه روشن نیست
#علی_اکبر_یاغی_تبار
تقدیر من یه اسب رم کرده س
آغوش تو یه راه ناهموار
شاید فراموشم نشی اما
باید فراموشت کنم سالار
باید فراموشت کنم وقتی
اینجا کسی هم هق هق من نیست
تکلیف من با مرگ معلومه
تکلیف تو با گریه روشن نیست
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
گر چه از آوردن این لفظ بیزاری
دوستت دارم چرا که دوستم داری
آهی و از بغض های کهنه می گویی
اشکی و از ابرهای تازه می باری
با خدا اتمام حجت کردی و باید
دل به ابلیس قشنگ عشق بسپاری
افتخاری جاودانی کن که می خواهی
سر به روی شانه ی یک مرد بگذاری
او که دارد از لبانت سیب می دزدد
او که داری بر لبانش سیب می کاری
آدم خوبی ست اما خاطرت باشد
وای اگر دست از سرش یک لحظه برداری!
#علی_اکبر_یاغی_تبار
گر چه از آوردن این لفظ بیزاری
دوستت دارم چرا که دوستم داری
آهی و از بغض های کهنه می گویی
اشکی و از ابرهای تازه می باری
با خدا اتمام حجت کردی و باید
دل به ابلیس قشنگ عشق بسپاری
افتخاری جاودانی کن که می خواهی
سر به روی شانه ی یک مرد بگذاری
او که دارد از لبانت سیب می دزدد
او که داری بر لبانش سیب می کاری
آدم خوبی ست اما خاطرت باشد
وای اگر دست از سرش یک لحظه برداری!
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
یک فعل نیم بند دومفعولی، از یک ضمیر مستتر جنسی
خشم نرینه، کینه ی مادینه، دنیا پر است از خطر جنسی
تعریف ناامید من از خلقت: یک اشتباه ساده ولی عمقی؛
یک اختلاف کوچک اندامی، منجر به چند دردسر جنسی
اینجا نمی برد که در آن دنیا، اینجا نمی خورد که در آن دنیا
انسان چه سازوکار غم انگیزی است؛ دارد به آن جهان نظر جنسی
«یک نر به چند ماده تعرض کرد»؛ «یک زن به پنج مرد تعلق داشت»
«یک ماده-نر خودش به خودش تن داد» : از هر رسانه ده خبر جنسی
یک حجم استوانه ای فاعل، لای شکاف منفعل هستی
گرم ادامه دادن همنوع است زیر لحاف شعله ور جنسی
از ابتدای خلقت خود دارد دنبال جفت گمشده می گردد
_ پیدا نکرده است و نخواهد کرد_ نفرین به این بشر، بشر جنسی
باید پی نجات خودت باشی... این روزها از آینه ها حتی
سر می زند به طرز اسفناکی رفتارهای پرخطر جنسی
#علی_اکبر_یاغی_تبار
یک فعل نیم بند دومفعولی، از یک ضمیر مستتر جنسی
خشم نرینه، کینه ی مادینه، دنیا پر است از خطر جنسی
تعریف ناامید من از خلقت: یک اشتباه ساده ولی عمقی؛
یک اختلاف کوچک اندامی، منجر به چند دردسر جنسی
اینجا نمی برد که در آن دنیا، اینجا نمی خورد که در آن دنیا
انسان چه سازوکار غم انگیزی است؛ دارد به آن جهان نظر جنسی
«یک نر به چند ماده تعرض کرد»؛ «یک زن به پنج مرد تعلق داشت»
«یک ماده-نر خودش به خودش تن داد» : از هر رسانه ده خبر جنسی
یک حجم استوانه ای فاعل، لای شکاف منفعل هستی
گرم ادامه دادن همنوع است زیر لحاف شعله ور جنسی
از ابتدای خلقت خود دارد دنبال جفت گمشده می گردد
_ پیدا نکرده است و نخواهد کرد_ نفرین به این بشر، بشر جنسی
باید پی نجات خودت باشی... این روزها از آینه ها حتی
سر می زند به طرز اسفناکی رفتارهای پرخطر جنسی
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
چقدَر ساختگی بود شعار من و تو
خاک عالم به سر قول و قرار من و تو
هیچ معلوم نشد از چه نژادی هستند
تُف به روی دل بی ایل و تبار من و تو
گریه کن ابرک معصوم، زمینگیر شدیم
آسمان نیز نشد آینـه دار من و تو
حرف هایی که به هم ردّ و بدل می کردیم
آخرش نیز نخوردند به کار من و تـو
چقدر زود بریدی و به من بد کردی
دستخوش! همسفر این بود قرار من و تو؟!
باغ ما مزرعه ی هرزه ترین زمزمه بود
مفتکی هم نمی ارزید بهار من و تو
آخرین بیت: ببین قافیه را باخته ایم
فحش و نفرین غزل نیز نثار من و تو
#علی_اکبر_یاغی_تبار
چقدَر ساختگی بود شعار من و تو
خاک عالم به سر قول و قرار من و تو
هیچ معلوم نشد از چه نژادی هستند
تُف به روی دل بی ایل و تبار من و تو
گریه کن ابرک معصوم، زمینگیر شدیم
آسمان نیز نشد آینـه دار من و تو
حرف هایی که به هم ردّ و بدل می کردیم
آخرش نیز نخوردند به کار من و تـو
چقدر زود بریدی و به من بد کردی
دستخوش! همسفر این بود قرار من و تو؟!
باغ ما مزرعه ی هرزه ترین زمزمه بود
مفتکی هم نمی ارزید بهار من و تو
آخرین بیت: ببین قافیه را باخته ایم
فحش و نفرین غزل نیز نثار من و تو
#علی_اکبر_یاغی_تبار
گفته ام واژه ها سکوت کنند
تا تو یک بیت شاهکار شوی
گفته ام شرع و عرف را بکشند
تا تو قانون روزگار شوی
داده ام سازهای دنیا را
با دوتا تار مو دوتار کنند
همه ی گوشه های موسیقی
به سکوت تو افتخار کنند
گفته ام شاهزاده های جهان
تشنه ی دستبوسی ات باشند
همه ی دختران ایرانی
ساقدوش عروسی ات باشند
گفته ام نقش ها به قالی ها
حافظ تخت و تاجمان باشند
همه ی نخل ها و شالی ها
شاهد ازدواجمان باشند
تا تو تسلیم دفترم باشی
گفته ام بر سخن بیفزایند
تا تو یک عمر همسرم باشی
داده ام حجله را بیارایند..
آمدم با ترانه ای دیگر
کهنه درد تو را علاج کنم
آمدم در دلت مقیم شوم
آمدم با تو ازدواج کنم
#علی_اکبر_یاغی_تبار
تا تو یک بیت شاهکار شوی
گفته ام شرع و عرف را بکشند
تا تو قانون روزگار شوی
داده ام سازهای دنیا را
با دوتا تار مو دوتار کنند
همه ی گوشه های موسیقی
به سکوت تو افتخار کنند
گفته ام شاهزاده های جهان
تشنه ی دستبوسی ات باشند
همه ی دختران ایرانی
ساقدوش عروسی ات باشند
گفته ام نقش ها به قالی ها
حافظ تخت و تاجمان باشند
همه ی نخل ها و شالی ها
شاهد ازدواجمان باشند
تا تو تسلیم دفترم باشی
گفته ام بر سخن بیفزایند
تا تو یک عمر همسرم باشی
داده ام حجله را بیارایند..
آمدم با ترانه ای دیگر
کهنه درد تو را علاج کنم
آمدم در دلت مقیم شوم
آمدم با تو ازدواج کنم
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
با من چه کردهاند که بیآسمان شدم
بر من چه رفته است که آتشبهجان شدم
با من چه کردهاند که اینگونه بیخطر
کبریت نیمسوختهٔ شهرتان شدم
پادرهواتر از همهٔ حرفهایتان
مضحکترین پدیدهٔ مازندران شدم
این هم مصیبتی است که با شهوتی که نیست
ارضاگر غریزهٔ سگهایتان شدم
میخواستم بهار شوم باغبان نخواست
میخواستم درخت شوم نردبان شدم
#علی_اکبر_یاغی_تبار
با من چه کردهاند که بیآسمان شدم
بر من چه رفته است که آتشبهجان شدم
با من چه کردهاند که اینگونه بیخطر
کبریت نیمسوختهٔ شهرتان شدم
پادرهواتر از همهٔ حرفهایتان
مضحکترین پدیدهٔ مازندران شدم
این هم مصیبتی است که با شهوتی که نیست
ارضاگر غریزهٔ سگهایتان شدم
میخواستم بهار شوم باغبان نخواست
میخواستم درخت شوم نردبان شدم
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
من گرم کار رفتنم
تو گرم کار چیستی؟
من دارم از کف میروم
فکر نجات کیستی؟
ای «هر سر موی تو را
با زندگی پیوندها»
پیوند من با زندگی
قطع است وقتی نیستی
#علی_اکبر_یاغی_تبار
من گرم کار رفتنم
تو گرم کار چیستی؟
من دارم از کف میروم
فکر نجات کیستی؟
ای «هر سر موی تو را
با زندگی پیوندها»
پیوند من با زندگی
قطع است وقتی نیستی
#علی_اکبر_یاغی_تبار
صدام کن تا که من بمیرم به خاطر صوت نازنینت
صدام کن تا که گر بگیرد وجودم از لحن دلنشینت
تو ای گرامینصیبهٔ من نجیبهٔ من حبیبهٔ من
بیا و بنواز عاشقت را به آن صدای عسلترینت
حلاوت محض بود؛ آری حلاوت محض بود؛ باری
چه دلخوریهای گاهگاهت چه آنچنانت چه اینچنینت
حلاوت محض بود باری تمام اطوار و قول و فعلت
چه وقت شک کردنت به یاغی چه وقت گل کردن یقینت
چه روزها؟ نه چه هفتهها؟ نه چهماهها؟ نه چه سالهایی
که دیدگان تپندهٔ من نشسته بودند در کمینت
صدام کن ای جنون کامل صدام کن نور دیده و دل
که بیقرار است همنشانت که بیقرار است همنشینت
بگو سلام و مرا رها کن که از وفور شعف بمیرم
برای شیرینی مليح تلفظ ناز حرف سینت
هزار دامن سداب و سوسن نثار دست گرهگشا و
هزار جان گرامی از من فدای زیبایی متینت
چه میتوان گفت در دعايت جز اینکه تا زندهام بگویم
عزیزتر باد از این وجودت گشادهتر باد از این جبینت
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
صدام کن تا که گر بگیرد وجودم از لحن دلنشینت
تو ای گرامینصیبهٔ من نجیبهٔ من حبیبهٔ من
بیا و بنواز عاشقت را به آن صدای عسلترینت
حلاوت محض بود؛ آری حلاوت محض بود؛ باری
چه دلخوریهای گاهگاهت چه آنچنانت چه اینچنینت
حلاوت محض بود باری تمام اطوار و قول و فعلت
چه وقت شک کردنت به یاغی چه وقت گل کردن یقینت
چه روزها؟ نه چه هفتهها؟ نه چهماهها؟ نه چه سالهایی
که دیدگان تپندهٔ من نشسته بودند در کمینت
صدام کن ای جنون کامل صدام کن نور دیده و دل
که بیقرار است همنشانت که بیقرار است همنشینت
بگو سلام و مرا رها کن که از وفور شعف بمیرم
برای شیرینی مليح تلفظ ناز حرف سینت
هزار دامن سداب و سوسن نثار دست گرهگشا و
هزار جان گرامی از من فدای زیبایی متینت
چه میتوان گفت در دعايت جز اینکه تا زندهام بگویم
عزیزتر باد از این وجودت گشادهتر باد از این جبینت
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
عشق عزیز عشق گرامی
پایان روزهای بد من
آغاز روزهای خوشاخوش
عشق عزیز تاابد من
من بی تو چون هلاهل و حنظل
با تو حلاوت شکر و شیر
پیش از تو بوف کور هدایت
بعد از تو آفتاب جهانگیر
ای ابتلای قدسی مزمن
جان و جهان عارف و عامی
دریاب این غریب جهان را
عشق عزیز عشق گرامی
آب زلال چشمه کماکان
تعظیم میکند به خلوصت
اینک منم که مینهم آرام
لب بر لبِ چو چشم خروست
خونینترین تپندهٔ دنیاست
این دل - دلی که میبری از من-
با من بساز تا که بسازی
یاغیتبار دیگری از من
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
پایان روزهای بد من
آغاز روزهای خوشاخوش
عشق عزیز تاابد من
من بی تو چون هلاهل و حنظل
با تو حلاوت شکر و شیر
پیش از تو بوف کور هدایت
بعد از تو آفتاب جهانگیر
ای ابتلای قدسی مزمن
جان و جهان عارف و عامی
دریاب این غریب جهان را
عشق عزیز عشق گرامی
آب زلال چشمه کماکان
تعظیم میکند به خلوصت
اینک منم که مینهم آرام
لب بر لبِ چو چشم خروست
خونینترین تپندهٔ دنیاست
این دل - دلی که میبری از من-
با من بساز تا که بسازی
یاغیتبار دیگری از من
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
کنون که شانه تو لایق سر من نیست
همان خوش است که بالشت دیگران باشد !
