عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
بیماری نادری ست
اینکه
نگاهت
به هرچه بیفتد
دلت برای کسی تنگ شود !

@asheghanehaye_fatima

👤 #رضا_جمالی_حاجیانی
@asheghanehaye_fatima


چند ورق مه

می پیچم لای روزنامه

و به پستخانه می روم

می خواهم این وقتِ صبح را

به نشانی ات پست کنم

نفس نفس زدنِ آسمان را

که پایین آمده تا روی صورتِ زمین

برای تو که فکر می کنی

فاصله ها را نمی شود برداشت

#رضا_جمالی_حاجیانی
@asheghanehaye_fatima


⁩چند ورق مه
می پیچم لای روزنامه
و به پستخانه می روم

می خواهم این وقتِ صبح را
به نشانی ات پست کنم

نفس نفس زدنِ آسمان را
که پایین آمده تا روی صورتِ زمین
برای تو که فکر می کنی
فاصله ها را نمی شود برداشت ...

#رضا_جمالی_حاجیانی
@asheghanehaye_fatima







چند ورق مِه
می پیچم لای روزنامه
و به پستخانه می‌روم

می‌خواهم این وقتِ صبح را
به نشانی‌ات پست کنم

نفس نفس زدنِ آسمان را
که پایین آمده
تا روی صورتِ زمین

برای تو که فکر می‌کنی
فاصله ها را نمی شود برداشت...



#رضا_جمالی_حاجیانی
@asheghanehaye_fatima



عاشقت می شوم
مانند بادی که خلاف جهتش می وزد
عاشقت می شوم
و اندوه
مثل جیوه
از من بالا می آید.

#رضا_جمالی_حاجیانی
کتاب #چند_ورقه_مه
@asheghanehaye_fatima




عاشقت می‌شوم
مانند بادی که خلاف جهتش می‌وزد
عاشقت می‌شوم
و اندوه
مثل جیوه
از من بالا می‌آید.

#رضا_جمالی_حاجیانی
کتاب #چند_ورقه_مه
سپاس اَت می گویم
بخاطر چشم هایی که داری
برای نفسی که می تواند
عصرهایِ زمستان را تسکین دهد

#رضا_جمالی_حاجیانی



@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



می چرخم در اتاق ها
خم می شوم
و خاطرات ریخته را جمع می کنم
روزهای رفته
جذب زمین نمی شوند
تسلیت می گویم به لیوان های خالی
تسلیت می گویم به صندلی ات
که دست به زانو
در تاریکی و سکوت نشسته است
سربر پشت دست می گذارم و
می گذارم شب
هزارو یک وجب از سرم بگذرد
از یادبردن
ماهیت ماهی ست
من اما حباب حباب تو را می خوانم:
کجا می توانم شناسنامه ام را گرو بگذارم
و کمی فراموشی بگیرم؟
خودم بودم و پهنای دلم
تو تمام جمعیتم بودی
همه ی مردمم
تنها مقیمِ مرزهایی
که بر مزارهاش
زمان طلوع و غروب
آن قدر به هم نزدیک است
که انگار تمامِ تاریخش در تاریکی گذشته است
دیگر باید بروم
پلنگی مفقودالاثر بشوم
که پوستم هیچ زنی را گرم نکند.

#رضا_جمالی_حاجیانی
کتاب : #ماهیان_خاکزی
در سرم پلنگی را پوست می کنند
زیر نور ماه
وقتی نمی توانم آرامت کنم.
وقتی نمی توانم آرامت کنم
مردی هستم
که پای بریده اش می خارد.


#رضا_جمالی_حاجیانی
بخوانیم دو شعر از کتاب #ماهیان_آبزی سروده #رضا_جمالی_حاجیانی

1_آدابِ سَر بُریدنِ معشوق

از پشتِ سَر ببُرید
که چشم ندوزید در چشمش
در چشم های معشوق
هنگامِ ذبح
گله های آهو رَم می کنند
و در دره های تاریک فرو می افتند.
هنگامِ ذبح
آهسته در گوشش نجوا کنید:دوستت دارم

2_سپاس گزاری

صدایم کن
تا رگی از دریا بریده شود
و رودخانه ای از شنوایی من بگذرد
ممنونم به خاطر سنگی که در من انداختی دیوانه!
به خاطر اندوه دایره دایره
و چیزهای دیگر

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عاشقت می‌شوم
مانندِ بادی که خلافِ جهتش می‌وزد
عاشقت می‌شوم
و اندوه مثلِ جیوه از من بالا می‌آید


" چند ورق مه"
#رضا_جمالی_حاجیانی


@asheghanehaye_fatima