عاشقانه های فاطیما
783 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراحل نصب پل شناور درخوزستان توسط دلاوران ارتشی وهمکاری مردم
#خوزستان
#ارتش
#مردم
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
دکتر #قیصر_امین_پور نویسنده، مدرس دانشگاه و شاعر معاصر در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در شهرستان #شوشتر بخش #گتوند (شهرستان امروزی) در استان #خوزستان به دنیا آمد.
دوره راهنمایی و متوسطه خود را دزفول گذراند و در سال ۱۳۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد، ولی پس از مدتی از تحصیل این رشته انصراف داد.

قیصر امین‌پور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۱۳۷۶ از پایان‌نامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا #شفیعی_کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایان‌نامه در سال ۱۳۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.

او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکل‌گیری و استمرار فعالیت‌های واحد شعر حوزه هنری تا سال ۱۳۶۶ تأثیر گذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفته‌نامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۱۳۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر می‌گرفت.

دکتر قیصر امین‌پور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۱۳۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امین‌پور در سال ۱۳۸۲ به‌عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد. وی در سال ۱۳۸۶ بر اثر بیماری کلیه و قلب دار فانی را وداع گفت.

پس از مرگ وی میدان شهرداری منطقه ۲ واقع در محله سعادت آباد به نام قیصر امین‌پور نامگذاری شد.

@asheghanehaye_fatima
شاعری با طناب تنهایی
گوشه‌ای بی پناه می‌افتد
بعدِ چندین و چند قرن این‌بار
مومنی توی چاه می‌افتد
.
مثل بغضی شکسته می‌ماند
درخودش ذره ذره می‌پوسد
یوسفی روی دامن‌ش وقتی
لکه‌هایی سیاه می‌افتد
.
باز هم آسمان‌مان ابری‌ست
باز هم حرف حرف نامردی‌ست
از زمینی که جای ماندن نیست
سایه‌ای روی ماه می‌افتد

قصه‌هامان، همیشه دل‌گیرند
شعرها را کسی نمی‌خواند
توی بطن تمام قافیه‌ها
نفرت و بغض و آه می‌افتد
.
ساکتی مثل شهر بعد از جنگ
ساکتم، مثل مَردِ بعد از مرگ
تا گلوله جواب پرسش‌هاست
موجی از خون به راه می‌افتد
.
با سرانجام تلخ باید ساخت،
قصد محتوم سرنوشت این‌ست
زیر سرمای هر زمستانی،
برگ سبز از گیاه می‌افتد
.
فصل آخر همیشه غمگین است
ماه هم پشت ابر خواهد ماند
یوسف اما خلاف قصه‌ی قبل
تا ابد...
قعر چاه می‌افتد

#پویا_جمشیدی
#آبادان #خوزستان
@asheghanehaye_fatima