■لالایی گفتن
میخواهم برای کسی بخوانم،
پیشاش بنشینم با او بمانم.
روی پایام به خواباش کنم،
چون کودکی برایاش بخوانم.
در خواب و بیداریاش با او باشم.
میخواهم تنها کسی در خانه باشم که بدانم،
شبی سرد بود.
میخواهم گوش بایستم، درون و بیرون را،
تو را، جنگل را، جهان را.
ساعتها ضربهزنان خود را اعلام میکنند.
و زمان بر زمین میافتد.
غریبهای در آن پایین میگذرد،
و صدای سگی ناآشنا مرا میآزارد.
در ورای آن سکوت است و سکوت.
چشمهای بازم نگران توست،
با حرکت هر چیزی در تاریکی،
تو را در خود میگیرد و نرم رها میکند.
■●شاعر: #راینر_ماریا_ریکله | Rainer Maria Rilke |
۱۹۲۶-۱۸۷۵ |
■●برگردان: #فرشته_وزیرینسب
@asheghanehaye_fatima
میخواهم برای کسی بخوانم،
پیشاش بنشینم با او بمانم.
روی پایام به خواباش کنم،
چون کودکی برایاش بخوانم.
در خواب و بیداریاش با او باشم.
میخواهم تنها کسی در خانه باشم که بدانم،
شبی سرد بود.
میخواهم گوش بایستم، درون و بیرون را،
تو را، جنگل را، جهان را.
ساعتها ضربهزنان خود را اعلام میکنند.
و زمان بر زمین میافتد.
غریبهای در آن پایین میگذرد،
و صدای سگی ناآشنا مرا میآزارد.
در ورای آن سکوت است و سکوت.
چشمهای بازم نگران توست،
با حرکت هر چیزی در تاریکی،
تو را در خود میگیرد و نرم رها میکند.
■●شاعر: #راینر_ماریا_ریکله | Rainer Maria Rilke |
۱۹۲۶-۱۸۷۵ |
■●برگردان: #فرشته_وزیرینسب
@asheghanehaye_fatima
چشمهایم را تاریک کن، باز میتوانم تو را ببینم
گوشهایم را ببند، باز میتوانم صدایات را بشنوم،
و بدون پاهایم میتوانم به سوی تو بیایم،
و بدون دهانام میتوانم تو را به خود بخوانم.
دستهایم را بشکن، باز تو را لمس میکنم
با قلبام، آنسان که با دستام،
قلبام را از حرکت باز دار، مغزم خواهد زد،
و اگر به مغزم آتش بزنی،
تو را در خون خویش خواهم برد.
■●شاعر: #راینر_ماریا_ریکله | Rainer Maria Rilke |
۱۹۲۶-۱۸۷۵ |
■●برگردان: #فرشته_وزیرینسب
@asheghanehaye_fatima
گوشهایم را ببند، باز میتوانم صدایات را بشنوم،
و بدون پاهایم میتوانم به سوی تو بیایم،
و بدون دهانام میتوانم تو را به خود بخوانم.
دستهایم را بشکن، باز تو را لمس میکنم
با قلبام، آنسان که با دستام،
قلبام را از حرکت باز دار، مغزم خواهد زد،
و اگر به مغزم آتش بزنی،
تو را در خون خویش خواهم برد.
■●شاعر: #راینر_ماریا_ریکله | Rainer Maria Rilke |
۱۹۲۶-۱۸۷۵ |
■●برگردان: #فرشته_وزیرینسب
@asheghanehaye_fatima
چشمهایم را تاریک کن، باز میتوانم تو را ببینم
گوشهایم را ببند، باز میتوانم صدایت را بشنوم،
و بدون پاهایم میتوانم به سوی تو بیایم،
و بدون دهانم میتوانم تو را به خود بخوانم.
دستهایم را بشکن، باز تو را لمس میکنم
با قلبم، آنسان که با دستم،
قلبم را از حرکت باز دار، مغزم خواهد زد،
و اگر به مغزم آتش بزنی،
تو را در خون خویش خواهم برد.
#راینر_ماریا_ریکله
برگردان: #فرشته_وزیرینسب
@asheghanehaye_fatima
گوشهایم را ببند، باز میتوانم صدایت را بشنوم،
و بدون پاهایم میتوانم به سوی تو بیایم،
و بدون دهانم میتوانم تو را به خود بخوانم.
دستهایم را بشکن، باز تو را لمس میکنم
با قلبم، آنسان که با دستم،
قلبم را از حرکت باز دار، مغزم خواهد زد،
و اگر به مغزم آتش بزنی،
تو را در خون خویش خواهم برد.
#راینر_ماریا_ریکله
برگردان: #فرشته_وزیرینسب
@asheghanehaye_fatima
تو دور میشوی از من
ای لحظه،
و صدای عقربههایت
زخمهایم را مینوازد.
اینک، تنها
با لبانم چه کنم
با شبنم
با روزم؟
نه دلداده و نه کاشانهیی
نه جایی که درش زندگی کنم
هرآنچیز که بهش دل میبازم
غنی میشود و طردم میکند.
#راینر_ماریا_ریکله
@asheghanehaye_fatima
ای لحظه،
و صدای عقربههایت
زخمهایم را مینوازد.
اینک، تنها
با لبانم چه کنم
با شبنم
با روزم؟
نه دلداده و نه کاشانهیی
نه جایی که درش زندگی کنم
هرآنچیز که بهش دل میبازم
غنی میشود و طردم میکند.
#راینر_ماریا_ریکله
@asheghanehaye_fatima