@asheghanehaye_fatima
و تو مرا بلد نیستی عزیزم
که تعارفِ دستمالی کافی بود
تا تمام دریا را بی آنکه غرق شوم
گریه کنم
گاهی باید
بوسه را تعارف کرد
بغل را تعارف کرد
انسان را تعارف کرد
و من بگویم میل ندارم
فعل های منفیِ من دروغگوهای بزرگی هستند
که مرا به انزوای خود می برند ...
#سمیرا_کرمی
از کتاب #رفتار_با_کلمات
#نشر_چشمه
و تو مرا بلد نیستی عزیزم
که تعارفِ دستمالی کافی بود
تا تمام دریا را بی آنکه غرق شوم
گریه کنم
گاهی باید
بوسه را تعارف کرد
بغل را تعارف کرد
انسان را تعارف کرد
و من بگویم میل ندارم
فعل های منفیِ من دروغگوهای بزرگی هستند
که مرا به انزوای خود می برند ...
#سمیرا_کرمی
از کتاب #رفتار_با_کلمات
#نشر_چشمه
@asheghanehaye_fatima
و تو مرا بلد نیستی عزیزم
که تعارفِ دستمالی کافی بود
تا تمامِ دریا را بی آنکه غرق شَوَم
گریه کنم
گاهی باید
بوسه را تعارف کرد
بغل را تعارف کرد
انسان را تعارف کرد
و من بگویم مِیل ندارم
فعل های منفیِ من دروغگوهای بزرگی هستند
که مرا به انزوای خود می برند ...
#سمیرا_کرمی
کتاب #رفتار_با_کلمات
و تو مرا بلد نیستی عزیزم
که تعارفِ دستمالی کافی بود
تا تمامِ دریا را بی آنکه غرق شَوَم
گریه کنم
گاهی باید
بوسه را تعارف کرد
بغل را تعارف کرد
انسان را تعارف کرد
و من بگویم مِیل ندارم
فعل های منفیِ من دروغگوهای بزرگی هستند
که مرا به انزوای خود می برند ...
#سمیرا_کرمی
کتاب #رفتار_با_کلمات
@asheghanehaye_fatima
"امپراطوری طلایی"
و این گونه است جهان
در می یابیم اش وفقط
خون و آبی که بهم می آمیزد
بدون هیچ کلمه ای
ناله ای بین لیلی و پیچک
شاخه ها می لرزند
مثل بازوان من
بعد از آمیزشی
که سخت می خواهم
و تو تازه می شوی از شکارت
صورتت آغشته ادکلن می شود
من از دهانت دست می کشم
و این پیچکهای انبوه تنیده بر تن است که
به یادم می آورد
چقدر تجاوز کرده ایم
با زیاده روی و الکل
مچاله کرده ام دستم را
برای بدست آوردنت
فراموش کن
هر چه را گفته ام
اینگونه است جهانی
که ما می سازم
چیزی نیست جز آنچه در می یابیم
منبت کاری بر مرکزی طلایی
که از هم جدایمان می کند
تا قربانی بعدی باشیم
#ربکا_هزلتون (Rebecca Hazelton)
#شاعر_امریکا🇺🇸
ترجمه : #سمیرا_کرمی
"امپراطوری طلایی"
و این گونه است جهان
در می یابیم اش وفقط
خون و آبی که بهم می آمیزد
بدون هیچ کلمه ای
ناله ای بین لیلی و پیچک
شاخه ها می لرزند
مثل بازوان من
بعد از آمیزشی
که سخت می خواهم
و تو تازه می شوی از شکارت
صورتت آغشته ادکلن می شود
من از دهانت دست می کشم
و این پیچکهای انبوه تنیده بر تن است که
به یادم می آورد
چقدر تجاوز کرده ایم
با زیاده روی و الکل
مچاله کرده ام دستم را
برای بدست آوردنت
فراموش کن
هر چه را گفته ام
اینگونه است جهانی
که ما می سازم
چیزی نیست جز آنچه در می یابیم
منبت کاری بر مرکزی طلایی
که از هم جدایمان می کند
تا قربانی بعدی باشیم
#ربکا_هزلتون (Rebecca Hazelton)
#شاعر_امریکا🇺🇸
ترجمه : #سمیرا_کرمی
@asheghanehaye_fatima
و تو مرا بلد نیستی عزیزم
که تعارفِ دستمالی کافی بود
تا تمامِ دریا را بی آنکه غرق شَوَم
گریه کنم
گاهی باید
بوسه را تعارف کرد
بغل را تعارف کرد
انسان را تعارف کرد
و من بگویم مِیل ندارم
فعل های منفیِ من دروغگوهای بزرگی هستند
که مرا به انزوای خود می برند ...
#سمیرا_کرمی
و تو مرا بلد نیستی عزیزم
که تعارفِ دستمالی کافی بود
تا تمامِ دریا را بی آنکه غرق شَوَم
گریه کنم
گاهی باید
بوسه را تعارف کرد
بغل را تعارف کرد
انسان را تعارف کرد
و من بگویم مِیل ندارم
فعل های منفیِ من دروغگوهای بزرگی هستند
که مرا به انزوای خود می برند ...
#سمیرا_کرمی
@asheghanehaye_fatima
و تو مرا بلد نیستی عزیزم
که تعارفِ دستمالی کافی بود
تا تمام دریا را بی آنکه غرق شوم
گریه کنم
گاهی باید
بوسه را تعارف کرد
بغل را تعارف کرد
انسان را تعارف کرد
و من بگویم میل ندارم
فعل های منفیِ من دروغگوهای بزرگی هستند
که مرا به انزوای خود می برند ...
#سمیرا_کرمی
از کتاب #رفتار_با_کلمات
#نشر_چشمه
و تو مرا بلد نیستی عزیزم
که تعارفِ دستمالی کافی بود
تا تمام دریا را بی آنکه غرق شوم
گریه کنم
گاهی باید
بوسه را تعارف کرد
بغل را تعارف کرد
انسان را تعارف کرد
و من بگویم میل ندارم
فعل های منفیِ من دروغگوهای بزرگی هستند
که مرا به انزوای خود می برند ...
#سمیرا_کرمی
از کتاب #رفتار_با_کلمات
#نشر_چشمه