عاشقانه های فاطیما
827 subscribers
21.4K photos
6.59K videos
278 files
2.95K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
.
درگیر این آشپزخانه ی کوچکم ...
در جهانی که باید خیلی بزرگ باشد ...
سرزمین هایش را دیده ام ...
کوه هایش را ...
دریاهایش را ...
در کتاب جغرافیای دخترم ...
من اما ...
همچنان درگیر این آشپزخانه ام ...
که آسمان کوچکش را ...
حتی بخار یک فنجان چای هم ...
می تواند برایم ابری کند ...


#رویا_شاه_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
همه ی آن هایی که گفته بودند
بی تو می میرم،
بی هم زنده اند؛
به کجای این زندگی اعتماد کنم؟


#رویا_شاه_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
بیدار می شوی
به خودت صبح به خیر می گویی
برای خودت چای می ریزی
تکیه می دهی به خودت
و فکر می کنی
دلت برای چه کسی باید تنگ می شده است.

چرا
هیچ کس
آنقدرها که باید خوب نبود
که بی او
این صبح
از گلوی آدم پایین نرود .

#رویا_شاه_حسین_زنده

@asheghanehaye_fatima
‏ما به اندوه‌هایمان آب و دانه دادیم
‏پرنده شدند، ‏پرشان دادیم
‏اهلی‌تر از آن بودند که تنهایمان بگذارند
اما ‏دوباره برگشتند
‏با جفت‌هایشان ..

#رویا_شاه‌_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
بگو دوباره به این جهان باز خواهیم گشت
و مرا
حتی اگر درخت گیلاسی آفریده شده باشم 
خواهی شناخت!

#رویا_شاه‌_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
و عشق
آنقدرها هم که فکر می کردیم
عادلانه نبود !
زنِ همسایه عاشق شد ،
پیراهنِ بلندتری دوخت ...
من عاشق شدم ،
گریه هایِ بلند تری سَر دادم ...
در عصرِ ما
همه همیشه دیر می رسند !
یکی به اتوبوس ،
یکی به قطار ،
یکی
به یکی ...

#رویا_شاه_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
بالاخره یک روز
از اینجا میروم
از مرتب کردن صبح به صبح تختخواب
از رژهای ملایم و ضد چروک های حوالی سی سالگی
از کیفم را برمیدارم میروم اداره
از آدم های فکر می کنم خوشبخت تره ماشین های بغل دستی
از سلام های بی جان تکراری

سال ها قبل
خیلی سال قبل
یک روز
برای همیشه از اینجا میروم
انقدر دور
تا فردایش که امروز است این شکلی نباشد
می فهمی...؟!

تو تا حالا سال ها قبل
از اینجا رفته ای
که سال ها بعد
به اینجا نرسیده باشی؟!

#رویا_شاه_حسین_زاده



@asheghanehaye_fatima
ما در شرایط مشابه
زندگی‌های مشابه
اتفاق‌های مشابه
غصه‌های نامتشابهی داشتیم.
و با بغض‌های شبیه به هم 
گریه‌های متفاوتی
که زمستان بر هر کدام‌مان 
جور دیگری سخت می‌گرفت

گذشتیم اما
شاید هم نه ایستادیم 
تا اتفاق‌ها و زمان از رگ و ریشه مان بگذرد ..


#رویا_شاه_حسین_زاده



@asheghanehaye_fatima
هر یک از زنانی
که زمانی
بی تفاوت از کنارشان گذشته ای
تمام دنیای مردی بوده اند...
همین زن که از اتوبوس پیاده شد،
با چشم های معمولی
و کیفی معمولی تر
و تو معصومش پنداشتی
روزی
جایی
کسی را آتش زده،
با همان ساق های معمولی
و انگشت های کشیده ...
شک ندارم
مردی هست
که هنوز
در جایی از جهان
منتظر است آن زن
خوشبختی را در همان کیف چرم معمولی
به خانه اش ببرد...!

#رویا_شاه_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
◍⃟🦋

یک "صبح بخیر"هایی هم هست
که برای شنیدنش
از صبح زود بیدار می شوی
و بعدِ آن، تازه می خواهی سر به تنِ دنیا باشد
تازه می خواهی چشمِ دیدنِ فردا را هم داشته باشی
تازه می خواهی بنشینی و
زنده بودنت را زندگی کنی
بنشینی و تماشا کنی
که خوشی از سر و کول آن روز تو بالا می رود...‌
قبول کن که گاهی تمام روز تو
به همین "صبح بخیر عزیزم" های یکی بستگی دارد...


#رویا_فخاریان

@asheghanehaye_fatima
.
‌تنها دو چشم،
تنها دو چشم داشتم؛
دو دریچه‌ی کوچک و این
برای دنبالِ کسی گشتن
در جهانی که خیلی بزرگ است،
کم بود؛
مرا ببخش اگر پیدایت نکردم.

#رویا_شاه_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
.بعد از آن روز،
دیگر هیچ شادمانی
به حد کافی خوشحالم نکرد
اما تاثیر اندو‌ه‌ها

هزار برابر شد...

#رویا_شاه_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
بیدار میشوی
به خودت صبح بخیر میگویی
برای خودت چای میریزی
تکیه میدهی به خودت
و فکر میکنی
دلت برای چه کسی باید تنگ میشده است؟
و چرا هیچکس
آنقدرها که باید خوب نبود
که این صبح بی او
از گلوی آدم پایین نرود؟!