👤#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
همان خوش است که بالشت دیگران باشد !
👤#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
صدام کن تا که من بمیرم به خاطر صوت نازنینت
صدام کن تا که گر بگیرد وجودم از لحن دلنشینت
تو ای گرامینصیبهٔ من نجیبهٔ من حبیبهٔ من
بیا و بنواز عاشقت را به آن صدای عسلترینت
حلاوت محض بود؛ آری حلاوت محض بود؛ باری
چه دلخوریهای گاهگاهت چه آنچنانت چه اینچنینت
حلاوت محض بود باری تمام اطوار و قول و فعلت
چه وقت شک کردنت به یاغی چه وقت گل کردن یقینت
چه روزها؟ نه چه هفتهها؟ نه چهماهها؟ نه چه سالهایی
که دیدگان تپندهٔ من نشسته بودند در کمینت
صدام کن ای جنون کامل صدام کن نور دیده و دل
که بیقرار است همنشانت که بیقرار است همنشینت
بگو سلام و مرا رها کن که از وفور شعف بمیرم
برای شیرینی مليح تلفظ ناز حرف سینت
هزار دامن سداب و سوسن نثار دست گرهگشا و
هزار جان گرامی از من فدای زیبایی متینت
چه میتوان گفت در دعايت جز اینکه تا زندهام بگویم
عزیزتر باد از این وجودت گشادهتر باد از این جبینت
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
صدام کن تا که گر بگیرد وجودم از لحن دلنشینت
تو ای گرامینصیبهٔ من نجیبهٔ من حبیبهٔ من
بیا و بنواز عاشقت را به آن صدای عسلترینت
حلاوت محض بود؛ آری حلاوت محض بود؛ باری
چه دلخوریهای گاهگاهت چه آنچنانت چه اینچنینت
حلاوت محض بود باری تمام اطوار و قول و فعلت
چه وقت شک کردنت به یاغی چه وقت گل کردن یقینت
چه روزها؟ نه چه هفتهها؟ نه چهماهها؟ نه چه سالهایی
که دیدگان تپندهٔ من نشسته بودند در کمینت
صدام کن ای جنون کامل صدام کن نور دیده و دل
که بیقرار است همنشانت که بیقرار است همنشینت
بگو سلام و مرا رها کن که از وفور شعف بمیرم
برای شیرینی مليح تلفظ ناز حرف سینت
هزار دامن سداب و سوسن نثار دست گرهگشا و
هزار جان گرامی از من فدای زیبایی متینت
چه میتوان گفت در دعايت جز اینکه تا زندهام بگویم
عزیزتر باد از این وجودت گشادهتر باد از این جبینت
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
من و تو آبروی مونده ی باغیم و بار آور
من و تو باغ ِ آفت دیده ایم اما بهار آور
چنان از نا امیدیهای هم امّید میسازیم
که از یک شمع ِ باور مرده صد خورشید میسازیم
اگرچه خسته ای از حمل ِ این بُغضای طولانی
حریم امن ِ موندن باش ای "یار دبستانی"
اگرچه بغض ِ ابرای سمج سخت و نفس گیره
بیا اشکاتو نذر شونه ی من کن، نگو دیره...
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
من و تو باغ ِ آفت دیده ایم اما بهار آور
چنان از نا امیدیهای هم امّید میسازیم
که از یک شمع ِ باور مرده صد خورشید میسازیم
اگرچه خسته ای از حمل ِ این بُغضای طولانی
حریم امن ِ موندن باش ای "یار دبستانی"
اگرچه بغض ِ ابرای سمج سخت و نفس گیره
بیا اشکاتو نذر شونه ی من کن، نگو دیره...
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گفتی گیاه وحشی کوهی
روزامو با ذکر تو شب کردم
دل خوش به برگردوندنت بودم
نه توی دنیا رو وجب کردم
از زندگی بعدتو می ترسم
هم خون قلب کوچک من باش
بی دین و بی آیین شدن سخته
تنها مرام و مسلک من باش
قطبای کامل، عبد لبخندات
عبدای جاهل، مست موهاتن
آهوی وحشی پشتشون داری
عبدای قابل، بند چشماتن
تو منطقت پاگیره؛ می ترسم
آزاده سروا زر خریدت شن
می ترسم از بس دلبری داری
سقراط و افلاطون مریدت شن
بغضاتو نذر شونه ی من کن
جون میکنم... قفل دلت واشه
این شونه صیقل خورده ی زخمه
می تونه پشت هق هقت باشه
گفتی گیاه وحشی کوهی
گفتم امیر کشور دردم
جز تو کسی حد و حریمم نیست
باید به آغوش تو برگردم....
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
روزامو با ذکر تو شب کردم
دل خوش به برگردوندنت بودم
نه توی دنیا رو وجب کردم
از زندگی بعدتو می ترسم
هم خون قلب کوچک من باش
بی دین و بی آیین شدن سخته
تنها مرام و مسلک من باش
قطبای کامل، عبد لبخندات
عبدای جاهل، مست موهاتن
آهوی وحشی پشتشون داری
عبدای قابل، بند چشماتن
تو منطقت پاگیره؛ می ترسم
آزاده سروا زر خریدت شن
می ترسم از بس دلبری داری
سقراط و افلاطون مریدت شن
بغضاتو نذر شونه ی من کن
جون میکنم... قفل دلت واشه
این شونه صیقل خورده ی زخمه
می تونه پشت هق هقت باشه
گفتی گیاه وحشی کوهی
گفتم امیر کشور دردم
جز تو کسی حد و حریمم نیست
باید به آغوش تو برگردم....
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گفتهام واژهها سکوت کنند
تا تو یک بیت شاهکار شوی
گفتهام شرع و عرف را بُکُشند
که تو قانون روزگار شوی
دادهام سازهای دنیا را
با دو تا تارِ مو دوتار کنند
همهی گوشههای موسیقی
به سکوت تو افتخار کنند
گفتهام شاهزادههای جهان
تشنهی دستبوسیات باشند
همهی دختران ایرانی
ساقدوش عروسیات باشند
گفتهام نقشها به قالیها
حافظ تخت و تاجمان باشند
همهی نخلها و شالیها
شاهد ازدواجمان باشند
آمدم با ترانهای دیگر
کهنهْزخم تو را علاج کنم
آمدم بر تنت مقیم شوم
آمدم با تو ازدواج کنم.....
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima
تا تو یک بیت شاهکار شوی
گفتهام شرع و عرف را بُکُشند
که تو قانون روزگار شوی
دادهام سازهای دنیا را
با دو تا تارِ مو دوتار کنند
همهی گوشههای موسیقی
به سکوت تو افتخار کنند
گفتهام شاهزادههای جهان
تشنهی دستبوسیات باشند
همهی دختران ایرانی
ساقدوش عروسیات باشند
گفتهام نقشها به قالیها
حافظ تخت و تاجمان باشند
همهی نخلها و شالیها
شاهد ازدواجمان باشند
آمدم با ترانهای دیگر
کهنهْزخم تو را علاج کنم
آمدم بر تنت مقیم شوم
آمدم با تو ازدواج کنم.....
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@asheghanehaye_fatima