عاشقانه های فاطیما
805 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
ای خاک، عروس ادبی ما را بپذیر.
ولی ای مرگ، لحظه ایی او را در آغوش آن درخت سر سبزمازندران، نگاه دار،
لحظه ایی او را نبر، تا با تو این سفارش آخرین را بگوییم که از میان ما چه کسی را با حلقه ی تنگت به تاراج برده ای...


#رضا_براهنی
#در_رثای_غزاله_علیزاده
@asheghanehaye_fatima


زن های خانواده، از دَم، تسلیم و قربانی بودند: لوبا ، خانم ادریسی و رحیلا، هر یک پذیرنده‌ی تقدیر محتوم. نه پرتگاهها را می شناختند، نه ژرفای رنج، عشق و مرگ را. سلسله‌ی زن‌های زیبا و با قریحه: نیلوفرهای سپیدی که بر سطح برکه‌ی اجدادی می‌شکفتند و پس از مدتی می‌پژمردند. آن تیره‌ی زنان پریوار که سال ها بین ستون‌ها رفت و آمد کرده بودند و آه‌ها را فروخورده بودند...

جوان تبسمی کرد: «اذیت نکن! کتاب یگانه چیزی‌ست که نیاز به محافظ ندارد.»
چشمهای وهاب دودو زد: «چرا؟»
- «چون به تملک در نمی‌آید.»
: «از دید شما هیچ چیز مالکیت نمی‌پذیرد.»
جوان سر را پایین انداخت، سطری خواند و زیر لب گفت: «بله، احساس تملک غریزه‌ای عقب‌مانده‌است.»
: «ولی هر آدمی میل دارد چیزهایی را هر چند محدود، از آن خودش بداند و من به دو چیز وابسته‌ام: خاطره‌ای از کودکی و کتابخانه‌ام.»

#خانه_ادریسی‌ها
#غزاله_علیزاده
غزاله علیزاده که در سال ۱۳۷۵ در جواهر ده رامسر به زندگی خود پایان داد و قبل از رفتنش نوشت: "تنها و خسته‌ام برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه‌ای تاریک. من غلام خانه‌های روشنم …"

@asheghanehaye_fatima