#رویا_شاه_حسین_زاده
@asheghanehaye_fatima
بچه ک بودم
"پاییز"
با روپوش سرمه ای از راه میرسید
بزرگتر که شدم
پسرهمسایه بود
سربازی که اسمم را
توی کلاهش نوشته بود!

مادرش می گفت:
گروهبان جریمه اش کرده که هفت شب کشیک بدهد!

آن وقتها دوستت دارم را نمی گفتند
کشیک می دادند...............


#رویا_شاه_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
و عشق آنقدر ها هم می‌گفتند عادلانه نبود
زن همسایه عاشق شد دیگر دامن گلدار نپوشید
من عاشق شدم موهایم را کوتاه کردم
تو عاشق شدی گریه هایت سر به فلک کشید
در زمان ما
ما  همیشه دیر رسیده ایم
یکی به قطار
یکی به اتوبوس
یکی به یکی
ویکی به عشق
عشق ......


#رویا_شاه_حسین_زاده
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
هرچند سهم شادی ام از این جهان کم است
آنچه مرا به شعر گره می زند، غم است!
دلشوره ها همیشه به من راست گفته اند
دلشوره ام همیشه برای تو مبهم است!

سرکش شدم، بهانه گرفتم، ندیدی ام
یک بارهم نشد که بفهمی چه مرگم است!

 من باختم غرور خودم را در این میان  
یک شاه بی سپاه شکستش مسلم است
باید که جای زخم تو بازخم گم شود
هر داغ تازه ای برسد ، مثل مرهم است

بعد ازتو نام دیگر آغوش بسته ام،
دیگر بهشت نیست عزیزم، جهنم است...
با چتر میروم
باچتر می روم که نسوزم از آتشش
باران که نیست! بارش ِ داغی دمادم است

عاشق شدیم
عاشق شدیم و نظم جهان را بهم زدیم
دنیا هنوزهم که هنوز است درهم است!

#رویا_باقری
#فاطیما

@asheghanehaye_fatima
برگشته بودی بشکنی من را، شکستی!
این زخـم ها جـز بانمک درمـان نمیشد
ممـکن نبـــود اصــلا مــرا از نــو بســــازی
تــا ایـن خــرابه کامــلا ویـــران نمیـــشد!
 
کارش‌به‌طغیان میکشد‌رودی‌که‌یک‌سد
راه وصــالــش را به دریــا بسـتــه باشــد
امــا اگـــر دریــا نــخــواهــد رود خـــود را
امــا اگــر رود از دویــدن خســــته باشد
 
می ترسم و اصلا برای تو مهم نیست
لعنت به این دلــشوره های دختـرانه!
حالا کجــایی بــا تعصب پـس بگیـــری
بغض مرا از دیـگران شانه به شانه؟!
 
دیگر حواس پرت من پیش خودم نیست
یادم نمــی مانــد تمــام حــرف هـا را
مادر نمی داند که دلتنگ تو هستم
وقتی نشسته می گذارم ظرف ها را
 
ازخانه بیرون می زنم در کوچه ها هم
دنــبـــال ردپـــای تــو دربـــــرف هــست‍ــــم
گم می شوم دربین عابرهای این شهر
این روزها یک دختــر کم حـرف هستم
 
هر بــار بــادی آمــد از شــهر تـو گفـتم
شاید همین از بین موهایش گذشته
تــو مـثل دنیــای منــی، هــرچنــد دنـیا
این روزهــا از خــیر رویایش گــذشــته
 
شاعر شدم تا درخیابان های این شهـر
با ایــن جــنون لعنـتـــی درگیـــر بــاشــــم
آهو همیشه در پی یک تکیه گاه است
تـــرجیـــح دادم درنبـــودت شـیــر باشـم!

#رویا_باقری


@asheghanehaye_fatima
.

من واپسین بوته از نوعی گیاه لجبازم
واپسین بوته
که مسیر انقراض را دارد
سبزینه به سبزینه طی می‌کند
غمگین و یَشم
درست مثل کاج برف‌به‌دوشی
که در محوطه‌ی زندان هم حتی
بی‌واهمه زنده است
غمگین و لیز
مثل ماهی نایابی در رودخانه‌ی گَنگ
که با خاکستر مردگان بزرگ شده باشد
من واپسین شعله در
آتشکده‌ای ویرانم
که دارد دعاهای گرگرفته‌ی  نامستجاب را
به اتاق خداوند می‌برد
حزن واپسین ماموت ماده‌ام من
در لحظه‌ای
که خیره بوده
به گرده‌افشانی گل‌ها
من آخرین موجود امیدوار جهانم
لطفا به یاس‌های من  دست نزنید
سرمایه‌های انقراض من‌اند...



#رویا_شاه_حسین_زاده
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
همه ی آن هایی که گفته بودند
بی تو می میرم،
بی هم زنده اند؛
به کجای این زندگی اعتماد کنم؟

#رویا_شاه_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
دنبال کسی نگرد
که دارد غرق می شود

مرا که اینقدر آرام روی صندلی نشسته ام
و دارم  چای مینوشم
نجات بده.....



#رویا_شاه_حسین_زاده
@asheghanehaye_fatima