@asheghanehaye_fatima
از اینکه تنهاترت میکنم متاسفم اما زخمهایت را بپوشان. زخمهایت را از چشمِ معشوق، رفیق، همسایه بپوشان. چرا که هرگاه بخواهند دست بر زخمهایت میگذارند. چرا که بعدِ آن، زخمهای عریانت، تو را از پا میاندازند...
#سیدمحمد_مرکبیان
از اینکه تنهاترت میکنم متاسفم اما زخمهایت را بپوشان. زخمهایت را از چشمِ معشوق، رفیق، همسایه بپوشان. چرا که هرگاه بخواهند دست بر زخمهایت میگذارند. چرا که بعدِ آن، زخمهای عریانت، تو را از پا میاندازند...
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
دلبستگی ریشه در همهی وجودِ معشوق دارد.
تُنِ صدایش که بیشتر وقتها به آن عادت کردهای و کافیست مغزت سکوت کند تا اوج و فرودهایش را لمس کنی.
حرکتِ ظریف انگشتانش به هنگامِ گوش دادن به موسیقیِ دلخواهش...
نگاهش که تو را در جهان زیباتر میکند.
تحملِ شانههایش...
آخرین تصویر از آن فاجعه...
اولین تصویر از نخستین دیدار...
شکلِ مهربانِــــ آرزو کردن به وقتِ سرخوشی...
ریشهی دلبستگی که به جهان میرسد،
شورِ باز پیش رفتن و نیفتادن درپاهایت بیدار میشود.
دلبستگی را بدنام کردهاند
وگرنه دوست داشتن و داشته شدن به حتم فاصلهها را پُر نکند،
انسانها را به هم نزدیک میکند.
#سیدمحمد_مرکبیان
دلبستگی ریشه در همهی وجودِ معشوق دارد.
تُنِ صدایش که بیشتر وقتها به آن عادت کردهای و کافیست مغزت سکوت کند تا اوج و فرودهایش را لمس کنی.
حرکتِ ظریف انگشتانش به هنگامِ گوش دادن به موسیقیِ دلخواهش...
نگاهش که تو را در جهان زیباتر میکند.
تحملِ شانههایش...
آخرین تصویر از آن فاجعه...
اولین تصویر از نخستین دیدار...
شکلِ مهربانِــــ آرزو کردن به وقتِ سرخوشی...
ریشهی دلبستگی که به جهان میرسد،
شورِ باز پیش رفتن و نیفتادن درپاهایت بیدار میشود.
دلبستگی را بدنام کردهاند
وگرنه دوست داشتن و داشته شدن به حتم فاصلهها را پُر نکند،
انسانها را به هم نزدیک میکند.
#سیدمحمد_مرکبیان
Mahe Ghashangam
Ali Yasini
🎧 آهنگ #جدید علی یاسینی به نام ماه قشنگم
🔎 #علی_یاسینی
آفتاب تکیه داده به شانهات
آینده به اِتکای خندهات پیشِ روم ایستاده
آنچه در تو
نشانِ ماندن در من است
خلاصه شده در سه حرف
عشق ...
وَ تمام ...
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
🔎 #علی_یاسینی
آفتاب تکیه داده به شانهات
آینده به اِتکای خندهات پیشِ روم ایستاده
آنچه در تو
نشانِ ماندن در من است
خلاصه شده در سه حرف
عشق ...
وَ تمام ...
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
به خوابی عمیق فرو بُرو
و در ذهنات
به بیخوابی من نپرداز.
بگذار کمی
جادههای پوشیده از درخت را رؤیاپردازی کنم
و دشتهای پهناور را
سوار بر اسب وحشیام.
من، زنی هستم که فردا صبح
باید عاقل و آگاه باشد.
#مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
و در ذهنات
به بیخوابی من نپرداز.
بگذار کمی
جادههای پوشیده از درخت را رؤیاپردازی کنم
و دشتهای پهناور را
سوار بر اسب وحشیام.
من، زنی هستم که فردا صبح
باید عاقل و آگاه باشد.
#مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
با خاطراتِ زیادی زندگی میکنیم
که اگر دستِ خودشان بود
تا حالا هزار بار از خاطرمان رفته بودند ؛
اما ما نگهشان میداریم ،
مدام مرورشان میکنیم ...
همان یک لحظهی کوچک
که روزی قلبمان را
به نفس نفس انداخت ؛
همان خاطرههای کوچکِ ناچیزِ دوستداشتنی
که مسکن زخمهای روزمرگیاند !
@asheghanehaye_fatima
#سیدمحمد_مرکبیان
که اگر دستِ خودشان بود
تا حالا هزار بار از خاطرمان رفته بودند ؛
اما ما نگهشان میداریم ،
مدام مرورشان میکنیم ...
همان یک لحظهی کوچک
که روزی قلبمان را
به نفس نفس انداخت ؛
همان خاطرههای کوچکِ ناچیزِ دوستداشتنی
که مسکن زخمهای روزمرگیاند !
@asheghanehaye_fatima
#سیدمحمد_مرکبیان
مردی که دهان دارد
اما حرف نمیزند
لب دارد
اما نمیبوسد
مردی که بینیاش هیچچیزی را نمیبوید
با گوشهایش چیزی را نمیشنود.
مردی
با چشمان غمگین
و بازوانِ بلند
که نمیداند
چگونه به آغوش بکشد.
مترسکیست
که گنجشکهای من را
فریب داده.
#مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
📕از کتاب: «چون گناهی آویخته در تو» | نشر: #چشمه
@asheghanehaye_fatima
اما حرف نمیزند
لب دارد
اما نمیبوسد
مردی که بینیاش هیچچیزی را نمیبوید
با گوشهایش چیزی را نمیشنود.
مردی
با چشمان غمگین
و بازوانِ بلند
که نمیداند
چگونه به آغوش بکشد.
مترسکیست
که گنجشکهای من را
فریب داده.
#مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
📕از کتاب: «چون گناهی آویخته در تو» | نشر: #چشمه
@asheghanehaye_fatima
تو را زير بالشام پنهان میكنم
شبيه كتابى ممنوعه
چراغها خاموش میشوند
و صداها میخوابند
سپس تو را بيرون میآورم
و حريصانه میبلعم
■شاعر: #مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
📕●از کتاب: «چون گناهی آویخته در تو» | نشر: #چشمه
@asheghanehaye_fatima
شبيه كتابى ممنوعه
چراغها خاموش میشوند
و صداها میخوابند
سپس تو را بيرون میآورم
و حريصانه میبلعم
■شاعر: #مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
📕●از کتاب: «چون گناهی آویخته در تو» | نشر: #چشمه
@asheghanehaye_fatima
اعتراف میکنم غمگینم
دیرزمانیست که پنجرهی روحم را نگشودهام
اقرار میکنم، غمگینم
مثال مادر یک زندانی
مثال همسر بیوهی یک شهید
و مثال یک یتیم کوچک.
من اقرار میکنم
در زمانی که اندوهِ ما را انکار میکنند
و مجبورمان میکنند بیلبوردهایی باشیم
برای لذت و قدرت.
اعتراف میکنم غمگینم
و هیچ نمیخواهم جز
توقف رودخانهی خون
■ #مرام_المصری
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
دیرزمانیست که پنجرهی روحم را نگشودهام
اقرار میکنم، غمگینم
مثال مادر یک زندانی
مثال همسر بیوهی یک شهید
و مثال یک یتیم کوچک.
من اقرار میکنم
در زمانی که اندوهِ ما را انکار میکنند
و مجبورمان میکنند بیلبوردهایی باشیم
برای لذت و قدرت.
اعتراف میکنم غمگینم
و هیچ نمیخواهم جز
توقف رودخانهی خون
■ #مرام_المصری
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
چشمهایی هستند
که نور را نمیبینند
خاطراتی، که به یاد نمیآیند
لبخندهایی که لذتی نمیبخشند
اشکهایی که دردی را نمیشویند!
کلماتی، چون سیلی
و احساساتی، که هستند…
روحی هست
که هیچ چیز
تسلایش نمیبخشد.
#مرام_المصری
ترجمه از #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
که نور را نمیبینند
خاطراتی، که به یاد نمیآیند
لبخندهایی که لذتی نمیبخشند
اشکهایی که دردی را نمیشویند!
کلماتی، چون سیلی
و احساساتی، که هستند…
روحی هست
که هیچ چیز
تسلایش نمیبخشد.
#مرام_المصری
ترجمه از #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
آدمها ازخیانت به گریه میافتند
یا ازترک کردنهای عجولانه
من ازسکوتِ دوستت دارم،هنگامِ بیداری
زمانی که می توان بسادگی
چشم درچشم شد
وحرفِ دل را
تمام وکمال باتوگفت
#سیدمحمد_مرکبیان
یا ازترک کردنهای عجولانه
من ازسکوتِ دوستت دارم،هنگامِ بیداری
زمانی که می توان بسادگی
چشم درچشم شد
وحرفِ دل را
تمام وکمال باتوگفت
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
چشمهایی هستند
که نور را نمیبینند
خاطراتی که به یاد نمیآیند
لبخندهایی که لذتی نمیبخشند
اشکهایی که دردی را نمیشویند!
کلماتی، چون سیلی
و احساساتی که هستند...
روحی هست
که هیچ چیز
تسلایش نمیبخشد.
■شاعر: #مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
چشمهایی هستند
که نور را نمیبینند
خاطراتی که به یاد نمیآیند
لبخندهایی که لذتی نمیبخشند
اشکهایی که دردی را نمیشویند!
کلماتی، چون سیلی
و احساساتی که هستند...
روحی هست
که هیچ چیز
تسلایش نمیبخشد.
■شاعر: #مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
ما نمیتوانیم چیزی بالاتر از زندگی را بیافرینیم. نمیتوانیم دستهایی را که خنجر میزنند کوتاه کنیم. نمیتوانیم دهانها را ببندیم. نمی توانیم قدمی به عقب بگذاریم وُ مسیر را تغییر دهیم. بعضی از ما آدمها حتا نمیتوانیم مُشت که میخوریم تلافیاش را جایی در کنیم یا با هرکس شبیهِ خودش رفتار کنیم
ما تنها میتوانیم دوست داشته باشیم
می توانیم عشق بورزیم به انگیزههای کوچکی که در دردهای بزرگ مان پنهان اند!
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
ما تنها میتوانیم دوست داشته باشیم
می توانیم عشق بورزیم به انگیزههای کوچکی که در دردهای بزرگ مان پنهان اند!
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
من راهم را گم کردم،
من فراموش کردم نامت را بپرسم.
ضربانِ قلبِ نارسی در برابر جهان،
و اشکهایی که از آنِ پیروزیِ از دست رفتهام بودند.
اما تو اینجایی
تو همیشه اینجا بودهای.
جهان، جهانِ فراموشیست
و قلب، عاصیِ مسیرهاست.
تنها نامِ توست که به قلب یگانگی میبخشد،
و جهان بسوی جای خود خیز برمیدارد.
خوشبخت آن کسیست
که در قلبِ مسافرش به انتظار مینشیند
تا بازگردد.
#لئوناردکوهن
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
من راهم را گم کردم،
من فراموش کردم نامت را بپرسم.
ضربانِ قلبِ نارسی در برابر جهان،
و اشکهایی که از آنِ پیروزیِ از دست رفتهام بودند.
اما تو اینجایی
تو همیشه اینجا بودهای.
جهان، جهانِ فراموشیست
و قلب، عاصیِ مسیرهاست.
تنها نامِ توست که به قلب یگانگی میبخشد،
و جهان بسوی جای خود خیز برمیدارد.
خوشبخت آن کسیست
که در قلبِ مسافرش به انتظار مینشیند
تا بازگردد.
#لئوناردکوهن
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
برای جیرهی روزانهام
به من عشق بده
و قلب غمگینم را سنگین نکن
حتا با ذرهای کوچک
لمسام کن
و گل سرخ را از من دریغ مدار
بر خطاهای من چشم ببند
و رسولانت را بفرست
پیش از آنکه پا به جهان من بگذاری
#مرام_المصری
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
به من عشق بده
و قلب غمگینم را سنگین نکن
حتا با ذرهای کوچک
لمسام کن
و گل سرخ را از من دریغ مدار
بر خطاهای من چشم ببند
و رسولانت را بفرست
پیش از آنکه پا به جهان من بگذاری
#مرام_المصری
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
جای انگشتانت بر صورتم
دَرگیرِ فراموشیست
و سنگریزههایی که پیشِ روی پایم
انداختی
من را تا نزدیکترین رودخانه
همراهی میکنند.
باید در چیزی تَهنشین میشدم
در جایی پایینتر از سطحِ زمین.
فراموشی مرگ نیست
اما حجمی خالیست
میانِ دو زندگی ...
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
دَرگیرِ فراموشیست
و سنگریزههایی که پیشِ روی پایم
انداختی
من را تا نزدیکترین رودخانه
همراهی میکنند.
باید در چیزی تَهنشین میشدم
در جایی پایینتر از سطحِ زمین.
فراموشی مرگ نیست
اما حجمی خالیست
میانِ دو زندگی ...
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زيبايىاش مَسخكُننده بود،
آنقدرى كه مىتوانست دستِ كم،
چند ثانيه تو را
مَسحور و غرقِ تماشا كند.
من كنارَش زيبا بودم.
هر آدمى
تنها كنارِ يک نفر زيباست.
آنوقت
مىشود گفت
جهان، هر چه كه هست، زيباست ...
#سیدمحمد_مرکبیان
( آغوشی برای یک سفرِ طولانی )
@asheghanehaye_fatima
آنقدرى كه مىتوانست دستِ كم،
چند ثانيه تو را
مَسحور و غرقِ تماشا كند.
من كنارَش زيبا بودم.
هر آدمى
تنها كنارِ يک نفر زيباست.
آنوقت
مىشود گفت
جهان، هر چه كه هست، زيباست ...
#سیدمحمد_مرکبیان
( آغوشی برای یک سفرِ طولانی )
@asheghanehaye_fatima
چرا فراموش کردهیی
پیش از خوابت
چراغِ خواستههای سوزانِ مرا
خاموش کنی؟
تو در من
نشانی درخشان به جای گذاشتی
برای پرندگانِ شکارچی.
■شاعر: #مرام_المصری
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
پیش از خوابت
چراغِ خواستههای سوزانِ مرا
خاموش کنی؟
تو در من
نشانی درخشان به جای گذاشتی
برای پرندگانِ شکارچی.
■شاعر: #مرام_المصری
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
باید دلت خوش باشد، وگرنه عید و شادی تعطیلات در روزها گماند. باید دوستش داشته باشی وگرنه تنهایی حرف تازهای نیست. باید دوست داشته شوی، وگرنه بهار همان بهار هرسال است.
باید دلت خوش باشد ...
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
باید دلت خوش باشد ...
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
دو بار زيسته بود
يك بار بر بالهاى اندوه سوار وُ
يك بار
بالهايش از اندوه؛
دو بار زيسته بود
يك بار شبيهِ خودش وُ
يك بار در كشمكشِ خود بودن؛
دو بار زيسته بود
يك بار عشقى پنهانى داشت وُ
يك بار
پنهانى، عشقِ كسى بود
در جزيرهاى كه آدمهايش از درختها كمتر بودند
وَ هر نقطهى آبى، اقيانوسى بود در شعرى
دو بار زيسته بود وُ اما
هزار بار مردن را چشيده بود
بر هر روى سكهى زندگى ...
#سیدمحمد_مرکبیان
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
يك بار بر بالهاى اندوه سوار وُ
يك بار
بالهايش از اندوه؛
دو بار زيسته بود
يك بار شبيهِ خودش وُ
يك بار در كشمكشِ خود بودن؛
دو بار زيسته بود
يك بار عشقى پنهانى داشت وُ
يك بار
پنهانى، عشقِ كسى بود
در جزيرهاى كه آدمهايش از درختها كمتر بودند
وَ هر نقطهى آبى، اقيانوسى بود در شعرى
دو بار زيسته بود وُ اما
هزار بار مردن را چشيده بود
بر هر روى سكهى زندگى ...
#سیدمحمد_مرکبیان
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima