@asheghanehaye_fatima
بر جادهای پُرغبار
به جستوجوی لبانِ توام
خمان خمان میکاوم،
زیر و زبرِدهر سنگِ خزهپوش را،
حلزونهای خفته در سایهبانِ مارپیچِ نمناک را،
بیدار میکنم
میپرسم که محبوب من کجاست؟
شاخکهایشان از صدف بیرون میآید
به خورشید، دزدانه نگاهی میکنند
و ناپدید میشوند...
بیهیچ کلامی
میپرسم از سنگ؛
با دستانِ مشتاقِ گرمم
رخِ زبرش را نوازش میکنم،
و او همچنان خاموش.
میپرسم از خورشید:
به جانبِ مغرب سر خم میکند،
و من تمامِ مغربزمین را،
برای یافتنت
در پیِ خورشید میروم...
هالینا پوشویاتوسکا - شاعر لهستانی
برگردان: بنفشه میرزایی
On a dust-covered road
I search for your lips.
I bend over and look under each moss-wrapped stone.
coiled into spirals snails sleep in moist shade.
I wake them and ask where is he?
they stretch out their drowsyhorns peek from their shells squint at the sun.
and vanish saying nothing.
I ask the stone smooth
its rough surface with my warm hungry hand.
it's silent.
I ask the sun.
it bends its head to the west and I go after the sun westward to find you.
#Halina_poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#بنفشه_میرزایی
بر جادهای پُرغبار
به جستوجوی لبانِ توام
خمان خمان میکاوم،
زیر و زبرِدهر سنگِ خزهپوش را،
حلزونهای خفته در سایهبانِ مارپیچِ نمناک را،
بیدار میکنم
میپرسم که محبوب من کجاست؟
شاخکهایشان از صدف بیرون میآید
به خورشید، دزدانه نگاهی میکنند
و ناپدید میشوند...
بیهیچ کلامی
میپرسم از سنگ؛
با دستانِ مشتاقِ گرمم
رخِ زبرش را نوازش میکنم،
و او همچنان خاموش.
میپرسم از خورشید:
به جانبِ مغرب سر خم میکند،
و من تمامِ مغربزمین را،
برای یافتنت
در پیِ خورشید میروم...
هالینا پوشویاتوسکا - شاعر لهستانی
برگردان: بنفشه میرزایی
On a dust-covered road
I search for your lips.
I bend over and look under each moss-wrapped stone.
coiled into spirals snails sleep in moist shade.
I wake them and ask where is he?
they stretch out their drowsyhorns peek from their shells squint at the sun.
and vanish saying nothing.
I ask the stone smooth
its rough surface with my warm hungry hand.
it's silent.
I ask the sun.
it bends its head to the west and I go after the sun westward to find you.
#Halina_poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#بنفشه_میرزایی
@asheghanehaye_fatima
من از آنِ تو نیستم
گمشده در تو نیستم.
کاش بینشان از خود
گم میشدم در تو
بینشان، چون نور شمعی در نیمروز
بینشان، چون دانه برفی در دریا
دوستم میداری، میدانم
روح و جانِ منی، زیبا و تابناک
اما من
بر آن سرم که نیست شوم،
چون نوری که در فروغِ نوری دیگر
آه در عشق غرقهام کن...
حواسم را در هم بریز
و کر و کور بر جایم بگذار
بیقرارِ تندبادِ عشقت،
شعلهای لرزان در بادی سرکش...
سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: بنفشه میرزایی
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love – put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind...
#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#بنفشه_میرزایی
من از آنِ تو نیستم
گمشده در تو نیستم.
کاش بینشان از خود
گم میشدم در تو
بینشان، چون نور شمعی در نیمروز
بینشان، چون دانه برفی در دریا
دوستم میداری، میدانم
روح و جانِ منی، زیبا و تابناک
اما من
بر آن سرم که نیست شوم،
چون نوری که در فروغِ نوری دیگر
آه در عشق غرقهام کن...
حواسم را در هم بریز
و کر و کور بر جایم بگذار
بیقرارِ تندبادِ عشقت،
شعلهای لرزان در بادی سرکش...
سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: بنفشه میرزایی
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love – put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind...
#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#بنفشه_میرزایی
@asheghanehaye_fatima
"میخواهم از تو بنویسم"
میخواهم از تو بنویسم
تا نامت،
نگهبانِ این پرچینِ خمیده باشد
و این درختِ یخزدهی گیلاس
از لبانت بنویسم
تا بندهای کج و معوجِ این شعر
قرار بگیرد
از مژگانت بنویسم
که چه سیاهاند
میخواهم
سرانگشتانم را
میانِ تارهای مویت ببافم
گوشهی دنجی بیابم در گلویت
تا آوای لبها
نجوای قلبم شود
میخواهم
نامت را با ستارگان بیامیزم
و با خون
تا نه فقط با تو
که درونِ تو باشم
تا هیچ شوم
چون قطره بارانی در دلِ شب...
هالینا پوشویاتوسکا - شاعر لهستانی
برگردان: بنفشه میرزایی
I want to write about you
With your name to prop the crooked fence
The frozen cherry tree
About your lips
To form curved stanzas
About your lashes to lie taht they are dark
I want
To weave my fingers through your hair
Find a nook in your throat
Where with a muffled whisper
The heart defies the lips
I want
To mix your name with stars
With blood
To be inside you
Not to be with you
To vanish
Like a raindrop soaked into night.
#Halina_Poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#بنفشه_میرزایی
"میخواهم از تو بنویسم"
میخواهم از تو بنویسم
تا نامت،
نگهبانِ این پرچینِ خمیده باشد
و این درختِ یخزدهی گیلاس
از لبانت بنویسم
تا بندهای کج و معوجِ این شعر
قرار بگیرد
از مژگانت بنویسم
که چه سیاهاند
میخواهم
سرانگشتانم را
میانِ تارهای مویت ببافم
گوشهی دنجی بیابم در گلویت
تا آوای لبها
نجوای قلبم شود
میخواهم
نامت را با ستارگان بیامیزم
و با خون
تا نه فقط با تو
که درونِ تو باشم
تا هیچ شوم
چون قطره بارانی در دلِ شب...
هالینا پوشویاتوسکا - شاعر لهستانی
برگردان: بنفشه میرزایی
I want to write about you
With your name to prop the crooked fence
The frozen cherry tree
About your lips
To form curved stanzas
About your lashes to lie taht they are dark
I want
To weave my fingers through your hair
Find a nook in your throat
Where with a muffled whisper
The heart defies the lips
I want
To mix your name with stars
With blood
To be inside you
Not to be with you
To vanish
Like a raindrop soaked into night.
#Halina_Poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#بنفشه_میرزایی
■میخواهم از تو بنویسم
میخواهم از تو بنویسم
تا نامت،
نگهبانِ این پرچینِ خمیده باشد
و این درختِ یخزدهی گیلاس
از لبانت بنویسم
تا بندهای کج و معوجِ این شعر
قرار بگیرد
از مژگانت بنویسم
که چه سیاهند
میخواهم
سرانگشتانم را
میانِ تارهای مویت ببافم
گوشهی دنجی بیابم در گلویت
تا آوای لبها
نجوای قلبم شود
میخواهم
نامت را با ستارگان بیامیزم
و با خون
تا نه فقط با تو
که درونِ تو باشم
تا هیچ شوم
چون قطره بارانی در دلِ شب...
#هالینا_پوشویاتوسکا | «هالینا پوشْویاتُوسْکا» | Halina Poświatowsk | لهستان، ۱۹۶۷-۱۹۳۵ |
برگردان: #بنفشه_میرزایی
@asheghanehaye_fatima
میخواهم از تو بنویسم
تا نامت،
نگهبانِ این پرچینِ خمیده باشد
و این درختِ یخزدهی گیلاس
از لبانت بنویسم
تا بندهای کج و معوجِ این شعر
قرار بگیرد
از مژگانت بنویسم
که چه سیاهند
میخواهم
سرانگشتانم را
میانِ تارهای مویت ببافم
گوشهی دنجی بیابم در گلویت
تا آوای لبها
نجوای قلبم شود
میخواهم
نامت را با ستارگان بیامیزم
و با خون
تا نه فقط با تو
که درونِ تو باشم
تا هیچ شوم
چون قطره بارانی در دلِ شب...
#هالینا_پوشویاتوسکا | «هالینا پوشْویاتُوسْکا» | Halina Poświatowsk | لهستان، ۱۹۶۷-۱۹۳۵ |
برگردان: #بنفشه_میرزایی
@asheghanehaye_fatima