عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
بعد از قلب زنی بالای سی سال
سه جا می شود زندگی کرد
درون سنگ
آدم می تواند جل و پلاسش را جمع کند
برود داخل سنگی
و باقیمانده ی عمرش را همانجا کنار قطره ی آبی
و سنگانگی سنگ بگذراند
زندگی درون سنگ آدم را گِرد می کند
درون سنگ اگر بادی بوزد از تو وزیده
درون سنگ هیچ انتخاباتی برگزار نمی شود
و درون سنگ همیشه چند انگشت نامریی برای پوشانیدن تنهاییت آماده است
برای خنداندن من کافی است
چهره ی واقعیت را نشانم دهی
هم می خندم
هم گریه می کنم
هم تنها می شوم
دارم تبدیل می شوم
احتیاج به لک بینی یافته ام
مرا بیاب
مرا بیاب
و شرح سودی از حافظ را بکش از من بیرون
برای خمیدن درون سنگ
اول یک نفس عمیق
بعد خوابیدن به شکل گربه
بعد لک بینی
بعد وقتی باد می وزد
دو چشم ماهی پیدا می شود در آدم
و بعد احتمالا کسی دست به اجزای آدم برده این وقت شب
و افسردگی نوشیده تا خرخره
و صبح
درون سنگ مدرسه ها برای همیشه تعطیل است
درون سنگ شرافت آب بعد از چند روز یقه ی تو را خواهد گرفت
و تو کبود خواهی شد
درون سنگ
صحرایی خوابیده که با اولین سرفه ات بیدار خواهد شد
و سنگ را فرا خواهد گرفت
بیرون از سنگ صدای استغاثه می آید
مرحوم مهرداد بهار سنگ شناس خوبی بود
و یک روز عصر که نفس هایش قصد بالا آمدن نداشت
رفت
و کثافت جهان را برای من و تو گذاشت
زنان بالای سی سال می فهمند
یک عشق ممنوعه ی پنهانی
چقدر زن را جوان نگه می دارد
چه قدر


بعد از قلب زنی بالای سی ساله
دو جا می شود زندگی کرد
در أولدترافورد
آلن رنه فیلمی بسازد با عنوان شیاطین سرخ
که در اولدترافورد خانه کرده اند
و همین ابلیس خودمان
چهره ی واقعی اش را از صورت خدا پس بگیرد برود کنار دیرک بایستد و فکر کند آیا می شود از میان این همه تماشاچی که برای شیاطین جیغ می کشند یکی خدا باشد
نه
واقعا می شود میان جمعیت یکی بلند شود فریاد بزند: من خدام
و البته زنی زیبا باشد
تقریبا بیست و هفت هشت ساله / بلوند / 173 قد / کمر باریک که قبلا فقط یکبار ازدواج کرده باشد
نام قلب مرا غیر از گوجه فرنگی به هر اسمی خواستی صدا کن
مرا از منطقه ای متروک صدا بزن
و شهادت بده هر آدمی چند گوجه فرنگی درون خودش دارد
که عنکبوتی در آن لانه کرده است
مراسم خاکسپاریِ برف است
آلن رنه دستور کات می دهد
شیاطین سرخ اروپا را فتح می کنند
و تنها یک قدم باقی است که خدا صورتش را از صورت ابلیس پس می گیرد و هو الباقی
و برف همچنان می بارد بر اروپا
بر ارودست
بر ارو سر
بر اروقلب
کسی دارد نام مرا از اگوست امسال خط می زند
فریاد می زنم : انالحق هوهو
هوهو
تماشاچیان جواب می دهند: هاها
هاها
موج مکزیکی جهان را فرا می گیرد
به رویای آن گلوله که سمت زن می رفت سلام
به چمن های همیشه سبز
به این دو پایی که مرا سوار آن کرده اند
پیراهنم را می زنم کنار
پوستم را
گوشتم را
استخوانم را می زنم کنار
میرسم به خودم
به خودِ خودِ خودم
تنها رنگی از جوانی من در اگوست
در أولدترافورد
خسته ام
خیلی خسته ام
این را خدای کمر باریکِ بلوندِ 173 سانتیِ قبلا یکبار ازدواج کرده می گوید
و ورزشگاه را ترک می کند
أولدترافورد سنگین
أولدترافورد گوجه فرنگی بای بای


بعد از قلب زنی بالای سی سال
فقط یک جا می شود زندگی کرد
درون اشاره
هر کس هر جا به هرچیزی اشاره کند / تویی
اشاره در اوایل زندگی نقش مهمی نداشت
فقط انگشت بود
انگشتی کشیده /فرو رفته در هوا
بعدها که آدم بزرگ می شود
اشاره خودش می آید تو را فرا می گیرد
می شوی ذاتِ اشاره
مثلا
اشاره ی نوری
اشاره ی شادمانی روشن
اشاره ی بیمارستان سینا در روان مجید رعایایی
اشاره، ذاتا زبان شناسانه نیست باور کن روانشناسانه است
از معصومه دخترِ دایی نادعلی بپرس
که هر سه ماه
بیست روز می رود بیمارستان سینا هی اشاره می کند
هر کس هر جا به هر کسی اشاره می کند / تویی
در صور اسرافیل می دمند / تویی
اوسیم بولت از خط پایان جهان می گذرد / تویی
نجم الدین رازی زن و فرزند را رها می کند می زند به چاک / تویی
فردوسی عمدا شاهنامه را در بحر متقارب غرق می کند / تویی
پیر اوئیجی کولینا سوت پایان جهان را می زند/ تویی
اما تو نمی توانی اشاره نباشی
نمی توانی در فتح تهران در باغ ملی اعدام نشده باشی
نمی توانی اشاره ی دهان به بوسه نباشی
باز کن دهانت را
اجازه بده اشاره از دهان تو را فتح کند
براعت استهلال
پیشروی افسردگی با دار و دسته اش در رگ
خانه سازی در حاشیه ی شهرها
کدام حروف
کدام زبان
کدام اشاره را بگذارم جای دو چشمِ ماهی
و از سوره ی حوت بخواهم یکی دو ماه عقب بیفتد
بخواهم باهم برویم استانبول دیسکوی 169
اشاره کجاست
به چی می گویند اشاره
کجا باید زندگی کنم
کجا، کجاست
صبور باش
صبور باش ودایره باش
روزی همه ی جهان فقط به هم اشاره می کنند
دنبال انگشت بگرد
برگرد درون سنگ
برگرد بیرون
مراسم خاکسپاری برف است
زنان بالای سی سال می فهمند
وقتی آدم کسی را با استخوان هایش دوست دارد
چقدر گوجه فرنگی خوب است


#عليرضا_نوری
#عزیز_روزهام