@asheghanehaye_fatima
...بهار چنان طولانیست
که تمامِ زمستان میپاید.
زمان پوزارش را گُم کردهست.
هر سالی چهار قرن است.
چون هر شبه میخوابم،
چه خوانده میشوم یا خوانده نمیشوم؟
و چون بیدار میشوم، کیاَم؟
اگر آنگاه که خفته بودم، من نبودهام؟
این بدان معنیست
که هنوز به زندگی ننشسته
چون نوزادانی درمیرسیم؛
مگذار دهانهایمان را پُر کنیم
با اینهمه نامهای الکن،
با اینهمه رسمهای غمبار،
با اینهمه نامههای مطنطن،
با اینهمه مالِ توها و مالِ منها،
با اینهمه امضا پای سندها.
برآنم که همهچیز را در هم ریزم،
یکیشان کنم، بزایانمشان،
با همشان بیامیزم، عریانشان کنم،
تا نورِ جهان
یگانگیِ اقیانوس بیابد،
تمامیتی عظیم و سخاوتمند
رایحهای پُرجنجال.
#پابلو_نرودا
#شاعر_شیلی
#چرا_این_همه_نام_ها
ترجمه
#احمد_میر_علایی🌱
...بهار چنان طولانیست
که تمامِ زمستان میپاید.
زمان پوزارش را گُم کردهست.
هر سالی چهار قرن است.
چون هر شبه میخوابم،
چه خوانده میشوم یا خوانده نمیشوم؟
و چون بیدار میشوم، کیاَم؟
اگر آنگاه که خفته بودم، من نبودهام؟
این بدان معنیست
که هنوز به زندگی ننشسته
چون نوزادانی درمیرسیم؛
مگذار دهانهایمان را پُر کنیم
با اینهمه نامهای الکن،
با اینهمه رسمهای غمبار،
با اینهمه نامههای مطنطن،
با اینهمه مالِ توها و مالِ منها،
با اینهمه امضا پای سندها.
برآنم که همهچیز را در هم ریزم،
یکیشان کنم، بزایانمشان،
با همشان بیامیزم، عریانشان کنم،
تا نورِ جهان
یگانگیِ اقیانوس بیابد،
تمامیتی عظیم و سخاوتمند
رایحهای پُرجنجال.
#پابلو_نرودا
#شاعر_شیلی
#چرا_این_همه_نام_ها
ترجمه
#احمد_میر_علایی🌱
@asheghanehaye_fatima
بیدارم کن ، من تازه متولد شدهام
زندگی و مرگ
در تو آشتی میکنند ، بانوی شب
برج زلالی ، ملکهی بامداد
دوشیزهی مادر ، مادر مادرِ آبها
جسم جهان ، خانهی مرگ
من از هنگام تولدم تاکنون سقوطی بیپایان کردهام
من به درون خویش سقوط میکنم بیآنکه به ته برسم
مرا در چشمانت فراهم آر ، خاکِ بر باد رفتهام را بیآور
و خاکستر مرا جفت کن
استخوان دو نیمه شدهام را بند بزن
بر هستیام بدم ، مرا در خاکت مدفون کن
بگذار خاموشیت اندیشهای را که با خویش عناد میورزد
آرامش بخشد
دستت را بگشای
ای بانویی که بذر روزها را میافشانی
روز نامیراست ، طلوع میکند ، بزرگ میشود
زاییده شده است و هیچ گاه از زاییده شدن خسته نمیشود
هر روز تولدیست ، هر طلوع تولدیست
و من طلوع میکنم
#اوکتاویو_پاز
#شاعر_مکزیک
ترجمه :
#احمد_میر_علایی 🌱
بیدارم کن ، من تازه متولد شدهام
زندگی و مرگ
در تو آشتی میکنند ، بانوی شب
برج زلالی ، ملکهی بامداد
دوشیزهی مادر ، مادر مادرِ آبها
جسم جهان ، خانهی مرگ
من از هنگام تولدم تاکنون سقوطی بیپایان کردهام
من به درون خویش سقوط میکنم بیآنکه به ته برسم
مرا در چشمانت فراهم آر ، خاکِ بر باد رفتهام را بیآور
و خاکستر مرا جفت کن
استخوان دو نیمه شدهام را بند بزن
بر هستیام بدم ، مرا در خاکت مدفون کن
بگذار خاموشیت اندیشهای را که با خویش عناد میورزد
آرامش بخشد
دستت را بگشای
ای بانویی که بذر روزها را میافشانی
روز نامیراست ، طلوع میکند ، بزرگ میشود
زاییده شده است و هیچ گاه از زاییده شدن خسته نمیشود
هر روز تولدیست ، هر طلوع تولدیست
و من طلوع میکنم
#اوکتاویو_پاز
#شاعر_مکزیک
ترجمه :
#احمد_میر_علایی 🌱
@asheghanehaye_fatima
هذیانم را دنبال میکنم، اتاقها، خیابانها
کورمالکورمال بهدرونِ راهروهای زمان میروم
از پلّهها بالا میروم و پایین میآیم
بیآنکه تکان بخورم با دست دیوارها را میجویم
به نقطهی آغاز بازمی گردم
چهرهی تو را میجویم
به میانِ کوچههای هستیام میروم
در زیرِ آفتابی بیزمان
و در کنار من
تو چون درختی راه میروی
تو چون رودی راه میروی
تو چون سنبلهی گندم در دستهای من رشد میکنی
تو چون سنجابی در دستهای من میلرزی
تو چون هزاران پرنده میپری
خندهی تو بر من میپاشد
سرِ تو چون ستارهی کوچکیست در دستهای من
آنگاه که تو لبخندزنان نارنج میخوری
جهان دوباره سبز میشود
جهان دگرگون میشود.
#اوکتاویو_پاز
ترجمه:
#احمد_میر_علایی
هذیانم را دنبال میکنم، اتاقها، خیابانها
کورمالکورمال بهدرونِ راهروهای زمان میروم
از پلّهها بالا میروم و پایین میآیم
بیآنکه تکان بخورم با دست دیوارها را میجویم
به نقطهی آغاز بازمی گردم
چهرهی تو را میجویم
به میانِ کوچههای هستیام میروم
در زیرِ آفتابی بیزمان
و در کنار من
تو چون درختی راه میروی
تو چون رودی راه میروی
تو چون سنبلهی گندم در دستهای من رشد میکنی
تو چون سنجابی در دستهای من میلرزی
تو چون هزاران پرنده میپری
خندهی تو بر من میپاشد
سرِ تو چون ستارهی کوچکیست در دستهای من
آنگاه که تو لبخندزنان نارنج میخوری
جهان دوباره سبز میشود
جهان دگرگون میشود.
#اوکتاویو_پاز
ترجمه:
#احمد_میر_علایی