@asheghanehaye_fatima
باران می بارد.... بیدار بمان با من ای یار؟
گوش سپار به آنچه باد می گوید
و به صدای قطره قطره آب
که با سرانگشتان ظریف بر شیشه پنجره میکوبد
تمام تن، تپش و دل،
محو صدای آن همزاد جادوییام
که در بستر آسمانی اش
خورشید را چهره به چهره دیدار کرده است
و اکنون فرود می آید، سبکبال و سیال
دست در دست باد
همچون مسافری
که از سرزمین عجایب باز می گردد
چه شاد است گندمزار مواج
و علفزار، که بی قرار می روید و می بالد.
چه فراوانند دُر و گوهرهای آویخته
از شاخه های صنوبران پر بار؟
بیدار بمان با من ای یار!
گوش سپار به نغمه موزون باران
سربگذار بر سینه ام
تا احساس کنم ضربه های شقیقه تو را
کوبنده و گرم،
همچون ضربه های سنگین داس
برکشتزار پیکرم.
بیدار بمان با من ای یار! امشب
هر دوی ما جهانی یگانه ایم
خلوت گزیده به همدستی باد و باران
در عمق پرتگاه گرم بستر.
بیدار بمان با من ای یار امشب
شاید ما ریشه ای مشترکیم
که از آن، ساقهای زیبا خواهد روئيد فردا:
تباری تازه
#خووانا_د_ایباربورو
#شعر_اروگوئه
ترجمه :
#فریده_حسن_زاده
باران می بارد.... بیدار بمان با من ای یار؟
گوش سپار به آنچه باد می گوید
و به صدای قطره قطره آب
که با سرانگشتان ظریف بر شیشه پنجره میکوبد
تمام تن، تپش و دل،
محو صدای آن همزاد جادوییام
که در بستر آسمانی اش
خورشید را چهره به چهره دیدار کرده است
و اکنون فرود می آید، سبکبال و سیال
دست در دست باد
همچون مسافری
که از سرزمین عجایب باز می گردد
چه شاد است گندمزار مواج
و علفزار، که بی قرار می روید و می بالد.
چه فراوانند دُر و گوهرهای آویخته
از شاخه های صنوبران پر بار؟
بیدار بمان با من ای یار!
گوش سپار به نغمه موزون باران
سربگذار بر سینه ام
تا احساس کنم ضربه های شقیقه تو را
کوبنده و گرم،
همچون ضربه های سنگین داس
برکشتزار پیکرم.
بیدار بمان با من ای یار! امشب
هر دوی ما جهانی یگانه ایم
خلوت گزیده به همدستی باد و باران
در عمق پرتگاه گرم بستر.
بیدار بمان با من ای یار امشب
شاید ما ریشه ای مشترکیم
که از آن، ساقهای زیبا خواهد روئيد فردا:
تباری تازه
#خووانا_د_ایباربورو
#شعر_اروگوئه
ترجمه :
#فریده_حسن_زاده