@asheghanehaye_fatima
چرا زنگ میزنی بانو؟
چرا چنین متمدن ظلم میکنی؟
اینهنگامه که وقتِ مهربانی مُرده
و گاهِ اقاقی گذشته
چرا صدایت را
به قتلِ دوبارهام وامیداری؟
من مردی مُردهام
و مُرده بازنمیمیرد
صدایِ تو ناخُن دارد
و گوشتِ من، چون دیبایِ دمشقی
سوزندوزِ زخمهها
آنروز
تلفن
ریسمانِ یاسمن بود… بینِ من و تو
حالا طنابِ دار
تماسِ تو
فرشِ ابریشم بود که برآن تکیه میزدم
حالا صلیبی از خار
که بر آن جان میکنم
از صدای تو سرخوش بودم
آنگاه که چون گنجشکی سبز
از گوشی بیرون میپرید
با او قهوهام را میخوردم
سیگار میکشیدم
و به بیکران پرمیگشودم
با او…
صدایِ تو
تکهای ناکندنی بود از بودنم
چشمه بود و سایه بود و نسیم
شادی برایم میآورد، و عطرِ گلهای وحشی
حالا چون ناقوسهای جمعهی غمگین…
که به بارانهای جانگداز میشویدم.
بسکن این کشتار را بانو!
رگهایم همه بریده…
و عصبهایم گسسته…
شاید صدایت
چون همیشه بنفش باشد
اما – دریغا –
نمیبینمش… نه نمیبینم
چرا که کوررنگ شدهام.
#نزار_قبانی
از کتاب #صد_نامه_عاشقانه_نزار_قبانی
چرا زنگ میزنی بانو؟
چرا چنین متمدن ظلم میکنی؟
اینهنگامه که وقتِ مهربانی مُرده
و گاهِ اقاقی گذشته
چرا صدایت را
به قتلِ دوبارهام وامیداری؟
من مردی مُردهام
و مُرده بازنمیمیرد
صدایِ تو ناخُن دارد
و گوشتِ من، چون دیبایِ دمشقی
سوزندوزِ زخمهها
آنروز
تلفن
ریسمانِ یاسمن بود… بینِ من و تو
حالا طنابِ دار
تماسِ تو
فرشِ ابریشم بود که برآن تکیه میزدم
حالا صلیبی از خار
که بر آن جان میکنم
از صدای تو سرخوش بودم
آنگاه که چون گنجشکی سبز
از گوشی بیرون میپرید
با او قهوهام را میخوردم
سیگار میکشیدم
و به بیکران پرمیگشودم
با او…
صدایِ تو
تکهای ناکندنی بود از بودنم
چشمه بود و سایه بود و نسیم
شادی برایم میآورد، و عطرِ گلهای وحشی
حالا چون ناقوسهای جمعهی غمگین…
که به بارانهای جانگداز میشویدم.
بسکن این کشتار را بانو!
رگهایم همه بریده…
و عصبهایم گسسته…
شاید صدایت
چون همیشه بنفش باشد
اما – دریغا –
نمیبینمش… نه نمیبینم
چرا که کوررنگ شدهام.
#نزار_قبانی
از کتاب #صد_نامه_عاشقانه_نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
از سالهای رفته با تو پشیمان نیستم
پشیمانی پیشهی من نیست
و اندوهگین نیستم
چرا که بر اسبی بازنده شرط بستم
قمار با زنان چون قمار بر اسبهاست
نتیجه نامعلوم است
و پیشگویی بیهوده
هر مرد اسبی انتخاب میکند
و هر زن اسبی
و در انتها
کسی برنده نیست
جز زنان.
تجربهام با زنان و اسبها همسان است
گاهی برندهام… و گاهی بازنده
گاه سربلند… گاهی سرشکسته
با اینهمه بازی را پی میگیرم
و شعرهای زیادی در این پایداری نصیبم میشود
چیزی از سقوطِ ناگهانی زیباتر نیست
زیرِ سُمهای اسب
یا زیرِ پاهای عشق
#نزار_قبانی
#صد_نامه_عاشقانه
از سالهای رفته با تو پشیمان نیستم
پشیمانی پیشهی من نیست
و اندوهگین نیستم
چرا که بر اسبی بازنده شرط بستم
قمار با زنان چون قمار بر اسبهاست
نتیجه نامعلوم است
و پیشگویی بیهوده
هر مرد اسبی انتخاب میکند
و هر زن اسبی
و در انتها
کسی برنده نیست
جز زنان.
تجربهام با زنان و اسبها همسان است
گاهی برندهام… و گاهی بازنده
گاه سربلند… گاهی سرشکسته
با اینهمه بازی را پی میگیرم
و شعرهای زیادی در این پایداری نصیبم میشود
چیزی از سقوطِ ناگهانی زیباتر نیست
زیرِ سُمهای اسب
یا زیرِ پاهای عشق
#نزار_قبانی
#صد_نامه_عاشقانه
هیچ روزی از روزها
پادشاه نبودَم
وَ خود را از سِلسِله یِ پادشاهان نمی دانِستَم
جُز روزی
که دَریافتَم
تو
از آنِ مَنی !
سُلطه اَم را بَر قاره هایِ پنج گانه گُستَراندَم.
بَر بارشِ باران ها
وَ اَرّابه هایِ باد،
تَسَلُّط یافتَم
بَر آدَم فَضاهایی که پیش از من،
کسی بَر آنان فَرمانرَوایی نَکرده است،
حُکم راندَم.
اِنگار با تَمامِ ستاره هایِ مَنظومه یِ شَمسی
بازی کرده اَم،
آنگونه که کودَکان،
با صَدَفِ دَریایی بازی می کُنَند.
هیچ گاه پادشاه نَخواهَم بود
وَ دوست نَدارَم باشَم،
ولی خُفتَن دَر میانِ دَستانِ تو
مَرا به این گُمان می اَفکنَد
که مَن
تِزارِ روس
یا اَنوشیروان هَستَم.
#صد_نامه_عاشقانه
#نزار_قبانی
پادشاه نبودَم
وَ خود را از سِلسِله یِ پادشاهان نمی دانِستَم
جُز روزی
که دَریافتَم
تو
از آنِ مَنی !
سُلطه اَم را بَر قاره هایِ پنج گانه گُستَراندَم.
بَر بارشِ باران ها
وَ اَرّابه هایِ باد،
تَسَلُّط یافتَم
بَر آدَم فَضاهایی که پیش از من،
کسی بَر آنان فَرمانرَوایی نَکرده است،
حُکم راندَم.
اِنگار با تَمامِ ستاره هایِ مَنظومه یِ شَمسی
بازی کرده اَم،
آنگونه که کودَکان،
با صَدَفِ دَریایی بازی می کُنَند.
هیچ گاه پادشاه نَخواهَم بود
وَ دوست نَدارَم باشَم،
ولی خُفتَن دَر میانِ دَستانِ تو
مَرا به این گُمان می اَفکنَد
که مَن
تِزارِ روس
یا اَنوشیروان هَستَم.
#صد_نامه_عاشقانه
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima🌸
از سالهای رفته با تو پشیمان نیستم...
پشیمانی پیشهی من نیست...
و اندوهگین نیستم...
چرا که بر اسبی بازنده شرط بستم...
قمار با زنان چون قمار بر اسبهاست...
نتیجه نامعلوم است...
و پیشگویی بیهوده...
هر مرد اسبی انتخاب میکند...
و هر زن اسبی...
و در انتها...
کسی برنده نیست..
جز زنان....
تجربهام با زنان و اسبها همسان است...
گاهی برندهام…
و گاهی بازنده...
گاه سربلند…
گاهی سرشکسته...
با اینهمه بازی را پی میگیرم...
و شعرهای زیادی در این پایداری نصیبم میشود...
چیزی از سقوطِ ناگهانی زیباتر نیست...
زیرِ سُمهای اسب..
یا زیرِ پاهای عشق....
#نزار_قبانی
#صد_نامه_عاشقانه
از سالهای رفته با تو پشیمان نیستم...
پشیمانی پیشهی من نیست...
و اندوهگین نیستم...
چرا که بر اسبی بازنده شرط بستم...
قمار با زنان چون قمار بر اسبهاست...
نتیجه نامعلوم است...
و پیشگویی بیهوده...
هر مرد اسبی انتخاب میکند...
و هر زن اسبی...
و در انتها...
کسی برنده نیست..
جز زنان....
تجربهام با زنان و اسبها همسان است...
گاهی برندهام…
و گاهی بازنده...
گاه سربلند…
گاهی سرشکسته...
با اینهمه بازی را پی میگیرم...
و شعرهای زیادی در این پایداری نصیبم میشود...
چیزی از سقوطِ ناگهانی زیباتر نیست...
زیرِ سُمهای اسب..
یا زیرِ پاهای عشق....
#نزار_قبانی
#صد_نامه_عاشقانه