عاشقانه های فاطیما
805 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima





ستاره در قلبِ گوش‌هایت سرخِ گُلی می‌گرید
جاودانگی، سپیدی را از پشتِ گردن تا باریکیِ کمرگاهت می‌پیچد
دریا بر نوکِ پستان‌هایت حنا می‌ریزد
و مرد!
تیرگی را بر اندامِ شاهوارت جاری می‌کند...

#آرتور_رمبو
@asheghanehaye_fatima
.


گام‌های تو، كودكان سكوتم
برداشته‌ شده قديس‌ وار و آرام
به سوی تختخواب هوشياريم
بی صدا و يخ‌ زده می آیند.
انسان ناب، سایه ی الهی،
چقدر دلپذيرند گام‌های تو!
خدايا!... تمام موهبت‌ها كه حدس می زنم
روی اين پاهای لخت به سويم می آيند!
اگر با لب‌های پيش آمده‌ات،
آماده می شوی تا تسكين دهی
ساكن انديشه‌هايم را
با طعم بوسه‌ ای،
عجله نكن در اين كار مهرآميز،
شيرينی بودن و نبودن،
زيرا كه من تنها در انتظار تو زيستم،
و قلبم فقط گام‌ های تو بود.



#آرتور_رمبو
@asheghanehaye_fatima




گام‌های تو، كودكان سكوتم
برداشته‌ شده قديس‌ وار و آرام
به سوی تختخواب هوشياريم
بی صدا و يخ‌ زده می آیند.
انسان ناب، سایه ی الهی،
چقدر دلپذيرند گام‌های تو!
خدايا!... تمام موهبت‌ها كه حدس می زنم
روی اين پاهای لخت به سويم می آيند!
اگر با لب‌های پيش آمده‌ات،
آماده می شوی تا تسكين دهی
ساكن انديشه‌هايم را
با طعم بوسه‌ ای،
عجله نكن در اين كار مهرآميز،
شيرينی بودن و نبودن،
زيرا كه من تنها در انتظار تو زيستم،
و قلبم فقط گام‌ های تو بود.


#آرتور_رمبو
@asheghanehaye_fatima




شبی از شب‌های لاجوردی تابستان
در جاده‌ها قدم می‌گذارم
خوشه‌های گندم را می‌چینم
 روی خرده علف‌ها راه می‌روم.

پاهایم
مثل یک رویا
خنکای علف‌ها را می‌چشند
 و سر برهنه‌ام خود را تسلیم باد خواهد کرد

حرفی نمی‌زنم
 به هیچ‌ چیز نمی‌اندیشم
اما عشقی ابدی در روحم جان می‌گیرد
 و به دوردست‌ها می‌روم
 خیلی دور،
خوشبخت می‌شوم از ازل
مثل یک صحرانشین
 به وقت در آغوش کشیدن یک زن!


#آرتور_رمبو / فرانسه
برگردان: #مریم_قربانی
@asheghanehaye_fatima



شبی از شب های لاجوردی تابستان💫
در جاده ها قدم می گذارم
خوشه های گندم را می چینم
روی خرده علف ها راه می روم
مثل یک رویا
پاهایم خنکای علفها را می چشند
و سر برهنه ام
خود را تسلیم باد خواهد کرد ..

حرفی نمی زنم
به هیچ چیز نمی اندیشم
اما عشقی ابدی در روحم جان می گیرد !
و به دوردست ها می روم
خیلی دور،
خوشبخت می شوم از ازل
مثل یک کولی !
به وقت درآغوش کشیدن یک زن ...



#آرتور_رمبو
@asheghanehaye_fatima

❑احساس

شامگاهان کبود تابستان کوره راهها را در می نوردم.
غله ها می خراشندم و علفهای کوتاه را لگد می کوبم.
به رویا خنکی شان را زیر پایم احساسم می کنم.
می گذارم باد دستان برهنه ام را پاکیزه کند.

دم نمی زنم و به چیزی نمی اندیشم:
اما عشق بی پایان جانم را سر مست می کند
و ره می سپریم به دوردستها مانند کولی ای
از میان دشت _ شادمان گویی با زنی هستم...

#آرتور_رمبو
■ترجمه:شاپور احمدی
@asheghanehaye_fatima



به یک ضربه‌ی انگشتِ تو روی طبل،
رهایی‌ی تمامِ صداهاست، و آغاز هماهنگی‌ی نو.
به یک گامِ تو، مردانِ نو به پا می‌خیزند، رژه می‌روند.

