او دو زن دارد،
یکی در تخت خوابش میخوابد،
دیگری در بستر رویاهایش ...
او دو زن دارد.
که او را دوست دارند.
یکی در کنارش پیر می شود،
دیگری جوانی اش را به او هدیه می دهد-
و می گذرد.. او دو زن دارد.
یکی در قلب خانه اش ،
دیگری در خانه ی قلب ش ..
@asheghanehaye_fatima
#مرام_المصری
ترجمه: #حسین_منصوری
یکی در تخت خوابش میخوابد،
دیگری در بستر رویاهایش ...
او دو زن دارد.
که او را دوست دارند.
یکی در کنارش پیر می شود،
دیگری جوانی اش را به او هدیه می دهد-
و می گذرد.. او دو زن دارد.
یکی در قلب خانه اش ،
دیگری در خانه ی قلب ش ..
@asheghanehaye_fatima
#مرام_المصری
ترجمه: #حسین_منصوری
@asheghanehaye_fatima
بهار که بازمی گردد
شاید دیگر مرا بر زمین بازنیابد
چقدر دلم می خواست باور کنم بهار هم یک انسان است
به این امید که بیاید وُ برایم اشکی بریزد
وقتی می بیند تنها دوست خود را از دست داده است
بهار اما وجود حقیقی ندارد
بهار تنها یک اصطلاح است
حتا گل ها و برگ های سبز هم دوباره باز نمى گردند
گل های دیگری می آیند وُ برگ های سبز دیگری
همچنین روزهای ملایم دیگری
هیچ چیز دوباره باز نمى گردد
و هیچ چیزی دوباره تکرار نمی شود
چرا که هر چیزی واقعی است...
#فرناندو_پسوا
#شعر_پرتغال 🇵🇹
مترجم :
#حسین_منصوری
بهار که بازمی گردد
شاید دیگر مرا بر زمین بازنیابد
چقدر دلم می خواست باور کنم بهار هم یک انسان است
به این امید که بیاید وُ برایم اشکی بریزد
وقتی می بیند تنها دوست خود را از دست داده است
بهار اما وجود حقیقی ندارد
بهار تنها یک اصطلاح است
حتا گل ها و برگ های سبز هم دوباره باز نمى گردند
گل های دیگری می آیند وُ برگ های سبز دیگری
همچنین روزهای ملایم دیگری
هیچ چیز دوباره باز نمى گردد
و هیچ چیزی دوباره تکرار نمی شود
چرا که هر چیزی واقعی است...
#فرناندو_پسوا
#شعر_پرتغال 🇵🇹
مترجم :
#حسین_منصوری
@asheghanehaye_fatima
بهار که بازمیگردد
شاید دیگر مرا بر زمین بازنیابد
چقدر دلم میخواست باور کنم بهار هم یک انسان است
به این امید که بیاید وُ برایم اشکی بریزد
وقتی میبیند تنها دوست خود را از دست داده است
بهار اما وجود حقیقی ندارد
بهار تنها یک اصطلاح است
حتا گلها و برگهای سبز هم دوباره بازنمیگردند
گلهای دیگری میآیند وُ برگهای سبز دیگری
همچنین روزهای ملایم دیگری
هیچ چیز دوباره بازنمیگردد
و هیچ چیزی دوباره تکرار نمیشود
چرا که هر چیزی واقعی است.
#فرناندو_پسوا
#شعر_پرتغال 🇵🇹
ترجمه :
#حسین_منصوری
بهار که بازمیگردد
شاید دیگر مرا بر زمین بازنیابد
چقدر دلم میخواست باور کنم بهار هم یک انسان است
به این امید که بیاید وُ برایم اشکی بریزد
وقتی میبیند تنها دوست خود را از دست داده است
بهار اما وجود حقیقی ندارد
بهار تنها یک اصطلاح است
حتا گلها و برگهای سبز هم دوباره بازنمیگردند
گلهای دیگری میآیند وُ برگهای سبز دیگری
همچنین روزهای ملایم دیگری
هیچ چیز دوباره بازنمیگردد
و هیچ چیزی دوباره تکرار نمیشود
چرا که هر چیزی واقعی است.
