زمانهای که سرودن بهانه میخواهد
و عشق، معجزه... حتی فسانه میخواهد
هوس چو آتش سرخی به زیر خاکستر
برای شعله کشیدن زبانه میخواهد
زمانهای که کسی عشق را نمیفهمد
کبوتر از نوک جفت آب و دانه میخواهد
میان این همه شاعر، کسی تمام تو را
برای گفتن هر عاشقانه میخواهد
بیا من و غزل امشب دوباره غم داریم
فقط کنار تو این دل ترانه میخواهد
به آن نگاه مهآسا که قاپ من دزدید
قمارم آس تو از این زمانه میخواهد
قسم به داغ شقایق، بیا دلم تنگ است
بیا دلم غزلی شاعرانه میخواهد
#اسماعیل_ساسانی
@asheghanehaye_fatima
و عشق، معجزه... حتی فسانه میخواهد
هوس چو آتش سرخی به زیر خاکستر
برای شعله کشیدن زبانه میخواهد
زمانهای که کسی عشق را نمیفهمد
کبوتر از نوک جفت آب و دانه میخواهد
میان این همه شاعر، کسی تمام تو را
برای گفتن هر عاشقانه میخواهد
بیا من و غزل امشب دوباره غم داریم
فقط کنار تو این دل ترانه میخواهد
به آن نگاه مهآسا که قاپ من دزدید
قمارم آس تو از این زمانه میخواهد
قسم به داغ شقایق، بیا دلم تنگ است
بیا دلم غزلی شاعرانه میخواهد
#اسماعیل_ساسانی
@asheghanehaye_fatima
صبحی دوباره آمد و دارم هوای تو
آری هوا، هوای تو و ماجرای تو
یعنی بیا بشین و برایم کمی بخند
تا عشق زندگی کند از هایهای تو
مثل همیشه پنجرهمان مشق میکند
آن لحظهای که میشود از عشق وای تو
با دستپاچگی، گل شببوی این حیاط
میمیرد از حسادت عطر ردای تو
خمیازه میکشم، مگر این بار بشنوم
صبحت بخیر باشد و جانم فدای تو
اما تو نیستی چه غریبانه میپرد
خوابی که دیدهام به دو چشمم برای تو
افتاده آفتاب، لبِ تختِ خواب من
خورشید، ناشیانه درآرد ادای تو
در سفرهی غزل، دل هر بیت میتپد
مصرع به مصرعش شده دلتنگ چای تو
میخوانم از سکوت چکاوک که باز هم
صبحی دوباره آمد و خالیست جای تو
#اسماعیل_ساسانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
آری هوا، هوای تو و ماجرای تو
یعنی بیا بشین و برایم کمی بخند
تا عشق زندگی کند از هایهای تو
مثل همیشه پنجرهمان مشق میکند
آن لحظهای که میشود از عشق وای تو
با دستپاچگی، گل شببوی این حیاط
میمیرد از حسادت عطر ردای تو
خمیازه میکشم، مگر این بار بشنوم
صبحت بخیر باشد و جانم فدای تو
اما تو نیستی چه غریبانه میپرد
خوابی که دیدهام به دو چشمم برای تو
افتاده آفتاب، لبِ تختِ خواب من
خورشید، ناشیانه درآرد ادای تو
در سفرهی غزل، دل هر بیت میتپد
مصرع به مصرعش شده دلتنگ چای تو
میخوانم از سکوت چکاوک که باز هم
صبحی دوباره آمد و خالیست جای تو
#اسماعیل_ساسانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
صبحی دوباره آمد و دارم هوای تو
آری هوا، هوای تو و ماجرای تو
یعنی بیا بشین و برایم کمی بخند
تا عشق زندگی کند از هایهای تو
مثل همیشه پنجرهمان مشق میکند
آن لحظهای که میشود از عشق وای تو
با دستپاچگی، گل شببوی این حیاط
میمیرد از حسادت عطر ردای تو
خمیازه میکشم، مگر این بار بشنوم
صبحت بخیر باشد و جانم فدای تو
اما تو نیستی چه غریبانه میپرد
خوابی که دیدهام به دو چشمم برای تو
افتاده آفتاب، لبِ تختِ خواب من
خورشید، ناشیانه درآرد ادای تو
در سفرهی غزل، دل هر بیت میتپد
مصرع به مصرعش شده دلتنگ چای تو
میخوانم از سکوت چکاوک که باز هم
صبحی دوباره آمد و خالیست جای تو
#اسماعیل_ساسانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
آری هوا، هوای تو و ماجرای تو
یعنی بیا بشین و برایم کمی بخند
تا عشق زندگی کند از هایهای تو
مثل همیشه پنجرهمان مشق میکند
آن لحظهای که میشود از عشق وای تو
با دستپاچگی، گل شببوی این حیاط
میمیرد از حسادت عطر ردای تو
خمیازه میکشم، مگر این بار بشنوم
صبحت بخیر باشد و جانم فدای تو
اما تو نیستی چه غریبانه میپرد
خوابی که دیدهام به دو چشمم برای تو
افتاده آفتاب، لبِ تختِ خواب من
خورشید، ناشیانه درآرد ادای تو
در سفرهی غزل، دل هر بیت میتپد
مصرع به مصرعش شده دلتنگ چای تو
میخوانم از سکوت چکاوک که باز هم
صبحی دوباره آمد و خالیست جای تو
#اسماعیل_ساسانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima