عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



■تنهایی‌ات را بردار و بیا!

تنهایی‌ات را بردار و بیا!
نترس... گرفتارِ محنت نمی‌شویم
تنهاییٍ تو
با تنهاییِ من سخن خواهد گفت

و ما سکوت خواهیم کرد

■●شاعر: #آزیز_نسین | #عزیز_نسین | Aziz Nesin|ترکیه|

■●برگردان: #ابوالفضل_پاشا

📕●از کتاب: #ایست‌گاه_عشق |●نشر: #سرزمین_اهورایی
@asheghanehaye_fatima



طبق قول‌وقرار قبلی
نه در زمانی که وعده کرده بودیم
بل‌که ما هم‌دیگر را در معیادگاه‌مان ملاقات کردیم
من بیست سال زودتر رسیدم و منتظر ماندم
و تو بیست سال دیر آمدی
اکنون من از این که منتظرت مانده‌ام پیرم
و تو
از این که مرا در انتظار گذاشته‌ای
جوان مانده‌ای.

■●شاعر: #آزیز_نسین | #عزیز_نسین | Aziz Nesin|ترکیه|

■●برگردان: #ابوالفضل_پاشا

📕●از کتاب: #ایست‌گاه_عشق |●نشر: #سرزمین_اهورایی
@asheghanehaye_fatima



سخنی نمانده
که نگفته باشیم در روشنای روز
پس شب‌ها می‌گویم‌ات که دوست‌ات دارم
سخنی نمانده که نگفته باشیم
نه در شب، نه در روز
پس دوباره می‌گویم‌ات
به شیوه‌ای نو
شیوه‌ای نمانده که نیازموده باشیم.
من سکوت می‌کنم و عشق‌ام را درون‌ام پنهان
می‌شنوی فریادِ سکوت‌ام را؟
عشقِ من
بسیارند که با سکوت خود بیان می‌کنند عشق را
اما سکوت هیچ عاشقی
چون سکوت من نیست

■●شاعر: #آزیز_نسین | #عزیز_نسین | Aziz Nesin | ترکیه |

■●برگردان: #مژگان_دولت‌آبادی
■دنیای تنگ و محدود

دلِ من در تن‌ام جا نمی‌شود و
تنِ من در خانه‌ام.
اتاقِ من در خانه‌ام نمی‌گنجد و
خانه‌ی من در دنیا.
دنیای من در کائنات جا نمی‌‎شود و
متلاشی خواهم شد

از شدتِ دردهایی که دردِ من تحمل می‌کند
لب فروبسته‌ام
که سکوتِ من در آسمان‌ها نمی‌گنجد
چنین دردی را من چه‌گونه به دیگران خواهم گفت؟
قلبِ من برای عشق ورزیدن‌ام کوچک است و
سرِ من برای مغزم
آه شقیقه‌های من!
متلاشی خواهم شد
می‌فهمم و دیگر همه چیز را می‌فهمم
اما به دیگران هیچ نخواهم گفت



@asheghanehaye_fatima


#عزیز_نسین | #آزیز_نسین | Aziz Nesin | ترکیه، ۱۹۹۵-۱۹۱۵ |

برگردان: #ابوالفضل_پاشا
@asheghanehaye_fatima


طبق قول‌وقرار قبلی
نه در زمانی که وعده کرده بودیم
بل‌که ما هم‌دیگر را در معیادگاه‌مان ملاقات کردیم
من بیست سال زودتر رسیدم و منتظر ماندم
و تو بیست سال دیر آمدی
اکنون من از این که منتظرت مانده‌ام پیرم
و تو
از این که مرا در انتظار گذاشته‌ای
جوان مانده‌ای.

■l


#عزیز_نسین | #آزیز_نسین | Aziz Nesin | ترکیه، ۱۹۹۵-۱۹۱۵ |

برگردان: #ابوالفضل_پاشا
■عادت

تا مدتی دیگر
در نامه‌ها - به اشتباه -
تاریخِ سالِ پیش را خواهی نوشت
اما پس از چند صباحی عادت خواهی کرد

تا مدتی دیگر
همین‌ که لباس‌های جدیدت را بپوشی
معذب خواهی بود
اما چند صباحی که از تو و آن لباس‌ها سپری شود
عادت خواهی کرد

تا مدتی دیگر
معشوقِ جدیدت را
با نامِ معشوقِ پیشین‌ات صدا خواهی زد
اما پس از چند صباحی عادت خواهی کرد

تا مدتی دیگر
به لنگیدنِ پای فلج‌ات
انس نخواهی گرفت
اما پس از چند صباحی عادت خواهی کرد

تا مدتی دیگر
گمان خواهی بُرد که هنوز هم عاشقی
اما پس از چند صباحی
به دردِ خیانتی که در قلب‌ِ‌ تو مانده است
عادت خواهی کرد

تا مدتی دیگر
این‌چنین که به عادت کردنِ خود عادت می‌کنی
تنهای تنها با خودت خواهی ماند
البته به آن هم عادت خواهی کرد

تا مدتی دیگر
گمان خواهند بُرد که زنده‌یی
مدتی در باره‌ات سخن خواهند گفت
بعد از آن اما برای‌شان عادی خواهد شد

#عزیز_نسین (#آزیز_نسین)
[ Aziz Nesin | ترکیه، ۱۹۹۵-۱۹۱۵ ]

@asheghanehaye_fatima
■به تنهایی

آسمانی برای خودم
زمینی برای خودم
ابرهایی برای خودم دارم
و خودم در باغ و باغ‌چه‌ی خودم مشغولِ بازی‌ام

اگر بخواهم یک نفر
اگر بخواهی هزاران نفر
و شمارِ هم‌بازی‌های‌ام
بنا به دل‌خواهِ من است
و من به تنهایی به ازدحامی مبدل می‌شوم

خودم را با خودم تقسیم می‌کنم
وعده‌ی دیدار می‌گذارم و
با خودم ملاقات می‌کنم
شکایتی از این بی‌کسی ندارم
از خودم دل‌آزرده می‌شوم و
با خودم آشتی می‌کنم

در این دنیا - که به تنهایی به آن راه یافته‌ام -
هر چه‌قدر هم که به تنهایی زنده‌گی کنم
روزی که مرگ به سراغِ من بیاید
به مرگ هم عادت می‌کنم

■شاعر: #عزیز_نسین (#آزیز_نسین)
[ Aziz Nesin | ترکیه، ۱۹۹۵-۱۹۱۵ ]

■برگردان: #ابوالفضل_پاشا 

📕●از کتاب: «با تو زیستن»

@asheghanehaye_fatima