#فرناندو_پسوا
#شعر_پرتغال 🇵🇹
ترجمه :
#حسین_منصوری
در چشمهی چشمهایات
تورهای ماهیگیرانِ آبهای سرگشته میزیند
در چشمهی چشمهایات
دریا به عهد خود پایدار میماند
من
قلبی مُقامگرفته در میان آدمیانام
جامهها را از تن دور میکنم
و تلألو را از سوگند..
در چشمهی چشمهایات
به دارآویختهای
طناب دار را خفه میکند.
□●شاعر: #پل_سلان ●Paul Celan●
□●برگردان: #حسین_منصوری
🔺●«پل سلان» (۱۹۷۰-۱۹۲۰) شاعری اهل رومانی و از بزرگترین شاعران آلمانیزبان سده بیستم بود.
@asheghanehaye_fatima
تورهای ماهیگیرانِ آبهای سرگشته میزیند
در چشمهی چشمهایات
دریا به عهد خود پایدار میماند
من
قلبی مُقامگرفته در میان آدمیانام
جامهها را از تن دور میکنم
و تلألو را از سوگند..
در چشمهی چشمهایات
به دارآویختهای
طناب دار را خفه میکند.
□●شاعر: #پل_سلان ●Paul Celan●
□●برگردان: #حسین_منصوری
🔺●«پل سلان» (۱۹۷۰-۱۹۲۰) شاعری اهل رومانی و از بزرگترین شاعران آلمانیزبان سده بیستم بود.
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
چه کسی میگوید
گذشتهها گذشته است؟
گذشتهی من و تو
درون یاختههامان
همچنان در کار روییدن است
گذشتهی من و تو
درختیست بارور
که اشکها و لبخندها
آبیاریاش کردهاند
نه
گذشتهها
نگذشته است.
■●شاعر: #رزه_آوسلندر | اتریش |
■●برگردان: #حسین_منصوری
چه کسی میگوید
گذشتهها گذشته است؟
گذشتهی من و تو
درون یاختههامان
همچنان در کار روییدن است
گذشتهی من و تو
درختیست بارور
که اشکها و لبخندها
آبیاریاش کردهاند
نه
گذشتهها
نگذشته است.
■●شاعر: #رزه_آوسلندر | اتریش |
■●برگردان: #حسین_منصوری
@asheghanehaye_fatima
و قرنها از من میپرسند
تو کیستی ای زن؟
و باد از من میپرسد
تو کجایی ای زن؟
من
روح ناآرام توام ای باد،
زمان مرا انکار کرده است...
از این رو؛
من نیز مانند تو
هیچ کجا نیستم!
#نازک_الملائکه
برگردان: #حسین_منصوری
و قرنها از من میپرسند
تو کیستی ای زن؟
و باد از من میپرسد
تو کجایی ای زن؟
من
روح ناآرام توام ای باد،
زمان مرا انکار کرده است...
از این رو؛
من نیز مانند تو
هیچ کجا نیستم!
#نازک_الملائکه
برگردان: #حسین_منصوری
چه کسی میگوید
گذشتهها گذشته است؟
گذشتهی من و تو
درون یاختههامان
همچنان در کار روییدن است
گذشتهی من و تو
درختیست بارور
که اشکها و لبخندها
آبیاریاش کردهاند
نه
گذشتهها
نگذشته است.
#رزه_آوسلندر | ۱۹۰۱ اتریش - ۱۹۸۸ آلمان |
برگردان: #حسین_منصوری
@asheghanehaye_fatima
چه کسی میگوید
گذشتهها گذشته است؟
گذشتهی من و تو
درون یاختههامان
همچنان در کار روییدن است
گذشتهی من و تو
درختیست بارور
که اشکها و لبخندها
آبیاریاش کردهاند
نه
گذشتهها
نگذشته است.
#رزه_آوسلندر | ۱۹۰۱ اتریش - ۱۹۸۸ آلمان |
برگردان: #حسین_منصوری
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
او دو زن دارد
یکی بر روی تختاش میخوابد
دیگری بر روی بستر رؤیایش.
او دو زن دارد
که او را دوست دارند،
یکی در کنارش پیر میشود
دیگری جوانیاش را به او هدیه میکند
و میگذرد.
او دو زن دارد
یکی در قلب خانهاش
دیگری در خانهی قلباش.
لديه امرأتان
واحدة تنام في سريره
وواحدة تنام في سرير حلمه
لديه امراتان تحبانه
وواحدة تشيخ قربه
وواحدة تمنحه صباها
وتأفل
لديه امرأتان
واحدة في قلب بيته
وواحدة في بيت قلبه...
#مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
برگردان: #حسین_منصوری
او دو زن دارد
یکی بر روی تختاش میخوابد
دیگری بر روی بستر رؤیایش.
او دو زن دارد
که او را دوست دارند،
یکی در کنارش پیر میشود
دیگری جوانیاش را به او هدیه میکند
و میگذرد.
او دو زن دارد
یکی در قلب خانهاش
دیگری در خانهی قلباش.
لديه امرأتان
واحدة تنام في سريره
وواحدة تنام في سرير حلمه
لديه امراتان تحبانه
وواحدة تشيخ قربه
وواحدة تمنحه صباها
وتأفل
لديه امرأتان
واحدة في قلب بيته
وواحدة في بيت قلبه...
#مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
برگردان: #حسین_منصوری
@asheghanehaye_fatima
دو تن چشم در چشم گاهی دو موجاند
و شب اقیانوسی
دو تن چشم در چشم گاهی دو سنگاند و شب بیابانی
دو تن چشم در چشم گاهی ریشههایی هستند در هم تنیده
دو تن چشم در چشم گاهی دو خنجرند و شب آذرخشی
دو تن چشم در چشم دو ستارهاند
که فرومیافتند
بر آسمانی خالی.
#اوکتاویو_پاز
برگردان: #حسین_منصوری
دو تن چشم در چشم گاهی دو موجاند
و شب اقیانوسی
دو تن چشم در چشم گاهی دو سنگاند و شب بیابانی
دو تن چشم در چشم گاهی ریشههایی هستند در هم تنیده
دو تن چشم در چشم گاهی دو خنجرند و شب آذرخشی
دو تن چشم در چشم دو ستارهاند
که فرومیافتند
بر آسمانی خالی.
#اوکتاویو_پاز
برگردان: #حسین_منصوری
@asheghanehaye_fatima
او دو زن دارد
یکی بر روی تختش میخوابد
دیگری بر روی بستر رؤیایش.
او دو زن دارد
که او را دوست دارند،
یکی در کنارش پیر میشود
دیگری جوانیاش را به او هدیه میکند
و میگذرد.
او دو زن دارد
یکی در قلب خانهاش
دیگری در خانهی قلبش.
#مرام_المصری
برگردان: #حسین_منصوری
او دو زن دارد
یکی بر روی تختش میخوابد
دیگری بر روی بستر رؤیایش.
او دو زن دارد
که او را دوست دارند،
یکی در کنارش پیر میشود
دیگری جوانیاش را به او هدیه میکند
و میگذرد.
او دو زن دارد
یکی در قلب خانهاش
دیگری در خانهی قلبش.
#مرام_المصری
برگردان: #حسین_منصوری
شتابان که میروی
زمان همچون پروانهیی پریشان
از تو میگریزد
آهسته که میروی
زمان سلانهسلانه به دنبالت میآید
همچون گاوی
که گوشبهفرمان توست.
#خوان_رامن_خیمهنس
برگردان: #حسین_منصوری
@asheghanehaye_fatima
زمان همچون پروانهیی پریشان
از تو میگریزد
آهسته که میروی
زمان سلانهسلانه به دنبالت میآید
همچون گاوی
که گوشبهفرمان توست.
#خوان_رامن_خیمهنس
برگردان: #حسین_منصوری
@asheghanehaye_fatima
Sharghi-e Ghamgin
Eendo & Hossein Mansouri
—
.
فریاد کن نام آزادی را
و صادقانه دیوانگی کن!
که اکنون سکوت
مردابیست از سکوت و سکون
تو دیوانه باش و رقص آزادی کن!
#ولادیمیر_مایاکوفسکی
—
#ایندو و #حسین_منصوری
کاور ترانهی «شرقیِ غمگین»
#فریدون_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
.
فریاد کن نام آزادی را
و صادقانه دیوانگی کن!
که اکنون سکوت
مردابیست از سکوت و سکون
تو دیوانه باش و رقص آزادی کن!
#ولادیمیر_مایاکوفسکی
—
#ایندو و #حسین_منصوری
کاور ترانهی «شرقیِ غمگین»
#فریدون_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima