عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



"دختران با شلوار جورابی"

دخترای دانش‌آموزی که شلوار جورابی به پا دارن
روی صندلی ایستگاه اتوبوس نشسته‌ن
و خسته به ‌نظر می‌رسن
اونم در ١٣سالگی
و با اون رژ لب تمشکی‌شون.
هوا زیر این آفتاب گرمه
و روزشون توی مدرسه کسل‌کننده بوده،
همون‌طور که رفتن به خونه کسل کننده‌ست.
من با ماشین از جلوشون رد می‌شم
و به پاهای گرمشون نگاه می‌کنم
به من نگاه نمی‌کنن
بهشون در مورد پیرمردهای بی‌رحم حشری زن‌باز هشدار داده شده.
به همین راحتی پا نمی‌دن.
و هنوز همه چی کسل‌کننده‌ست،
دقیقه‌هایی که روی صندلی منتظرن،
و سال‌هایی که در خانه
و تموم کتاب‌هایی که حمل می‌کنن
کسل‌کننده‌ست
غذایی که می‌خورن کسل‌کننده‌ست
حتی پیرمردهای بی‌رحم حشری زن‌باز کسل‌کننده هستن
دخترای جوراب‌شلواری‌ پوش منتظرن
منتظر زمان مناسبی که حرکت کنن و تسخیر کنن
من اون دور و بر رانندگی می‌کنم
و پاهاشون رو یواشکی برانداز می‌کنم
و از این‌که من هیچ‌وقت جزوی از جهنم یا بهشت‌شون نیستم خوشحالم.
اما اون رژ لب قرمز روی لب‌های منتظر غمگین‌شون!
خیلی خوب می‌شد اگه یه بار می‌تونستم کامل اون‌ها رو ببوسم
و بعد پسشون بدم
ولی اتوبوس زودتر از من به اون‌ها می‌رسه.



#چارلز_بوکفسکی
مترجم: #مهیار_مظلومی
از کتاب #عشق_سگی_ست_از_جهنم
@asheghanehaye_fatima



"تگزاسی"

اهل تگزاسه و 47 كيلو وزنشه.
جلوی آينه ايستاده
و داره اقيانوسی از موهای قرمز رو
كه تا روي باسنش می‌رسه
شونه می‌كنه.
موها مثل جادو هستن و جرقه می‌زنن
و من روي تخت دراز كشيده‌ام
و دارم شونه كردنشو تماشا می‌كنم.
اون مثل يه چيزی توي فيلم‌هاست،
ولی واقعا اين‌جا حضور داره.
ما حداقل روزی يک بار عشق بازی می‌كنيم
و هروقت حالشو داشته باشه، منو می‌خندونه.
زن‌های تگزاسی هميشه سالمن، و علاوه بر اين،
يخچالمو تميز می‌كنه، ظرفشویی و دستشويی رو تميز
می‌كنه، غذای سالم برام می‌پزه و ظرف‌ها رو می‌شوره.
صدام می‌زنه:
"هَنک"
و يه قوطی آب گريپ فروت رو گرفته بالا نشونم ميده:
"اين ديگه بهترينشونه."

روش نوشته: آب گريپ فروت صورتی شيرين نشده
تگزاس.
شبيه وقتيه كه كاترين هپبورن
دبيرستان می‌رفت،
و من دارم به اون 47 كيلو نگاه می‌كنم
كه داره يه خرمن مو رو جلوی‌ آينه شونه می‌كنه
و موهای قرمز فقط يک كم تغيير می‌كنن.
بعد روي مچ دستم و پشت چشمام حسش می‌كنم
و انگشت‌ها و پاها و شكمم و جاهای ديگه هم حسش
ميكنن
و همه لس‌آنجلس يهو فرو می‌ريزه و از لذت فرياد
می‌كنه
ديوارهای عشرتكده‌ها می‌لرزه،
و اقيانوس به داخل هجوم می‌آره،
بعد به سمت من برمی‌گرده و بهم می‌گه:
"لعنت به اين موها"
منم می‌گم "آره"




از کتاب شعر: #عشق_سگی_ست_از_جهنم
#چارلز_بوکفسکی
مترجم: #مهیار_مظلومی
@asheghanehaye_fatima



''تلفنِ ساکت''

بهم گفت،
تو همه‌ش دنبال این جک و جنده‌ها می‌ری،
من حوصله‌ت رو سر می‌برم.
گفتم: آروم بگیر، دیگه نمی‌خوام بهم توهین کنی.
گفت: وقتی مشروب می‌نوشم، مثانه‌م درد می‌گیره، می‌سوزه.
گفتم: پس من فقط می‌نوشم.
گفت: منتظرِ تلفنی. همه‌ش داری به تلفن نگاه می‌کنی. اگه یکی ازون جنده‌ها تلفن کنه، زود می‌پری بیرون.
گفتم: نمی‌تونم قولی بدم.
و یه ‌مرتبه، تلفن زنگ زد.
گوشی رو برداشتم. گفت مادلین هستم، زود باید ببینمت.
گفتم: اوه!
ادامه داد و گفت: یه‌جا گیرم، زود ده دلار لازم دارم.
گفتم: الان میام. و گوشی رو گذاشتم.
بهم نگاهی کرد و گفت: معلومه که یه جنده بود، صورتت نورانی شد.
گفتم: چه مرگته؟ ببین، من باید الان برم. تو اینجا بمون، زود برمی‌گردم.
گفت: من می‌رم. من عاشقتم اما تو دیوونه‌ای، بدبختی.
کیفش رو برداشت و در رو محکم بست.
با خودم فکر کردم که احتمالا یه مساله تخمی که ریشه در کودکیم داره باعث می‌شه من این‌جور آسیب‌پذیر باشم.
از خونه بیرون اومدم،
سوار فولکسم شدم،
خیابونِ وِسترن رو به سمت شمال رانندگی کردم و رادیوم روشن بود.
فاحشه‌ها از دو طرفِ خیابون بالا پایین می‌رفتن، و مادلین از همه‌شون داغون‌تر به نظر می‌رسید.




#چارلز_بوکفسکی
مترجم #مهیار_مظلومی
از کتاب #عشق_سگی_ست_از_جهنم
@asheghanehaye_fatima



"دخترانی با جوراب‌شلواری"

دخترای دانش‌آموزی که جوراب‌شلواری به پا دارن
روی صندلی ایستگاه اتوبوس نشسته‌ن
و خسته به ‌نظر می‌رسن
اونم در ١٣سالگی
و با اون رژ لب تمشکی‌شون.
هوا زیر این آفتاب گرمه
و روزشون توی مدرسه کسل‌کننده بوده،
همون‌طور که رفتن به خونه کسل کننده‌ست.
من با ماشین از جلوشون رد می‌شم
و به پاهای گرمشون نگاه می‌کنم
به من نگاه نمی‌کنن
بهشون در مورد پیرمردهای بی‌رحم حشری زن‌باز هشدار داده شده.
به همین راحتی پا نمی‌دن.
و هنوز همه چی کسل‌کننده‌ست،
دقیقه‌هایی که روی صندلی منتظرن،
و سال‌هایی که در خانه
و تموم کتاب‌هایی که حمل می‌کنن
کسل‌کننده‌ست
غذایی که می‌خورن کسل‌کننده‌ست
حتی پیرمردهای بی‌رحم حشری زن‌باز کسل‌کننده هستن
دخترای جوراب‌شلواری‌ پوش منتظرن
منتظر زمان مناسبی که حرکت کنن و تسخیر کنن
من اون دور و بر رانندگی می‌کنم
و پاهاشون رو یواشکی برانداز می‌کنم
و از این‌که من هیچ‌وقت جزوی از جهنم یا بهشت‌شون نیستم خوشحالم.
اما اون رژ لب قرمز روی لب‌های منتظر غمگین‌شون!
خیلی خوب می‌شد اگه یه بار می‌تونستم کامل اون‌ها رو ببوسم
و بعد پسشون بدم
ولی اتوبوس زودتر از من به اون‌ها می‌رسه.



#چارلز_بوکفسکی
مترجم: #مهیار_مظلومی
از کتاب #عشق_سگی_ست_از_جهنم
.
"انتهای يک عاشقانه كوتاه"

اين بار سكسِ سرپا رو امتحان كردم.
معمولا جواب نميده، ولی اين بار به نظر خوب بود.
اون مدام ميگفت:
"وای خدای من، چه پاهای
قشنگی داری" .
همه چی داشت خوب پيش می‌رفت،
تا اينكه پاهاش رو از زمين بلند كرد،
و انداخت دور كمرم.
"وای خدای من، چه پاهای قشنگی داری ."
وزنش تقريبا 62 كيلو بود،
و همين‌جور كه می‌كردمش،
خودش رو آويزونم كرده بود.
وقتی ارضا شدم،
دردی از ستون فقراتم تير كشيد تا بالا.
انداختمش روی كاناپه،
و دور اتاق راه رفتم.
درد هنوز بود.
بهش گفتم "ببين، بهتره بری، من بايد چند تا عكس رو توی تاريک‌خونه‌م ظاهر كنم ."
لباساش رو پوشيد و رفت،
و من رفتم توی آشپزخونه تا يک ليوان آب بنوشم.
يک ليوان پر آب كردم و گرفتم دست چپم
درد تير كشيد تا پشت گوشهام.
ليوان رو ول كردم،
افتاد و شكست.
رفتم توی وانِ پر آب‌گرم و نمک طبيعی.
تازه خودم رو ول كرده بودم،
كه تلفن زنگ خورد.
تلاش كردم كمرم رو صاف كنم،
درد دويد توی گردن و بازوهام،
افتادم،
گوشه‌های وان رو گرفتم،
و اومدم بيرون،
درحالی‌كه توی سرم برق‌برق می‌زد.
تلفن هنوز زنگ می‌خورد.
گوشی رو برداشتم: الو؟
گفت: "دوستت دارم ."
گفتم: ممنون.
گفت: فقط همین؟
گفتم: بله.
گفت: "گوه بخور" و قطع كرد.
وقتی داشتم به حموم برمی‌گشتم،
فكر كردم كه عشق چقدر سريع خشک ميشه،
حتی سريع‌تر از اسپرم.

#چارلز_بوکفسکی
از کتاب #عشق_سگی_ست_از_جهنم


@asheghanehaye_fatima