سَر که می‌گردانی، عشقِ نویی!
سَر که باز می‌گردانی، ــــــــ آه، عشقِ نو!

"بختهامان را دیگر کُن، بلاها را آخر کُن، که هماغازِ روزگار افتد"،
آوازت می‌دهند این کودکان. "به بار آر، هرکجا خواهی، گوهرِ سرنوشتهامان و آرزوهامان را"،
از تو درخواست می‌کنند.

ای آمده از همیشه، که خواهی رفت هرکجا.

#آرتور_رمبو
#بیژن_الهی
#اشراقها_اوراق_مصوّرِ
ستاره در قلبِ گوش‌هایت سرخِ گُلی می‌گرید
جاودانگی، سپیدی را از پشتِ گردن تا باریکیِ کمرگاهت می‌پیچد
دریا بر نوکِ پستان‌هایت حنا می‌ریزد
و مرد!
تیرگی را بر اندامِ شاهوارت جاری می‌کند..

#آرتور_رمبو
در شبی تابستانی
به جاده خواهم زد
خراشیده از خوشه های گندم
علف ها را لگد کنان به پیش خواهم رفت
تازگی اشان را
زیر پایم حس خواهم کرد
و به باد اجازه خواهم داد
تا
سرم را پاکیزه گرداند
کلمه ای نخواهم گفت و به واژه ای
فکر نخواهم کرد
اما عشق بی پایانی
تمام سینه ام را فرا خواهد گرفت
به دور دست ها خواهم رفت
همانند یک کولی سرگردان
دشت ها را با شادی طی خواهم کرد
گویی با زنی هستم


#آرتور_رمبو

بهترین های ایران و جهان👇

@Maktabe_Oryanism
@asheghanehaye_fatima



به يك ضربه‌ی انگشتِ تو روی طبل، رهایی‌ی تمام صداهاست، و آغاز هماهنگی‌ی نو.

به يك گامِ تو، مردانِ نو به پا می‌خيزند، رژه می‌روند.

سَر كه می‌گردانی، عشقِ نويي! سَر كه بازمی‌گردانی، ـــــــ آه، عشقِ نو!

«بخت‌هامان را ديگر كُن، بلاها را آخر كُن، كه هم‌آغازِ روزگار افتاد»، آوازت می‌دهند اين كودكان. «به بار آر، هر كجا خواهی، گوهرِ سرنوشت‌هامان و آرزوهامان را»، از تو درخواست می‌كنند.

ای آمده از هميشه، كه خواهي رفت هر كجا.

■شاعر: #آرتور_رمبو | Arthur Rimbaud | فرانسه، ۱۸۹۱-۱۸۵۴ |

■برگردان: #بیژن_الهی
جهان ،
تشنه‌ی عشق است ....


#آرتور_رمبو

@asheghanehaye_fatima
به یک ضربه ی
انگشتِ تُو روی طبل
رهایی تمامِ صداهاست
و آغازِهماهنگی نُو

به یک گامِ تُو
مَردانِ نُو به پا می خیزند
رِژِه می روند

سَر که می گَردانی
عشقِ نُویی
سَر که باز می گَردانی
آه ! عشقِ نُو

بخت‌هامان را دیگر کن
بلاها را آخر کن
که هماغازِ روزگار اُفتد
اِی آمده از همیشه
که خواهی رفت هر کجا


#آرتور_رمبو
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
به یک ضربه‌ی انگشتِ تو روی طبل،
رهایی‌ی تمامِ صداهاست، و آغاز هماهنگی‌ی نو.
به یک گامِ تو، مردانِ نو به پا می‌خیزند، رژه می‌روند.

سَر که می‌گردانی، عشقِ نویی!
سَر که باز می‌گردانی، ــــ آه، عشقِ نو!

«بخت‌هامان را دیگر کُن، بلاها را آخر کُن، که هم‌آغازِ روزگار افتد»،
آوازت می‌دهند این کودکان. «به بار آر، هر کجا خواهی، گوهرِ سرنوشت‌هامان و آرزوهامان را»،
از تو درخواست می‌کنند.

ای آمده از همیشه، که خواهی رفت هر کجا.


🔺متن اصلی شعر به زبان فرانسه

Un coup de ton doigt sur le tambour décharge tous les sons
et commence la nouvelle harmonie.

Un pas de toi, c’est la levée des nouveaux hommes et leur
en-marche.

Ta tête se détourne: le nouvel amour! Ta tête se retourne,
– le nouvel amour!

“Change nos lots, crible les fléaux, à commencer par le
temps” te chantent ces enfants. “Élève n’importe où la
substance de nos fortunes et de nos voeux”, on t’en prie.

Arivée de toujours, qui t’en iras partout

🔺برگردان انگلیسی

A tap of your finger on the drum discharges all sounds, and the
new harmony begins.

One step of yours is the rise of new men and their forward march.

Your head turns away: new love! Your head turns back, – new
love!

“Change our fates, confound the scourges, starting with time”,
these children sing to you. “Raise, from anywhere, the substance of our
fortunes and desires",” they beg.

Arrival from forever, you will go everywhere.

#آرتور_رمبو
برگردان به فارسی: #بیژن_الهی


@asheghanehaye_fatima
جوانی بی‌حاصل،
اسیر همه چیز،
من زندگی‌ام را
با حساسیتی فزون از حد
بر باد داده‌ام
آه بگذار زمان عاشق شدن دل‌ها فرارسد...

#آرتور_رمبو
برگردان: #مراد_فرهادپور

@asheghanehaye_fatima
جوانی بی‌حاصل،
اسیر همه‌چیز،
من زندگی‌ام را
با حساسیتی فزون از حد
بر باد داده‌ام
آه، بگذار زمان عاشق‌شدنِ دل‌ها فرا رسد.

به خود گفتم: رهایش کن
و خود نیز از نظرها کناره گیر:
بی‌قول شادی‌های برتر.
ای در خود فرو رفتن آرام،
مگذار چیزی متوقفت کند.

آن‌چنان صبور بوده‌ام
که همه‌چیز را فراموش کرده‌ام؛
ترس و رنج به آسمان‌ها گریخته‌اند،
عطشی مهلک
رگ‌های مرا تیره می‌کند.

چون مرغزاری
روینده و شکوفا از تلخه و کُندر
که به غفلت،
به وِز وزِ وحشیانۀ هزار مگس کثیف
رها گشته است.

آه، ای جدایی‌های بی‌شمار روح بیچاره
که تنها صورت بانوی مقدسمان را دارد،
آیا کسی به مریم باکره دعا می‌کند؟

جوانی بی‌حاصل،
اسیر همه‌چیز،
من زندگی‌ام را
با حساسسیت فزون از حد
بر باد داده‌‌ام
آه بگذار زمان عاشق شدن فرا رسد.



ترانۀ بلندترین برج
#آرتور_رمبو
ترجمه:مراد فرهادپور

@asheghanehaye_fatima
آسمان!
عشق!
آزادی!
چه رؤیایی!
آه دیوانه‌ی بی‌چاره‌!
تو ذوب می‌شدی در او
چون دانه‌ی برف در آتش

#آرتور_رمبو [ Arthur Rimbaud | فرانسه، ۱۸۹۱-۱۸۵۴ ]

@asheghanehaye_fatima
جوانی بی‌حاصل،
اسیر همه‌چیز،
من زندگی‌ام را
با حساسیتی فزون از حد
بر باد داده‌ام
آه، بگذار زمان عاشق‌شدنِ دل‌ها فرا رسد.

به خود گفتم: رهایش کن
و خود نیز از نظرها کناره گیر:
بی‌قول شادی‌های برتر.
ای در خود فرو رفتن آرام،
مگذار چیزی متوقفت کند.

آن‌چنان صبور بوده‌ام
که همه‌چیز را فراموش کرده‌ام؛
ترس و رنج به آسمان‌ها گریخته‌اند،
عطشی مهلک
رگ‌های مرا تیره می‌کند.

چون مرغزاری
روینده و شکوفا از تلخه و کُندر
که به غفلت،
به وِز وزِ وحشیانۀ هزار مگس کثیف
رها گشته است.

آه، ای جدایی‌های بی‌شمار روح بیچاره
که تنها صورت بانوی مقدسمان را دارد،
آیا کسی به مریم باکره دعا می‌کند؟

جوانی بی‌حاصل،
اسیر همه‌چیز،
من زندگی‌ام را
با حساسسیت فزون از حد
بر باد داده‌‌ام
آه بگذار زمان عاشق شدن فرا رسد.



ترانۀ بلندترین برج
#آرتور_رمبو
ترجمه:مراد فرهادپور

@asheghanehaye_fatima
ستاره در قلبِ گوش‌هایت سرخِ گُلی می‌گرید
جاودانگی، سپیدی را از پشتِ گردن تا باریکیِ کمرگاهت می‌پیچد
دریا بر نوکِ پستان‌هایت حنا می‌ریزد
و مرد!
تیرگی را بر اندامِ شاهوارت جاری می‌کند..

#آرتور_رمبو


@asheghanehaye_fatima