تو لیلی نیستی،
من اما
مجنون حرفهایت میشوم،
دیوانهی دستهایت،
مبهوت خندههایت،
شیرین نیستی،
ولی من
صخرههای شب را آنقدر میتراشم،
تا خورشیدم طلوع کند،
و تو در آغوشم لبخند بزنی
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
من اما
مجنون حرفهایت میشوم،
دیوانهی دستهایت،
مبهوت خندههایت،
شیرین نیستی،
ولی من
صخرههای شب را آنقدر میتراشم،
تا خورشیدم طلوع کند،
و تو در آغوشم لبخند بزنی
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
▪️
از آشتی با اندوهش بیزار بود؛ اما در نهایت مجبور میشد او را به جای تمام کسانی که نداشت در آغوش بگیرد.
سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
از آشتی با اندوهش بیزار بود؛ اما در نهایت مجبور میشد او را به جای تمام کسانی که نداشت در آغوش بگیرد.
سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
من اگر میدانستم
دنیا اینقدر شلوغ است نمیآمدم !
صبر میکردم بعدها...
آخر اینهمه راه آمدم
دلم میخواست تنها تو را ببینم
دلم میخواست تو را تنها ببینم ..!
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
دنیا اینقدر شلوغ است نمیآمدم !
صبر میکردم بعدها...
آخر اینهمه راه آمدم
دلم میخواست تنها تو را ببینم
دلم میخواست تو را تنها ببینم ..!
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
می خواهی بنشینی توی بغلم
که برايت کتاب بخوانم؟
می شود آرام بنشینی و گوش کنی؟
می شود آنقدر نفس هايت نریزد روی گردنم؟
می شود دیگر کتاب نخوانیم؟
مي شود آنقدر بوسم كنی
كه يادم برود دلم چی می خواست ...؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
که برايت کتاب بخوانم؟
می شود آرام بنشینی و گوش کنی؟
می شود آنقدر نفس هايت نریزد روی گردنم؟
می شود دیگر کتاب نخوانیم؟
مي شود آنقدر بوسم كنی
كه يادم برود دلم چی می خواست ...؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
.
از این تنهایی هزارساله خستهام
از این که صدای تو را بشنوم، خیال کنم وهم بوده
این که هرچی بخواهم بخرم میگویم حالا نه
صبر میکنم وقتی آمدی
از این اجاق خاموش
این قابلمهها، ماهیتابهها
این شراب که هنوز بازش نکردهام
گیلاسهای خاک گرفته
بشقابهای دلمرده
این فیلم که قرار بود با هم ببینیم
متکایی که سرت را میگذاشتی
خودم که بهانهجو شده
از این انتظار خستهام
همینجا نشستهام بر زمین و فکر میکنم
چه خوب که زمین گرد است عشقِ من
میروی
آنقدر میروی که باز
آنسوی زمین میرسی به من...
#عباس_معروفی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
از این تنهایی هزارساله خستهام
از این که صدای تو را بشنوم، خیال کنم وهم بوده
این که هرچی بخواهم بخرم میگویم حالا نه
صبر میکنم وقتی آمدی
از این اجاق خاموش
این قابلمهها، ماهیتابهها
این شراب که هنوز بازش نکردهام
گیلاسهای خاک گرفته
بشقابهای دلمرده
این فیلم که قرار بود با هم ببینیم
متکایی که سرت را میگذاشتی
خودم که بهانهجو شده
از این انتظار خستهام
همینجا نشستهام بر زمین و فکر میکنم
چه خوب که زمین گرد است عشقِ من
میروی
آنقدر میروی که باز
آنسوی زمین میرسی به من...
#عباس_معروفی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
چرا دلتنگیِ آدم مثل درخت خشک نمیشد؟ چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
▪️
بعضی از زخمها خیلی چیزها را یاد آدم میآورد، بعضی از یاد میبرد. دنبال زخمی تازه میگشت تا دردش را از یاد ببرد.
تماماً مخصوص - #عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
بعضی از زخمها خیلی چیزها را یاد آدم میآورد، بعضی از یاد میبرد. دنبال زخمی تازه میگشت تا دردش را از یاد ببرد.
