@asheghanehaye_fatima
تمامِ شب گریه کردهام
آنقدر که اشک
پیشانیام را میشکافد
و بیرون میزند
بریدهبریده با رخوت...
اشکهایی با روحی مهرهمهره - مثل فقرات -
که دنبالهشان در سکوت
میرسد به تولدم
آییییی! آیا به دنیا آمدهام؟
نمیتوانم پوست از تنام بکنم
میشنوم ماه
جرأت کرده برقصد با اتاقها تا ستاره شود
ستارهها دنبالِ بخششِ خودشاناند
و سکوت را آه میکشند
مثلِ خدایان...
■●شاعر: #سونیا_سانچز | Sonia Sanchez | آمریکا، ۱۹۳۴ |
■●برگردان: #ساناز_مصدق
تمامِ شب گریه کردهام
آنقدر که اشک
پیشانیام را میشکافد
و بیرون میزند
بریدهبریده با رخوت...
اشکهایی با روحی مهرهمهره - مثل فقرات -
که دنبالهشان در سکوت
میرسد به تولدم
آییییی! آیا به دنیا آمدهام؟
نمیتوانم پوست از تنام بکنم
میشنوم ماه
جرأت کرده برقصد با اتاقها تا ستاره شود
ستارهها دنبالِ بخششِ خودشاناند
و سکوت را آه میکشند
مثلِ خدایان...
■●شاعر: #سونیا_سانچز | Sonia Sanchez | آمریکا، ۱۹۳۴ |
■●برگردان: #ساناز_مصدق