@asheghanehaye_fatima
تنها تو وقتی صدا می زنی
نامم دهان به دهان می چرخد،
ماه کامل می شود
و با ده انگشت می تابد.
بلبلی پشت سنگ می خواند
با رگه هایی از طلا.
دستت
مثل یک شعر سیاسی گرم است...
#زنده_یاد_غلامرضا_بروسان
از کتاب: «مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است»
تنها تو وقتی صدا می زنی
نامم دهان به دهان می چرخد،
ماه کامل می شود
و با ده انگشت می تابد.
بلبلی پشت سنگ می خواند
با رگه هایی از طلا.
دستت
مثل یک شعر سیاسی گرم است...
#زنده_یاد_غلامرضا_بروسان
از کتاب: «مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است»
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
31شهریور ماه، به مناسبت سالروز درگذشت #نجمه_زارع عزیز،
روحش شاد...
از خاطرات گمشده میآیم،تابوتی از نگاه تو بر دوشم
بعد از تو من به رسمِ عزاداران، غیر از لباسِ تیره نمیپوشم
در سردسیری از منِ بیهوده،وقتی که پوچ و خسته و دلسردم
شب ها شبیه خواب و خیال انگار، تب می کند تن تو در آغوشم
تکثیر می شوند و نمی میرند،سلول های خاطره ات در من
انگار مانده چشم تو در چشمم،لحن صدای گرمِ تو در گوشم
هرچند زیر اینهمه خاکستر، آتش بگیر و شعله بکش در من
حتی پس از گذشت هزاران سال، روشن شو ای ستاره ی خاموشم
بعد از تو شاید عاقبتِ من نیز،مانند خواجه حافظِ شیراز است
من زندهام به شعر و پس از مرگم، مردُم نمیکنند فراموشم...
#زنده_یاد_نجمه_زارع
@asheghanehaye_fatima
روحش شاد...
از خاطرات گمشده میآیم،تابوتی از نگاه تو بر دوشم
بعد از تو من به رسمِ عزاداران، غیر از لباسِ تیره نمیپوشم
در سردسیری از منِ بیهوده،وقتی که پوچ و خسته و دلسردم
شب ها شبیه خواب و خیال انگار، تب می کند تن تو در آغوشم
تکثیر می شوند و نمی میرند،سلول های خاطره ات در من
انگار مانده چشم تو در چشمم،لحن صدای گرمِ تو در گوشم
هرچند زیر اینهمه خاکستر، آتش بگیر و شعله بکش در من
حتی پس از گذشت هزاران سال، روشن شو ای ستاره ی خاموشم
بعد از تو شاید عاقبتِ من نیز،مانند خواجه حافظِ شیراز است
من زندهام به شعر و پس از مرگم، مردُم نمیکنند فراموشم...
#زنده_یاد_نجمه_زارع
@asheghanehaye_fatima
دوم مهرماه،به مناسبت زادروز #منوچهر_آتشی (1384_1310)
روحش شاد و یادش گرامی
@asheghanehaye_fatima
نگاه ها چه ظالمانه جاي کلمات را گرفته اند
سکوت چه قدر جای صدا را.
هنوز نگفته ام دوستت دارم
نگاهم اما به عربده گفت
عربده ای که نرگس حافظ راپژمرده کرد.
هنوز نگفته ای دوستت دارم
سکوتت اما بارانی شد
و دل صنوبری خشکم را خرّم کرد.
در اين تابوت آرواره ، سروی به شکل دل آدمی بود
سروی مرده در خشکسال مهر
از مژگان ميترائی تو آفتابی جاری شد
مرده بيدارشد و تابوت را شکست
و شلنگ انداز خيابان ها را باغ سرو کرد...
سکوت چه قدر جای صداها را می گيرد هنوز
نگاه چه ظالمانه جای کلمه ها را
اين تقدير ديدار بی گاه ما نيست
از تمامی تاريخ بپرس!
#زنده_یاد_منوچهر_آتشی
روحش شاد و یادش گرامی
@asheghanehaye_fatima
نگاه ها چه ظالمانه جاي کلمات را گرفته اند
سکوت چه قدر جای صدا را.
هنوز نگفته ام دوستت دارم
نگاهم اما به عربده گفت
عربده ای که نرگس حافظ راپژمرده کرد.
هنوز نگفته ای دوستت دارم
سکوتت اما بارانی شد
و دل صنوبری خشکم را خرّم کرد.
در اين تابوت آرواره ، سروی به شکل دل آدمی بود
سروی مرده در خشکسال مهر
از مژگان ميترائی تو آفتابی جاری شد
مرده بيدارشد و تابوت را شکست
و شلنگ انداز خيابان ها را باغ سرو کرد...
سکوت چه قدر جای صداها را می گيرد هنوز
نگاه چه ظالمانه جای کلمه ها را
اين تقدير ديدار بی گاه ما نيست
از تمامی تاريخ بپرس!
#زنده_یاد_منوچهر_آتشی
@asheghanehaye_fatima
خدا چه حوصله ای داشت روز خلقت تو
كه هیچ نقص ندارد تراش قامت تو
نشسته شبنم حرفی لطیف و روشن وپاك
به روی غنچه ی لبهای پر طراوت تو
از این جهنم سوزان دگر چه باك مرا
كه آرمیده دلم در بهشت صحبت تو
درون سینه ی من اعتقاد معجزه را
دوباره زنده كند دست پر محبت تو
فدای این دل تنگم كه بی اشاره ی تو
غبار ره شد و راضی نشد به زحمت تو
#زنده_یاد_عمران_صلاحی
خدا چه حوصله ای داشت روز خلقت تو
كه هیچ نقص ندارد تراش قامت تو
نشسته شبنم حرفی لطیف و روشن وپاك
به روی غنچه ی لبهای پر طراوت تو
از این جهنم سوزان دگر چه باك مرا
كه آرمیده دلم در بهشت صحبت تو
درون سینه ی من اعتقاد معجزه را
دوباره زنده كند دست پر محبت تو
فدای این دل تنگم كه بی اشاره ی تو
غبار ره شد و راضی نشد به زحمت تو
#زنده_یاد_عمران_صلاحی
@asheghanehaye_fatima
تنها تو وقتی صدا می زنی
نامم دهان به دهان می چرخد،
ماه کامل می شود
و با ده انگشت می تابد.
بلبلی پشت سنگ می خواند
با رگه هایی از طلا.
دستت
مثل یک شعر سیاسی گرم است...
#زنده_یاد_غلامرضا_بروسان
از کتاب: «مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است»
تنها تو وقتی صدا می زنی
نامم دهان به دهان می چرخد،
ماه کامل می شود
و با ده انگشت می تابد.
بلبلی پشت سنگ می خواند
با رگه هایی از طلا.
دستت
مثل یک شعر سیاسی گرم است...
#زنده_یاد_غلامرضا_بروسان
از کتاب: «مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است»
.
ﺳﺤﺮﮔﺎﻫﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺳﺮﺑـــﺎﻟﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺩﯾﺪﻡ
ﭼﻮﺧﻮﺍﺏ ﺁﻟﻮﺩﮔﺎﻥ ، ﺻﺪﺑﺎﺭﭼﺸﻢ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﺎﻟﯿﺪﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭﭘﯿﺶ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺑـﺎﻭﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﺒﺢ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺐ ﻧﻤﯽ ﺩﯾﺪﻡ
ﺑﻪ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻗﺪﻭﻣﺖ ، ﺧـــﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺯﺟﺎﯼ ﺑﺮﺧﯿﺰﻡ
ﭼﻮ ﺩﯾـــﻮﺍﺭﮐﻬﻦ ﺍﺯﺟــــﺎ ﻓﺘــــﺎﺩﻡ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺟﻨﺒﯿﺪﻡ
ﺑﻪ ﺩﻭﺷﺖ ﻣـﻮﺝ ﮔﯿﺴﻮ ، ﺁﺭﺯﻭﻫـــﺎﯼ ﺩﺭﺍﺯﻣﻦ
ﺑﻪ ﺗﻦ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﯽ ﺑــﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺁﯾـــﺎ ﻫﯿﭻ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺩﺭﯾﻦ ﻣﺪّﺕ
ﭼﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﺎﻧــﺪﻡ ﺗﺎ ﺳﺤﺮﺑﯿﺪﺍﺭ ﻭ ﻧﺎﻟﯿﺪﻡ
ﺩﺭﺁﻥ ﺻﺒﺢ ﺳﺤﺮ،ﺍﯼ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ،ﺑﺎﺗﻮ
ﺳﺨﻨﻬﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﻭ ﻏﯿﺮﺍﺯﺻﺪﺍﯼ ﺧـــﻮﯾﺶ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ
ﭼﻪ ﺭﺅﯾﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ
ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻦ ! ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ
#زنده_یاد_محمد_قهرمان
@asheghanehaye_fatima
ﺳﺤﺮﮔﺎﻫﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺳﺮﺑـــﺎﻟﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺩﯾﺪﻡ
ﭼﻮﺧﻮﺍﺏ ﺁﻟﻮﺩﮔﺎﻥ ، ﺻﺪﺑﺎﺭﭼﺸﻢ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﺎﻟﯿﺪﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭﭘﯿﺶ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺑـﺎﻭﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﺒﺢ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺐ ﻧﻤﯽ ﺩﯾﺪﻡ
ﺑﻪ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻗﺪﻭﻣﺖ ، ﺧـــﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺯﺟﺎﯼ ﺑﺮﺧﯿﺰﻡ
ﭼﻮ ﺩﯾـــﻮﺍﺭﮐﻬﻦ ﺍﺯﺟــــﺎ ﻓﺘــــﺎﺩﻡ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺟﻨﺒﯿﺪﻡ
ﺑﻪ ﺩﻭﺷﺖ ﻣـﻮﺝ ﮔﯿﺴﻮ ، ﺁﺭﺯﻭﻫـــﺎﯼ ﺩﺭﺍﺯﻣﻦ
ﺑﻪ ﺗﻦ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﯽ ﺑــﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺁﯾـــﺎ ﻫﯿﭻ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺩﺭﯾﻦ ﻣﺪّﺕ
ﭼﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﺎﻧــﺪﻡ ﺗﺎ ﺳﺤﺮﺑﯿﺪﺍﺭ ﻭ ﻧﺎﻟﯿﺪﻡ
ﺩﺭﺁﻥ ﺻﺒﺢ ﺳﺤﺮ،ﺍﯼ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ،ﺑﺎﺗﻮ
ﺳﺨﻨﻬﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﻭ ﻏﯿﺮﺍﺯﺻﺪﺍﯼ ﺧـــﻮﯾﺶ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ
ﭼﻪ ﺭﺅﯾﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ
ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻦ ! ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ
#زنده_یاد_محمد_قهرمان
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
سرما زد و گل های خیالم می سوخت
پرواز،کنار هر دو بالم می سوخت
آن روز که روی شانه ها می رفتم
ای کاش کمی دلت به حالم می سوخت.
#زنده_یاد_غلامرضا_بروسان
سرما زد و گل های خیالم می سوخت
پرواز،کنار هر دو بالم می سوخت
آن روز که روی شانه ها می رفتم
ای کاش کمی دلت به حالم می سوخت.
#زنده_یاد_غلامرضا_بروسان
@asheghanehaye_fatima
من
من باید برگردم ... !
تا تو قبرستون ده ، غش غش ریسه برم
به سگ از شدت ذوق ! سنگ کوچیک بزنم
توی باغِ خودمون انار دزدی بخورم
وقتی که هوای حلوا کردم ، با خدا حرف بزنم
آخه !
تنها من می دونم شونه ی چوبی خواهرم
کجا افتاده
کلید کهنه صندوق عجائب !
لای دستمال کدوم پیرزنی پنهونه
راز خاموشی فانوس کجاست ؟
گناه پای شلِ گاو سیاه گردن کیست ...
چه گلی را اگر پرپر بکنی شیر بُزت می خشکه !
من باید برگردم تا به مادرم بگم ، من بودم
که اون شب ،
شیربرنج سحریتو خوردم
من بودم ،
من بودم که اون شب شیربرنج سحریتو خوردم.
تا به بابا بگم ، باشه باشه ، نمی خواد کولم کنی !
گندوما رو تو ببر ، من به دنبالت می آم
قول می دم که نشینم خونه بسازم با ریگ
دنبال مارمولکا ، نرَم تا اون ور کوه !
من می خوام برگردم به کودکی ...
#زنده_یاد_حسین_پناهی
🍀🍀
من
من باید برگردم ... !
تا تو قبرستون ده ، غش غش ریسه برم
به سگ از شدت ذوق ! سنگ کوچیک بزنم
توی باغِ خودمون انار دزدی بخورم
وقتی که هوای حلوا کردم ، با خدا حرف بزنم
آخه !
تنها من می دونم شونه ی چوبی خواهرم
کجا افتاده
کلید کهنه صندوق عجائب !
لای دستمال کدوم پیرزنی پنهونه
راز خاموشی فانوس کجاست ؟
گناه پای شلِ گاو سیاه گردن کیست ...
چه گلی را اگر پرپر بکنی شیر بُزت می خشکه !
من باید برگردم تا به مادرم بگم ، من بودم
که اون شب ،
شیربرنج سحریتو خوردم
من بودم ،
من بودم که اون شب شیربرنج سحریتو خوردم.
تا به بابا بگم ، باشه باشه ، نمی خواد کولم کنی !
گندوما رو تو ببر ، من به دنبالت می آم
قول می دم که نشینم خونه بسازم با ریگ
دنبال مارمولکا ، نرَم تا اون ور کوه !
من می خوام برگردم به کودکی ...
#زنده_یاد_حسین_پناهی
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
تمام حفره های شب را می کاوم
بر فطرت خزه ها دست می سایم
که به انتشار عطر تو
بر سنگ ها پهن شده اند
یک وهم با رویاهای سبز
در مزرعه میخواند
من فکر می کنم آنجا
عطر تو
دگرگون کننده تر به گوش می رسد
"عزیز" راست می گفت
شب ها آسمان به مزرعه می آید
#زنده_یاد_سلمان_هراتی
تمام حفره های شب را می کاوم
بر فطرت خزه ها دست می سایم
که به انتشار عطر تو
بر سنگ ها پهن شده اند
یک وهم با رویاهای سبز
در مزرعه میخواند
من فکر می کنم آنجا
عطر تو
دگرگون کننده تر به گوش می رسد
"عزیز" راست می گفت
شب ها آسمان به مزرعه می آید
#زنده_یاد_سلمان_هراتی
@asheghanehaye_fatima
چرا تو این همه خوبی ؟ بیا كمی بد باش !
نمی توانی می دانم نمی توانی اما
بیا كمی بد باش!
تویی كه سبزه و گل را به آب عادت دادی
تویی كه با لب خود این غمین تنها را
به می بشارت دادی
تو را كه می بینم
خیال میكنم انسان همیشه این سان است
چرا همیشه بهاری ؟ كمی زمستان باش
مرا به سردی این روزگار عادت ده
چرا تو این همه خوبی ؟ بیا كمی بد باش !
#زنده_یاد_عمران_صلاحی
چرا تو این همه خوبی ؟ بیا كمی بد باش !
نمی توانی می دانم نمی توانی اما
بیا كمی بد باش!
تویی كه سبزه و گل را به آب عادت دادی
تویی كه با لب خود این غمین تنها را
به می بشارت دادی
تو را كه می بینم
خیال میكنم انسان همیشه این سان است
چرا همیشه بهاری ؟ كمی زمستان باش
مرا به سردی این روزگار عادت ده
چرا تو این همه خوبی ؟ بیا كمی بد باش !
#زنده_یاد_عمران_صلاحی
Forwarded from اتچ بات
@asheghanehaye_fatima
💐🌹دوم تیر، زادروز #صمد_بهرنگی (1347_1318 _تبریز)، فرخنده 💐🌹
ماهی سیاه کوچولو به خودش گفت:
مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید،
اما من تا میتوانم زندگی میکنم
نباید به پیشواز مرگ بروم.
البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم که می شوم مهم نیست.
مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد.
#ماهی_سیاه_کوچولو /1347
#زنده_یاد_صمد_بهرنگی
داستان های منتشر شده:
#ماهی_سیاه_کوچولو
#عادت
#تلخون
#اولدوز_و_کلاغ_ها
#اولدوز_و_عروسک_سخنگو
#کچل_کفترباز
#پسرک_لبوفروش
#افسانه_محبت
#پیرزن_و_جوجه_طلایی_اش
#یک_هلو_هزار_هلو
#کوراوغلو_و_کچل_حمزه
دیگر آثار:
#کند_و_کاو_در_مسائل_تربیتی_ایران
#الفبای_فارسی_برای_کودکان_آذربایجان
#اهمیت_ادبیات_کودک
#مجموعه_مقاله_ها
ترجمه ی « #ما_الاغ_ها » از عزیز نسین
ترجمه ی « #دفتر_اشعار_معاصر از چند شاعر فارسی زبان»
ترجمه ی « #خرابکار (قصه هایی از چند نویسنده ی ترک زبان)
ترجمه ی« #کلاغ_سیاهه» از مامین سیبیریاک
@asheghanehaye_fatima
💐🌹دوم تیر، زادروز #صمد_بهرنگی (1347_1318 _تبریز)، فرخنده 💐🌹
ماهی سیاه کوچولو به خودش گفت:
مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید،
اما من تا میتوانم زندگی میکنم
نباید به پیشواز مرگ بروم.
البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم که می شوم مهم نیست.
مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد.
#ماهی_سیاه_کوچولو /1347
#زنده_یاد_صمد_بهرنگی
داستان های منتشر شده:
#ماهی_سیاه_کوچولو
#عادت
#تلخون
#اولدوز_و_کلاغ_ها
#اولدوز_و_عروسک_سخنگو
#کچل_کفترباز
#پسرک_لبوفروش
#افسانه_محبت
#پیرزن_و_جوجه_طلایی_اش
#یک_هلو_هزار_هلو
#کوراوغلو_و_کچل_حمزه
دیگر آثار:
#کند_و_کاو_در_مسائل_تربیتی_ایران
#الفبای_فارسی_برای_کودکان_آذربایجان
#اهمیت_ادبیات_کودک
#مجموعه_مقاله_ها
ترجمه ی « #ما_الاغ_ها » از عزیز نسین
ترجمه ی « #دفتر_اشعار_معاصر از چند شاعر فارسی زبان»
ترجمه ی « #خرابکار (قصه هایی از چند نویسنده ی ترک زبان)
ترجمه ی« #کلاغ_سیاهه» از مامین سیبیریاک
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
.
...مرا می شناسی تو ای عشق
که در من گره خورده احساس ِ رویش
گره خورده ام من به پَرهای پرواز
گره خورده ام من به معنای فردا
گره خورده ام من به آن راز ِ روشن
که می آید از سمت ِ سبز ِ عدالت
دل ِ تشنه ای دارم ای عشق
صدایم کن از بارش ِ بید مجنون
صدایم کن از ذهن ِ زاینده ابر
مرا زنده کن در نفسهای بار آور ِ برگ
مرا خنده کن بر لبانی
- که شب را نگفتند
مرا آشنا کن به گُلهای شوقی
که این سو شکستند و آنسو شکفتند...
شعر:
#محمدرضا_عبدالملکیان
دکلمه:
#زنده_یاد_خسرو_شکیبایی
#به_بهانه_سالروز_درگذشت🌱
@asheghanehaye_fatima
...مرا می شناسی تو ای عشق
که در من گره خورده احساس ِ رویش
گره خورده ام من به پَرهای پرواز
گره خورده ام من به معنای فردا
گره خورده ام من به آن راز ِ روشن
که می آید از سمت ِ سبز ِ عدالت
دل ِ تشنه ای دارم ای عشق
صدایم کن از بارش ِ بید مجنون
صدایم کن از ذهن ِ زاینده ابر
مرا زنده کن در نفسهای بار آور ِ برگ
مرا خنده کن بر لبانی
- که شب را نگفتند
مرا آشنا کن به گُلهای شوقی
که این سو شکستند و آنسو شکفتند...
شعر:
#محمدرضا_عبدالملکیان
دکلمه:
#زنده_یاد_خسرو_شکیبایی
#به_بهانه_سالروز_درگذشت🌱
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
قلب گره گره ام را
گذاشته ام توی جیب جلیقه ام
و قدم زنان می روم
تا چارراه شلوغ
درست مقابل ساعت
(بی هیچ پرسشی از گروهی که
در حال تخمه شکستن اند)
گاهی فقط/ پا سست می کنم
و از کیوسک های مطبوعاتی می پرسم
عکس تمام قد عشق را
روزنامه ها کی چاپ می کنند؟
#زنده_یاد
#اورنگ_خضرايی ( ۱۳۷۸_۱۳۳۱)
قلب گره گره ام را
گذاشته ام توی جیب جلیقه ام
و قدم زنان می روم
تا چارراه شلوغ
درست مقابل ساعت
(بی هیچ پرسشی از گروهی که
در حال تخمه شکستن اند)
گاهی فقط/ پا سست می کنم
و از کیوسک های مطبوعاتی می پرسم
عکس تمام قد عشق را
روزنامه ها کی چاپ می کنند؟
#زنده_یاد
#اورنگ_خضرايی ( ۱۳۷۸_۱۳۳۱)
@asheghanehaye_fatima
قلب گره گره ام را
گذاشته ام توی جیب جلیقه ام
و قدم زنان می روم
تا چارراه شلوغ
درست مقابل ساعت
(بی هیچ پرسشی از گروهی که
در حال تخمه شکستن اند)
گاهی فقط/ پا سست می کنم
و از کیوسک های مطبوعاتی می پرسم
عکس تمام قد عشق را
روزنامه ها کی چاپ می کنند؟
#زنده_یاد
#اورنگ_خضرايی ( ۱۳۷۸_۱۳۳۱)
قلب گره گره ام را
گذاشته ام توی جیب جلیقه ام
و قدم زنان می روم
تا چارراه شلوغ
درست مقابل ساعت
(بی هیچ پرسشی از گروهی که
در حال تخمه شکستن اند)
گاهی فقط/ پا سست می کنم
و از کیوسک های مطبوعاتی می پرسم
عکس تمام قد عشق را
روزنامه ها کی چاپ می کنند؟
#زنده_یاد
#اورنگ_خضرايی ( ۱۳۷۸_۱۳۳۱)