〇🍂
دوستات داشتم!
گویی هنوز هم دوستات میدارم
و این احساس مدتی پابرجاست
اما بگذار عشقام بیش از این تو را نیازارد
آرزویام این نیست که سبب درد و رنج تو باشم
دوستات داشتم و با تو شناختم نومیدی را
رشک و شرم را، اگرچه بیهوده
در جستوجوی عشقی لطیفتر و حقیقیتر از عشق من باش
چرا که خدا به تو بخشیده
فرصت دوباره عاشق شدن را.
■●شاعر: #الکساندر_پوشکین | Alexander Pushkin | روسیه، ۱۸۳۷-۱۷۹۹ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
دوستات داشتم!
گویی هنوز هم دوستات میدارم
و این احساس مدتی پابرجاست
اما بگذار عشقام بیش از این تو را نیازارد
آرزویام این نیست که سبب درد و رنج تو باشم
دوستات داشتم و با تو شناختم نومیدی را
رشک و شرم را، اگرچه بیهوده
در جستوجوی عشقی لطیفتر و حقیقیتر از عشق من باش
چرا که خدا به تو بخشیده
فرصت دوباره عاشق شدن را.
■●شاعر: #الکساندر_پوشکین | Alexander Pushkin | روسیه، ۱۸۳۷-۱۷۹۹ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima🌸
سال ها گذشت
طوفان های آزارنده،مه آلود
خیال های خام برساخته ام را از هم پراکند
و صدای لطیفت را فراموش کردم
شمایل های بس الهی ات را.
در تبعید،در دلتنگی حبس
روزهای بیحادثه ام می پوسیدند
محروم از هیبت و الهام
محروم از اشک ها،از زندگانی،از عشق.
روحم دیگر بار بیدار شد
و دیگربار نزدم آمدی
درست مانند خیالی گریزنده
درست مانند چکیدهای از زیبایی ناب.
قلبم دوباره در خلسه طنین میافکند
از درون آن دیگربار بر میآورد
احساس هایی حاکی از هیبت و الهام را
از زندگانی،از اشک،از عشق.
#الکساندر_پوشکین
#شما_فرستادید
#امید
سال ها گذشت
طوفان های آزارنده،مه آلود
خیال های خام برساخته ام را از هم پراکند
و صدای لطیفت را فراموش کردم
شمایل های بس الهی ات را.
در تبعید،در دلتنگی حبس
روزهای بیحادثه ام می پوسیدند
محروم از هیبت و الهام
محروم از اشک ها،از زندگانی،از عشق.
روحم دیگر بار بیدار شد
و دیگربار نزدم آمدی
درست مانند خیالی گریزنده
درست مانند چکیدهای از زیبایی ناب.
قلبم دوباره در خلسه طنین میافکند
از درون آن دیگربار بر میآورد
احساس هایی حاکی از هیبت و الهام را
از زندگانی،از اشک،از عشق.
#الکساندر_پوشکین
#شما_فرستادید
#امید
🔹الكساندر پوشكین، شاعر بزرگ روس، در روزگار وبا، اين شعر را در قرنطينه، در بولدینو خطاب به هموطنانش نوشتهاست؛ گویی روی سخن او امروز با جهانیان است:
هموطنان، بگذاريد
در اين ساعات رنج روحی
جشن بزرگ بهار را از حبس
به شما شادباش بگویم!
همه چیز آرام و قرار میگیرد،
همه چیز میگذرد،
غمها و نگرانیها رفع میشوند،
راهها دوباره هموار میشوند
و باغ، همچون گذشته، شکوفا خواهد شد.
از عقل یاری مىطلبیم،
بیماری را با قدرت دانش میزداییم
و روزگار تجربههای دشوار را
در هیأت یک خانواده پشت سر میگذاریم.
ما پالودهتر و عاقلتر خواهیم شد،
تسلیم تاریکی و ترس نمیشویم،
بلکه جان تازهای میگیریم و با هم
نزدیکتر و مهربانتر خواهیم شد.
و باشد که گِرد میز ضیافت
دوباره از زندگی لذت ببریم،
باشد که خداوند متعال در این روز
لَختى خوشبختی به هر خانه روانه کند.
#الکساندر_پوشکین(١٨٢٧)
ترجمه:نرگس سنائى
@asheghanehaye_fatima
هموطنان، بگذاريد
در اين ساعات رنج روحی
جشن بزرگ بهار را از حبس
به شما شادباش بگویم!
همه چیز آرام و قرار میگیرد،
همه چیز میگذرد،
غمها و نگرانیها رفع میشوند،
راهها دوباره هموار میشوند
و باغ، همچون گذشته، شکوفا خواهد شد.
از عقل یاری مىطلبیم،
بیماری را با قدرت دانش میزداییم
و روزگار تجربههای دشوار را
در هیأت یک خانواده پشت سر میگذاریم.
ما پالودهتر و عاقلتر خواهیم شد،
تسلیم تاریکی و ترس نمیشویم،
بلکه جان تازهای میگیریم و با هم
نزدیکتر و مهربانتر خواهیم شد.
و باشد که گِرد میز ضیافت
دوباره از زندگی لذت ببریم،
باشد که خداوند متعال در این روز
لَختى خوشبختی به هر خانه روانه کند.
#الکساندر_پوشکین(١٨٢٧)
ترجمه:نرگس سنائى
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
در نام من برای تو چیست
نامام خواهد مُرد
چون هیاهوی غمناک موجی
که بر ساحل دور فرود آید
یا نوای شبانهای
که در جنگلی خاموش برآید.
نامام
بر برگهی خاطرات
رَدی مُرده خواهد گذاشت
چندان که طرح گورنبشتهای
با زبانی گنگ.
در نام من چیست؟
دیریست فراموش شده مانده است
در تشویشهای تازه و عصیانی
و به جانات دیگر
خاطرهای پاک و لطیف نمیبخشد.
در روزگار غصه اما
در خاموشیات
غمناک
نجوا کن
نامام را
و بدان که از تو یادی هست
و بدان که در دنیا قلبی هست
قلبی که
تو
در آن
زندهای...
■●شاعر: #الکساندر_پوشکین | Alexander Pushkin | روسیه، ۱۸۳۷-۱۷۹۹ |
■●برگردان: #حمیدرضا_آتشبرآب
در نام من برای تو چیست
نامام خواهد مُرد
چون هیاهوی غمناک موجی
که بر ساحل دور فرود آید
یا نوای شبانهای
که در جنگلی خاموش برآید.
نامام
بر برگهی خاطرات
رَدی مُرده خواهد گذاشت
چندان که طرح گورنبشتهای
با زبانی گنگ.
در نام من چیست؟
دیریست فراموش شده مانده است
در تشویشهای تازه و عصیانی
و به جانات دیگر
خاطرهای پاک و لطیف نمیبخشد.
در روزگار غصه اما
در خاموشیات
غمناک
نجوا کن
نامام را
و بدان که از تو یادی هست
و بدان که در دنیا قلبی هست
قلبی که
تو
در آن
زندهای...
■●شاعر: #الکساندر_پوشکین | Alexander Pushkin | روسیه، ۱۸۳۷-۱۷۹۹ |
■●برگردان: #حمیدرضا_آتشبرآب
@asheghanehaye_fatima
در میانِ تمام لذتهای زندگی ،
موسیقی
فقط در برابرِ عشق عقب مینشیند .
ولی عشق هم
چیزی جز یک نغمه نیست ...
#الکساندر_پوشکین
در میانِ تمام لذتهای زندگی ،
موسیقی
فقط در برابرِ عشق عقب مینشیند .
ولی عشق هم
چیزی جز یک نغمه نیست ...
#الکساندر_پوشکین
احساسِ آزادی میکنم و لبریزم از اندوهی آرام
و غصهام تنها از خاطرهی تو زلال است
هیچ اضطرابِ دلخراشی سودایم را مجروح نمیکند
و عشق که دوباره میافروزد دلی را که بیعشق بیجان است.
#الکساندر_پوشکین | Alexander Pushkin | روسیه، ۱۸۳۷-۱۷۹۹ |
برگردان: #تینوش_نظمجو
@asheghanehaye_fatima
و غصهام تنها از خاطرهی تو زلال است
هیچ اضطرابِ دلخراشی سودایم را مجروح نمیکند
و عشق که دوباره میافروزد دلی را که بیعشق بیجان است.
#الکساندر_پوشکین | Alexander Pushkin | روسیه، ۱۸۳۷-۱۷۹۹ |
برگردان: #تینوش_نظمجو
@asheghanehaye_fatima
ترانه ی شرقی،
گمان می کنَم برای این
به دنیا آمدی که
به آتش بکشانی
خیالِ شاعر را
او را بگذاری در
خلسه ای از مَسِرَّت
وَ با حرفهایی شیرین
رؤیایش را
بیدار نگه داری ،
تا اَفسونش کنی
با آن چشمهای
درخشانت ،
با آن گفتارِ
غَریبِ شرقی اَت
وَ با پاهای
بسیار کوچک نَفیسَت
آه ! برای تحریک
لذّاتِ ناتوان به دنیا آمدی
تا ساعتها بدرخشانی
شَعَفی ملکوتی را
#الکساندر_پوشکین
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
گمان می کنَم برای این
به دنیا آمدی که
به آتش بکشانی
خیالِ شاعر را
او را بگذاری در
خلسه ای از مَسِرَّت
وَ با حرفهایی شیرین
رؤیایش را
بیدار نگه داری ،
تا اَفسونش کنی
با آن چشمهای
درخشانت ،
با آن گفتارِ
غَریبِ شرقی اَت
وَ با پاهای
بسیار کوچک نَفیسَت
آه ! برای تحریک
لذّاتِ ناتوان به دنیا آمدی
تا ساعتها بدرخشانی
شَعَفی ملکوتی را
#الکساندر_پوشکین
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نام من چه ارمغانی برای تو دارد؟
هرچه هست خواهد مرد
بهسان هیاهوی اندوهبار موجهایی که در سواحل دور بر هم میکوبند
همچون آوای شبانه در جنگلی خاموش!
نام من ردپای میرایی است بر برگی جاودان
هم چون سنگ مزار
- نوشته به خطی ناخواندنی –
نام من چه دارد؟
نامی که دیرزمانی است در تلاطم آشفتگیها از یاد رفته
و نمی تواند یادمانی پاک نثار قلبات کند
اما تو در روزی غمآلود، در سکوت
نامام را با حسرت و اندوه بر زبان آر
و بگو هنوز یادی از من باقی است
و بگو در دنیا دلی هست،
که من در آن خانه کردهام
#الکساندر_پوشکین
@asheghanehaye_fatima
هرچه هست خواهد مرد
بهسان هیاهوی اندوهبار موجهایی که در سواحل دور بر هم میکوبند
همچون آوای شبانه در جنگلی خاموش!
نام من ردپای میرایی است بر برگی جاودان
هم چون سنگ مزار
- نوشته به خطی ناخواندنی –
نام من چه دارد؟
نامی که دیرزمانی است در تلاطم آشفتگیها از یاد رفته
و نمی تواند یادمانی پاک نثار قلبات کند
اما تو در روزی غمآلود، در سکوت
نامام را با حسرت و اندوه بر زبان آر
و بگو هنوز یادی از من باقی است
و بگو در دنیا دلی هست،
که من در آن خانه کردهام
#الکساندر_پوشکین
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Game Of Thrones
در میان تمام لذتهای زندگی،
موسیقی فقط در برابر عشق عقب مینشیند.
ولی عشق هم چیزی جز یک نغمه نیست.
#الکساندر_پوشکین
@asheghanehaye_fatima
در میان تمام لذتهای زندگی،
موسیقی فقط در برابر عشق عقب مینشیند.
ولی عشق هم چیزی جز یک نغمه نیست.
#الکساندر_پوشکین
@asheghanehaye_fatima
همه چیز مردنی است
چون غوغای غم انگیز امواجی
که در کرانههای دور دست
به هم میپیچند
چون نجوای شبآهنگی
در جنگلی خاموش
ردپای ناپایداری است نام من
بر برگی
یا چونان چون سنگ مزاری
که ناخوانایش نوشتهاند
نام ِ من برای تو چه دارد ؟
نامی که سالهاست
از یاد رفته است
در کشاکش ِ ویرانی
نام من هدیهای شایسته
به قلب ِ تو نیست
اما تو
در روزی اندوهبار
آرام و از سر حسرت
نامم را بگو
بگو هنوز به یادم میآوری
بگو در این دنیا
قلبی هست
که هنوز
در آن مسکن دارم
#الکساندر_پوشکین
ترجمه: حسین طوافی
@asheghanehaye_fatima
چون غوغای غم انگیز امواجی
که در کرانههای دور دست
به هم میپیچند
چون نجوای شبآهنگی
در جنگلی خاموش
ردپای ناپایداری است نام من
بر برگی
یا چونان چون سنگ مزاری
که ناخوانایش نوشتهاند
نام ِ من برای تو چه دارد ؟
نامی که سالهاست
از یاد رفته است
در کشاکش ِ ویرانی
نام من هدیهای شایسته
به قلب ِ تو نیست
اما تو
در روزی اندوهبار
آرام و از سر حسرت
نامم را بگو
بگو هنوز به یادم میآوری
بگو در این دنیا
قلبی هست
که هنوز
در آن مسکن دارم
#الکساندر_پوشکین
ترجمه: حسین طوافی
@asheghanehaye_fatima