كان من المستحيل
أن ينبت قمحي فوق صخرتك
وكنت أعرف ذلك منذ البداية
ولكنني نشرت فوقك سحبي
واحتضتك كما يحتضن البحر الأفق
محال بود؛
که گندم وجودِ من روی صخرهی تو رویش کند..
و من این را از همان آغاز میدانستم...
لیکن ابرِ وجودم را بالای سر تو گستراندم
و همانطور که دریا افق را در آغوش میکشد، تو را در آغوش کشیدم.
#غادة_السمان
ترجمه: #رجاء
@asheghanehaye_fatima
أن ينبت قمحي فوق صخرتك
وكنت أعرف ذلك منذ البداية
ولكنني نشرت فوقك سحبي
واحتضتك كما يحتضن البحر الأفق
محال بود؛
که گندم وجودِ من روی صخرهی تو رویش کند..
و من این را از همان آغاز میدانستم...
لیکن ابرِ وجودم را بالای سر تو گستراندم
و همانطور که دریا افق را در آغوش میکشد، تو را در آغوش کشیدم.
#غادة_السمان
ترجمه: #رجاء
@asheghanehaye_fatima
هذه الحروف بحلوها ومرها...
نمت في رحم حبك...
وترعرعت في بلاط جسدك...
وكبرت تحت شمس لقائك...
وانتظمت في سطور لأجل عينيك...
لك وحدك أهديها...
واستميحك عذرا في اطلاع الاخرين عليها...
-------------------------
این حروف با شیرینی و تلخیاش
در زهدان عشق تو رشد یافتند...
و در بارگاه تنت پرورش یافتند...
و زیر آفتاب دیدار تو بزرگ شدند...
و بخاطر چشمهای تو در سطرهایی مرتب شدهاند...
آنها را تنها به تو اهدا میکنم...
و از تو بخشش میطلبم اگرکه دیگران از آن آگاهند..
▪پ.ن: از متن اهدای کتاب؛ علیهِ تو اعلانِ عشق کردم
#غادة_السمان
ترجمه : #رجاء
@asheghanehaye_fatima
نمت في رحم حبك...
وترعرعت في بلاط جسدك...
وكبرت تحت شمس لقائك...
وانتظمت في سطور لأجل عينيك...
لك وحدك أهديها...
واستميحك عذرا في اطلاع الاخرين عليها...
-------------------------
این حروف با شیرینی و تلخیاش
در زهدان عشق تو رشد یافتند...
و در بارگاه تنت پرورش یافتند...
و زیر آفتاب دیدار تو بزرگ شدند...
و بخاطر چشمهای تو در سطرهایی مرتب شدهاند...
آنها را تنها به تو اهدا میکنم...
و از تو بخشش میطلبم اگرکه دیگران از آن آگاهند..
▪پ.ن: از متن اهدای کتاب؛ علیهِ تو اعلانِ عشق کردم
#غادة_السمان
ترجمه : #رجاء
@asheghanehaye_fatima