تماماً مخصوص - #عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به انگشتهایت بگو
لبهای مراببوسند
به انگشتهایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
توی موهام قدم زدن دراین شب گرم
حالت راخوب میکند
گل من گاهی نفس عمیق بکش
ونگذارتنم ازحسودی بمیرد
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
لبهای مراببوسند
به انگشتهایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
توی موهام قدم زدن دراین شب گرم
حالت راخوب میکند
گل من گاهی نفس عمیق بکش
ونگذارتنم ازحسودی بمیرد
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
از خودم برایت بگویم ؟
از خانه ، از خیابان ، شهر ، صدای پای ما ، شب ،
از کجا برایت بگویم عشق من ؟
جایی که تو نیستی گفتن دارد ؟! .....
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
از خانه ، از خیابان ، شهر ، صدای پای ما ، شب ،
از کجا برایت بگویم عشق من ؟
جایی که تو نیستی گفتن دارد ؟! .....
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیا اسم تو را بگذاریم باران
و من بیچتر در صدای خندههات
کودکانه بازی کنم
خیس شوم و نگاهم به تو باشد.
میشود...؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
و من بیچتر در صدای خندههات
کودکانه بازی کنم
خیس شوم و نگاهم به تو باشد.
میشود...؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
دیوانهٔ خواب بودم و خواب از من میگریخت. عذابی که تمامی نداشت. مثل یک بادبادک رها شده در آسمان ذره ذره می مردم و ذره ذره جان می گرفتم. مرگ و زندگی دست به دست هم برای بافتن لباسی تلاش می کردند که هیچ کدامشان را نمی توانستم بپوشم! گفتم سرزمین خواب کجاست ای غریبه؟ با این فکرها دانستم که برگشته ام. با خودم، با گذشته و با یاد او کلنجار می رفتم. برمیگشتم به جایی که رها شده بودم. کسی صدام می کرد. باز هم بین قطره هایی که از جایی می چکید بوی خاک می آمد، مزه خواب زدگی توی دهنم مانده بود، دلم میخواست دردی می داشتم که می توانستم مچاله شوم و گریه کنم. گاه ناله ای آدم را تسکین می دهد، امّا من نمیتوانستم.
#عباس_معروفی
از کتاب سال بلوا
@asheghanehaye_fatima
#عباس_معروفی
از کتاب سال بلوا
@asheghanehaye_fatima
▫️
گفتم: دنیا مثل آتشگردان است.
هرچه سرعتش را تندتر میکند، آدم زودتر به بیرون پرت میشود. گفت: بله. آنقدر سریع است که آدم سرگیجه و تنهاییاش را میفهمد. گفتم: پس چه باید کرد؟ گفت: تحمل و سکوت…
سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
گفتم: دنیا مثل آتشگردان است.
هرچه سرعتش را تندتر میکند، آدم زودتر به بیرون پرت میشود. گفت: بله. آنقدر سریع است که آدم سرگیجه و تنهاییاش را میفهمد. گفتم: پس چه باید کرد؟ گفت: تحمل و سکوت…
سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
فرقی دارد کجا باشم ...؟
خندان در آینه ،
یا منتظرت کنار پنجره ...!
هر جا که باشی ،
در آغوش منی ...!
خودت هم این را می دانی ...!
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
خندان در آینه ،
یا منتظرت کنار پنجره ...!
هر جا که باشی ،
در آغوش منی ...!
خودت هم این را می دانی ...!
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
آیدین گفت: توی این مملکت پیش از اینکه به سی سالگی برسیم تباه میشویم. تو یکجور، من یکجور، آیدا هم یکجور دیگر …
سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
آیدین گفت: توی این مملکت پیش از اینکه به سی سالگی برسیم تباه میشویم. تو یکجور، من یکجور، آیدا هم یکجور دیگر …
سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
بهشت یعنی
یک موسیقی ملایم باشد
تو اینجا باشی
سرت روی پایم
دست راستم لای موهات
و دست چپم در حال نوشتن شعر...!
اما صبر کن
من که چپ دست نیستم!
مهم نیست
تا آن روز تمرین میکنم
اولویت همیشه با موهای توست...! 🥹
#عباس_معروفی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
بهشت یعنی
یک موسیقی ملایم باشد
تو اینجا باشی
سرت روی پایم
دست راستم لای موهات
و دست چپم در حال نوشتن شعر...!
اما صبر کن
من که چپ دست نیستم!
مهم نیست
تا آن روز تمرین میکنم
اولویت همیشه با موهای توست...! 🥹
#عباس_معروفی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
@mya9m
خیلی چیزها بلدم؛
عشقِ من!
حالا دیگر فقط میخواهم تو را یاد بگیرم
نقطه به نقطه
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
خیلی چیزها بلدم؛
عشقِ من!
حالا دیگر فقط میخواهم تو را یاد بگیرم
نقطه به نقطه
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima