عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
حبیب - سفر بخیر
@Iraniansong
📀🎼 آهنگ: "سفر بخیر"


■خواننده و آهنگ‌ساز: #حبیب_محبیان

■شعر: #محمدرضا_شفیعی‌کدکنی


☆☆☆☆☆☆

- به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
- دل من گرفته زین‌جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزوی‌ام اما
چه کنم که بسته پای‌ام.
- به کجا چنین شتابان؟
- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرای‌ام
- سفرت به‌خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها، به باران
برسان سلام ما را‌.


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



□«این کیمیای هستی»

با واژه‌های تو،
من مرگ را محاصره کردم
در لحظه‌ای که از شش‌سو می‌آمد...

آه این چه بود
این نفسِ تازه‌ی باز در ریه‌ی صبح؟
با من بگو چراغِ حروف‌ات را
تو از کدام صاعقه روشن کردی؟

بُردی مرا بِدان سوی ملکوت زمین
وین زادنِ دوباره
بهاری بود...

امروز
احساس می‌کنم
که واژه‌های شعرم را،
از روی سبزه‌های سحرگاهی برداشته‌ام!


○■○شاعر: #محمدرضا_شفیعی‌کدکنی

📕●از کتاب: «مثل درخت در شب باران»
@asheghanehaye_fatima


در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشه‌های مهاجر
زیباست
در نیم‌روز روشن اسفند
وقتی بنفشه‌ها را از سایه‌های سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
-- میهن سیارشان --
در جعبه‌های کوچک چوبی
در گوشه‌ی خیابان می‌آورند
جوی هزار زمزمه در من
می‌جوشد
ای کاش
ای کاش آدمی وطن‌اش را
مثل بنفشه‌ها
(در جعبه‌های خاک)
یک روز می‌توانست
هم‌راه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک.

○■○شاعر: #محمدرضا_شفیعی‌کدکنی

🎼●آهنگ: «فریاد»


🎙●آواز: #میلاد_درخشانی | #هاله_سیفی‌زاده

○●شعر: #محمدرضا_شفیعی‌کدکنی | ○●آهنگ: #میلاد_درخشانی


فریاد ز بی‌مهری‌ات ای گل که در این باغ
چون غنچه‌ی پاییز شکفتن نتوانم

ای چشمِ سخن‌گوی تو بشنو ز نگاه‌ام
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم...

@asheghanehaye_fatima
روزگاری ازین‌سان گذر کرد
خالی از گفت‌وگوها و دیدار
تو، در آن‌سوی احلام و رویا
من روان جست‌وجوگر به هرسوی
گاه در خواب
گاه بیدار...

●●●●●●●

مرت أیام
لم نلتقِ
أنت هناك وراء مدی الأحلام
فی أفق حف به المجهول
و أنا أمشي و أری و أنام..

■●شاعر: #نازک_الملائکه | عراق، ۲۰۰۷-۱۹۲۳ |

■●برگردان: #محمدرضا_شفیعی‌کدکنی

@asheghanehaye_fatima
در بندر چشم­‌های کبود تو
چونان طفلی بر صخره­‌ها می­‌دوم
بوی دریا­ها را استشمام می­‌کنم
و هم‌چون گنجشکی بالغ بازمی­‌گردم
در بندر چشم­‌های کبود تو
رؤیای دریا و دریاها را می­‌بینم
و میلیون­‌ها ماه را صید می­‌کنم
و رشته­‌های مروارید و زنبق را
در بندر چشم­‌های کبود تو
سنگ­‌ها در شب سخن می­‌گویند
در دفتر چشم­‌های رازدار تو
کیست که هزاران ترانه نهفته است
ای کاش من دریانوردی بودم
یا کسی بود که زورقی به من می­‌داد
تا هرشب بادبان خویش را برافرازم
در بندر چشم­‌های کبود تو...

#نزار_قبانی
برگردان: #محمدرضا_شفیعی‌کدکنی




@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

اندکی شکیب و هوش بایدت
تا ببینی این زلالِ زندگی
چون به گوش لحظه‌ها چشانده می‌شود،
وین سرودِ ترسِ محتسب چشیده‌ی خموش
بر بلندتر چکادِ چامه ها‌ ، نشانده می‌شود
سطرْسطرِ این ترانه‌ی سکوت
از میانِ موْیرَگ صدای کوچه‌ها
- رو به سوی وسعتی که زندگی
کشانده می‌شود
آن سپیده‌ی خجسته چون براید از افق
در میان شعرهای تو
سطرهای نانوشته خوانده می‌شود.


#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی
طفلی به نام شادی
چشم‌های تو
نام‌های دیگری برای مرگ و زندگی
در نگینِ دوست داشتن

*

چشم‌های تو
روشنایِ قدسیِ درختِ طور
در شبِ شبانِ وادیِ سخن

*

چشم‌های تو
در کمانچه‌ی نسیم و جویبار
پرده‌ی رهاییِ وطن

*

چشم‌های تو
آهوانِ دشت‌های انزوا و
آرزوی من.


@asheghanehaye_fatima


#شفیعی_کدکنی
#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی
در عشق، یا تمام حقیقت را
باید گفت
یا هرچه هست
یک‌سره
باید ز دل زدود


آموختم من این را
زان مرغکی که بر سرِ شاخسارِ تود
بی‌پرده،
با تمامیِ هستیش،
می‌سرود.

@asheghanehaye_fatima

#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی