عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima
🎀


مردي به آرامي من
زني به زيبايي تو
چيز خارق العاده اي نمي تواند باشد
گاه تو معناي مني
گاهي من همه ي حرفهايت را از برم
تو همان عروسکي هستي
که در کودکي
روي پيشاني اش علامت گذاشتم
و من جنيني که در شکمت تکان مي خوردم
گاهي مردها
قبل از اينکه بخواهند زني را ببوسند
مثل کودکان برايش گريه مي کنند


#ادریس_بختیاری
@asheghanehaye_fatima



زن ها زیبایند
نه آنقدر که
نردیکتر به نظر برسند
دورند
نه آنقدر که
بهانه ای برای از دست دادنشان پیدا کنیم
ساکت و خاموش
در تدارک جشن زیبایی خودشانند
و گاه عشق ورزیدن
خوب می دانند
از چه چیز حرف بزنند
همیشه
ملاقات یک زن
تصاحب آن زن نیست
و همیشه
دستی که
آنها را به آغوش می کشد
نمی تواند از آنها مراقبت کند


زن ها به دیدن ما می آیند
نه به اتاق خوابمان

#ادریس_بختیاری


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



یا تو نمی آیی
یا کسی مرا بغل نمی کند
آن سوی دکمه ها
--بی دلیل-- زن بودی
و شهر ، کوچک تر ازین ها بود
که حالا هست
چطور بگویم دوستت دارم
تا آرایشت به هم نخورد؟

#ادریس_بختیاری
@asheghanehaye_fatima




دردها دایره می شوند
می چرخند و بزرگتر می شوند
تا به عفونت تبدیل شوند
آن ها بند نمی آیند
تو را می مکند
و شیارهایی در روح ایجاد می کنند
و نوزاد ها
تنها از راه دهان، درد می کشند

دردها شنیده نمی شوند
به مشام نمی رسند
تنها، می دوند
و نیرویت را به پایان می رسانند
با تو همخوابه می شوند;
این تنها راه آشنایی است
مثل مجسمه
در خودت پنهان می شوی
اما چشم هایت
باید تکان خوردن شان را ببینند
(دردها با زخم هایی که ایجاد می کنند
معانی خود را منتقل می کنند)
آن ها احضار نمی شوند
اما سرانجام می آیند

می شود به درد، عادت کنی
درد، آدم را نمی کشد
درد، آدم را اهلی می کند




#ادریس_بختیاری
دره ماروس | نشر چشمه
@asheghanehanehaye_fatima




من خرس بودم
صدايش را گرفتند و جنگل را بهش دادند
من ماهی بودم
بال هايش را چيدند و آب ها را بهش دادند
من موش بودم
چشم هايش را بستند و دالان تاريک را بهش دادند
من آدم بودم
گفتند از ياد ببر معشوقه ات را!

#ادریس_بختیاری
می شود به درد ، عادت کنی
درد ، آدم را نمی کشد
درد ، آدم را اهلی می کند

#ادریس_بختیاری

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

.
🔸شعری از #ادریس_بختياری


دردها دایره می شوند
می چرخند و بزرگتر می شوند
تا به عفونت تبدیل شوند
آن ها بند نمی آیند
تو را می مکند
و شیارهایی در روح ایجاد می کنند
و نوزاد ها
تنها از راه دهان، درد می کشند
.
دردها شنیده نمی شوند
به مشام نمی رسند
تنها، می دوند
و نیرویت را به پایان می رسانند
با تو همخوابه می شوند;
این تنها راه آشنایی است
مثل مجسمه
در خودت پنهان می شوی
اما چشم هایت
باید تکان خوردن شان را ببینند
(دردها با زخم هایی که ایجاد می کنند
معانی خود را منتقل می کنند)
آن ها احضار نمی شوند
اما سرانجام می آیند
.
می شود به درد، عادت کنی
درد، آدم را نمی کشد
درد، آدم را اهلی می کند



#ادریس_بختیاری
دره ماروس | نشر چشمه
@asheghanehaye_fatima

گاهى زيبايى

گاهى عصبانى

مثل شب و روز

جدا از هم زندگى ميكنى

نيمى از تو مى آيد و
نيمى ميرود

زمان را فروخته اى چون دوره گرد ها

جز اين نميتوانى باشى

زن ها
همانجا
كه ايستاده اند
رفته اند!



#ادریس_بختیاری
@asheghanehaye_fatima



من خرس بودم
صدايش را گرفتند و جنگل را بهش دادند
من ماهی بودم
بال هايش را چيدند و آب ها را بهش دادند
من موش بودم
چشم هايش را بستند و دالان تاريک را بهش دادند
من آدم بودم
گفتند از ياد ببر معشوقه ات را!




#ادریس_بختیاری
@asheghanehaye_fatima

.
از چهره ام خسته ام
نه راه خانه ای دارم
نه تختی برای خواب
این صدای رگه دار هم
بعد رفتن معشوقه ام به ارث رسیده
گوشی دارم
که خبرهای بد را می شنود
پاهایی که
-یک- زندانی را به پیش می برند

عشق، چمباتمه زده در بالاتنه ام
و عده ی خودم در برابر خودم
کم است



#ادریس_بختیاری
@asheghanehaye_fatima



‏چهار چیز از من برای تو می‌ماند:
سالی که تو را دیدم‌،
روزی که تو را بوسیدم‌،
خانه‌ای که مرا در آن پناه دادی،
و بارانی که اگر بر گور من ببارد، مال توست...!


#ادریس_بختیاری
@asheghanehaye_fatima



نجما و سِدنا؛
دو زن زيبايند
که هر دو را دوست دارم
يکي را به خاطر عطرش
يکي را به خاطر غروبي که او را بوسيدم

دو قطره خون در قلب منند
من دو داستان
برايشان خواهم نوشت
که هر يک
براي هم بخوانند

_به ياد مي آورند
و
از يادم مي برند_

اين دو سويِ دوست داشتن
مثل دو کبوترند؛
آسماني را کنار آسماني ديگر
رها مي کنم
آي!
به بال هايم سنگ نزنيد
مي خواهم آن ها
مثل دو بال، به پيکرم بچسبند
مي خواهم بدانيد
وقتي براي يکي مي ميرم
براي آن ديگري، زنده مي شوم



#ادریس_بختیاری
@asheghanehaye_fatima
.

-گاهی زیبایی
گاهی عصبانی
مثل شب و روز
جدا از هم زندگی می‌کنی
نیمی از تو می‌آید
نیمی از تو می‌رود

جز این نمی‌توانی باشی:

زن‌ها
همانجا که ایستاده‌اند
رفته‌اند…



#ادریس_بختیاری
چهار چیز از من برای تو می‌ماند
سالی که تو را دیدم‌
روزی که تو را بوسیدم‌
خانه‌ای که مرا در آن پناه دادی
و بارانی که اگر بر گور من ببارد
مال توست
و اگر بر آدمهای زنده ببارد
از روی عادت است

از من چهار چیز برای تو می‌ماند
تعبیر تو
از این چهار کیهان چیست؟
کدام یک دیرتر می‌پاید؟

اگر چیزی برای تصاحب وجود ندارد
پس دوستم نداشته‌ای
اشک‌های تو هنوز مانده
تا مرا دوباره به دنیا بیاورد
سپس دستت را از روی شانه‌ام بردار
و بگو
به عکس‌ها نمی‌شود اعتماد کرد ...


#ادریس_بختیاری

@asheghanehaye_fatima
می شود به درد ، عادت کنی
درد ، آدم را نمی کشد
درد ، آدم را اهلی می کند

#ادریس_بختیاری


@asheghanehaye_fatima
چهار چیز از من برای تو می‌ماند
سالی که «تو» را دیدم‌
روزی که «تو» را بوسیدم‌
خانه‌ای که «مرا» در آن پناه دادی
و «بارانی» که اگر بر گور من ببارد
مال توست.


«ترانه های اورشلیم»
#ادریس_بختیاری


@asheghanehaye_fatima
گاهی چیزهایی که دیده نمی‌شوند
واقعی ترند.
مثل خاطره ها
مثل سکوت که تنها در عکس‌ها معنی دارد
چیزهایی که دیده نمی‌شوند
غمگین ترند
مثل بغض ها
و رد پاهایی که گم می‌شوند

هنگام خداحافظی
کاش بجای دست‌ها
قلب مان را تکان داده بودیم ...


#ادریس_بختیاری‌‌
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
چهار چیز از من برای تو می‌ماند
سالی که تو را دیدم
روزی که تو را بوسیدم
خانه‌ای که مرا در آن پناه دادی
و بارانی که اگر بر گور من ببارد
مال توست
و اگر بر آدم‌های زنده ببارد
از روی عادت است
از من چهار چیز برای تو می‌ماند
تعبیر تو،
از این چهار کیهان چیست؟
کدام‌یک دیرتر می‌پاید؟
اگر چیزی برای تصاحب وجود ندارد
پس دوستم نداشته‌ای
اشک‌های تو هنوز مانده
تا مرا دوباره به دنیا بیاورند
_ سپس دستت را از روی شانه‌ام بردار
و بگو
به عکس‌ها نمی‌شود اعتماد کرد_
از من چهار چیز به جا مانده
افسوس تو میهمان هیچ‌کدام نیستی
که هم مثل تیغ برنده‌اند
و هم چهار رقاصه‌اند
که با تو خواهند رقصید
آن‌ها در کنار تواند
در ساعات بیداری و خواب
و تو مشغول زندگی هستی
با چهار آهنگ شاد و غمگین که من می‌نوازم
تو فراموشم می‌کنی
چون توانِ نگه‌داریِ چیزهایی را که
مانده نداری
جز تختی که گور من است- در دنیای تو-

از من چهار چیز به یادت می‌ماند
چون حکایت‌های آخرین بازمانده‌ی جنگ
که نه کسی را می‌کُشد
و نه کسی را زنده می‌کُند

 

ترانه‌های اورشلیم
#ادریس_بختیاری


@asheghanehaye_fatima
.
یا تو نمی آیی
یا کسی مرا بغل نمی کند
آن سوی دکمه ها
بی دلیل زن بودی
و شهر ، کوچک تر ازین ها بود
که حالا هست
چطور بگویم دوستت دارم
تا آرایشت به هم نخورد؟

#ادریس_بختیاری

@asheghanehaye_fatima
گاهی چیزهایی که دیده نمی‌شوند
واقعی ترند.
مثل خاطره ها
مثل سکوت که تنها در عکس‌ها معنی دارد
چیزهایی که دیده نمی‌شوند
غمگین ترند
مثل بغض ها
و رد پاهایی که گم می‌شوند

هنگام خداحافظی
کاش بجای دست‌ها
قلب مان را تکان داده بودیم

🖌#ادریس_بختیاری
📙ترانه های اورشلیم

@asheghanehaye_fatima